تحلیل روانشناسانه نامه ترامپ به نانسی پلوسی

روانپزشک دانشگاه ییل:همیشه نگران بودم که وارد مرحله «روانپریشی مشترک»شویم

ادعاهایی که ترامپ در نامه خود مطرح کرده یک زنگ هشدار است-SAUL LOEB / AFP

هیچ انسان سالمی – حتی یک جمهوری‌خواه عاشق دونالد ترامپ – نمی‌تواند نامه وی به نانسی پلوسی را بخواند و احساس ناراحتی نکند. نامه مذکور نمونه کاملا آشکاری از آشفتگی ذهنی است، و این در حالی اتفاق می‌افتد که بیش از 800 روانشناس در درخواستی که به کمیته قضایی مجلس نمایندگان ارائه کرده‌اند خواستار ارزیابی سلامت روانی رئیس جمهور شده‌اند.

ادعاهایی که ترامپ در نامه خود مطرح کرده است باید زنگ هشداری باشد نه تنها برای کسانی که معتقدند رئیس جمهور ایالات متحده و فرمانده قوی‌ترین ارتش روی زمین باید از سلامت روانی برخوردار باشد، بلکه برای آنهایی که نگران تأثیر چنین فرد پریشان‌فکری بر جامعه هستند.

به خاطر حجم بالای توییت‌های فیلتر نشده‌ای که رئیس جمهور هر ساعت (و اخیرا هر پانزده دقیقه) می‌گذارد و در لحظه به وقایع پاسخ می‌دهد، روانشناسانی مانند من درک واضحی از وضعیت ذهنی او دارند. من اغلب اوقات آزمایش‌هایی انجام می‌دهم که در آنها حدس می‌زنم که ترامپ احتمالا به چه چیزی فکر می‌کند، سپس نتایج حدسیات‌ام را با توییت‌های او مقایسه می‌کنم، و هر بار متوجه می‌شوم که پیش‌بینی من درست بوده است.

من از این دانش خودم برای تحلیل توییت‌های دونالد ترامپ در توییتر به عنوان یک خدمت عمومی استفاده کرده‌ام و به همین دلیل نامه او به نانسی پلوسی را تجزیه و تحلیل کردم.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

لازم به یادآوری است که من تابع تعهدات «قاعده گلدواتر» هستم که یکی از رهنمودهای اخلاقی در روانپزشکی است و ما را تشویق می‌کند با مشارکت در فعالیت‌هایی که باعث بهتر شدن جامعه و سلامت عمومی می‌شوند وظیفه خود را نسبت به جامعه به جا بیاوریم. وقتی که سؤالی در مورد یک شخص مشهور و شناخته شده مطرح می‌شود ما موظفیم که به مردم اطلاعات بدهیم، بدون آنکه تشخیص بیماری بدهیم. من از اظهار نظر در مورد چیزهایی که اطلاعات زیادی در موردشان ندارم خودداری می‌کنم – اما وقتی اطلاعاتی دارم که برای محافظت از سلامت و ایمنی عمومی حیاتی است، از بیان آنها امتناع نمی‌کنم. در حوزه پزشکی عمومی، وظیفه هشدار دادن و محافظت از افراد آسیب‌پذیر در برابر خطر بر تمامی قواعد دیگر اولویت دارد.

اگر ما نامه ترامپ به پلوسی را بخوانیم اما تفسیر درستی از آن نکنیم ناخواسته به رفتار نابهنجار و زیانبار او کمک می‌کنیم. در بیشتر موارد حاد، عوامل و نیروهای مؤثر به ایجاد چیزی که «روانپریشی مشترک» نامیده می‌شود کمک می‌کنند. روانپریشی مشترک پدیده‌ای است که معمولا در خانواده‌هایی اتفاق می‌افتد که یک شخص شدیدا بیمار بدون معالجه رها می‌شود: به جای اینکه شخص بیمار بهبود پیدا کند، اعضای سالم خانواده اغلب اوقات خصوصیات شخص بیمار را به خود می‌گیرند. من افراد بسیار باهوش و معمولا فعالی را دیده‌ام که در برابر عجیب‌ترین توهمات ناشی از رابطه نزدیک با شخصی که از لحاظ روانی سالم نیست تسلیم شده‌اند. روانپریشی مشترک ممکن است در سطح کشوری نیز اتفاق بیفتد، همانگونه که متخصصان مشهور حوزه سلامت روانی مانند اریک فروم خاطرنشان کرده‌اند.

رئیس جمهور کاملا از توان خود برای ایجاد این حجم از برانگیختگی همگانی، که هدف اصلی نامه او نیز هست، اطلاع دارد. او ناخواسته از طریق چیزی که خود آن را «شهامت و جرأت» می‌نامد، این توان خود را به خطر می‌اندازد. او به درستی درک می‌کند و می‌داند که اگر صفات برتر انسان تضعیف شوند یا نادیده گرفته شوند، صفات خشن و غیرانسانی او تقویت می‌شوند.

به گفته متخصصان علوم اعصاب، بخش ناخودآگاه ذهن حدود 98 درصد فعالیت ذهنی را به خود اختصاص می دهد. توهمات زمانی شکل می‌گیرند که تحمل واقعیت برای فرد بسیار سخت است و او ناچارا واقعیت جایگزینی را خلق می‌کند تا از شکست خود جلوگیری کند. محرک عاطفی موجود در پس این امر بسیار نیرومند است و به شیوه‌ای مؤثرتر از دروغها یا استراتژیهای آگاهانه، افراد دیگر را «آلوده» می کند. تأثیر مستقیم آن بر کسانی که در معرض آن قرار می‌گیرند، و همینطور قدرت تخریب آن نشان می‌هد که نوعی فرآیند بیماری است. در عین حال، این شخص کسانی را که علایم او را جذب نمی‌کنند خسته و درمانده می‌سازد.

کتابی که من ویراستار آن بوده‌ام – تحت عنوان «پرونده خطرناک دونالد ترامپ» - حاوی سه هشدار است: اینکه رئیس جمهور بیشتر از چیزی که مردم تصور می‌کنند خطرناک است؛ به مرور زمان خطرناکتر می‌شود؛ و در نهایت مهارناپذیر خواهد شد. ما اکنون داریم وارد مرحله «مهارناپذیری» می‌شویم، و علت آن روانپریشی مشترک است.

رئیس جمهور در حالی که تلاش می‌کند از طریق نامه خود با مطالبی کاملا خلاف حقیقت مردم را قانع کند، ناخواسته افکار و ترس‌های نهفته خود – و در عین حال درک آشکار خود از واقعیت – را بروز می‌دهد. با توجه به نشانه‌های نابهنجاری که در وی دیده می‌شوند، او باید بپذیرد که تحت معاینات سلامت روانی قرار بگیرد، و اگر نمی‌پذیرد، باید از سمت خود کناره‌گیری کند.

برخی نگرانند که مطرح کردن اختلال روانی باعث تبرئه شدن ترامپ خواهد شد، اما عدم صلاحیت روانی جهت انجام کاری به معنای عدم صلاحیت جهت محاکمه یا مسئولیت کیفری نیست. اتفاقا، داشتن ذهنیت مجرمانه و عدم صلاحیت روانی در کنار هم خطرناک‌ترین حالت ممکن است.

کنگره برای اینکه وظیفه خود در قبال مردم آمریکا را به جای بیاورد، باید، با استفاده از هر ابزاری که در اختیار دارد، راه چاره‌ای برای این وضعیت اضطراری که بر سلامت عمومی تأثیر می‌گذارد پیدا کند.

بندی ایکس لی، روانپزشک قانونی در دانشکده پزشکی ییل، رئیس ائتلاف جهانی سلامت روانی و نویسنده است.

 

© The Independent