بحران پارس جنوبی؛ مهاجرت گاز ایران به قطر، کمبود سرمایه و سقوط تولید

از زمان کشف این میدان مشترک تاکنون، برداشت قطر دست‌کم دو برابر ایران بوده است

پارس جنوبی- عکس خبرگزاری ایرنا

پروژه‌های جدید دولت قطر برای تقویت فشار گاز در میادین مشترک با ایران، نگرانی‌های جدی درمورد مهاجرت گاز از سمت ایران به سمت بخش قطری این میدان‌ها ایجاد کرده است. کارشناسان می‌گویند این وضع تعادل برداشت دو کشور را به زیان ایران تغییر می‌دهد و بر توان تولید گاز کشور در سال‌های آینده تاثیر می‌گذارد.

حسن بویری، تحلیلگر حوزه نفت و گاز، در گفتگو با خبرگزاری ایلنا در پانزدهم شهریور، هشدار داده است که قطر تثبیت تولید گاز را در اولویت قرار داده و برای این منظور فشار تولیدی را افزایش داده است تا پالایشگاه‌ها و واحدهای تولید ال‌ان‌جی این کشور بدون وقفه به فعالیت ادامه دهند. به گفته او، این اقدام قطری‌ها موجب افت فشار در بخش ایران و مهاجرت گاز در بلوک‌های مرزی خواهد شد.

این کارشناس اشاره کرده است که قطر ظرف یک تا دو سال قادر به اجرای تاسیسات تقویت فشار گاز است، در حالی که ایران حتی اگر تمام توانش را هم بسیج کند دست‌کم پنج تا شش سال زمان می‌خواهد تا چنین تاسیساتی را وارد مدار کند. بویری خواستار آن شده است که ایران با بهره‌گیری از شرکای خارجی، توسعه هاب‌های مشترک گازی (مراکز مشترک مبادله گاز) را در اولویت قرار دهد تا از مهاجرت گاز جلوگیری شود و پس از آن به‌تدریج هاب‌های داخل سرزمینی را توسعه دهد.

به باور او، اهمیت این موضوع زمانی آشکار می‌شود که بدانیم ایران و قطر هر دو اکنون در حداکثر ظرفیت تولیدیشان قرار دارند، اما به‌طور متوسط سالانه ۵ درصد افت تولید در این میدان‌ها اجتناب‌ناپذیر است. بیشترین افت فشار نیز در بلوک‌های مرزی رخ می‌دهد؛ جایی که مهاجرت گاز به نفع قطر می‌تواند ایران را با زیان‌های سنگین روبه‌رو کند.

 

تاریخچه میدان مشترک پارس جنوبی

میدان گازی پارس جنوبی در بخش ایران و گنبد شمالی در بخش قطر، بزرگ‌ترین میدان گازی مستقل جهان به شمار می‌رود. قطر در سال ۱۹۷۱ این میدان را  کشف کرد. وسعت آن نزدیک به ۹۷۰۰ کیلومتر مربع در مرز آبی دو کشور است که از این میزان حدود ۳۷۰۰ کیلومتر مربع سهم ایران است.

قطر از سال ۱۹۹۰ استخراج گاز از این میدان را آغاز کرد، اما ایران با یک دهه تاخیر، از سال ۲۰۰۰، وارد مرحله تولید شد. حجم گاز درجای این میدان حدود ۴۰ تریلیون متر مکعب برآورد می‌شود که معادل بیش از ۲۱ درصد کل ذخایر گازی دنیاست. ایران طی دو دهه گذشته با توسعه فازهای متعدد توانسته تولید روزانه‌اش را به سطحی برابر با قطر برساند، اما سهم مخزنی ۳۵ درصدی کشور نشان می‌دهد درآمدهای دو طرف از این میدان برابر نیست.

کارشناسان معتقدند از زمان کشف این میدان مشترک تاکنون، برداشت قطر دست‌کم دو برابر ایران بوده است. این تفاوت زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که بدانیم در صورت تداوم شرایط تحریمی و ناتوانی ایران در جذب سرمایه‌گذار خارجی، تولید کشور از میدان پارس جنوبی تا سال ۲۰۳۰ با کاهش چشمگیر مواجه خواهد شد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

مسیر نزولی تولید و درآمد ایران

ارزیابی‌های صندوق توسعه ملی ایران نشان می‌دهد که تا سال ۲۰۳۳ حدود یک‌چهارم کل تولید گاز کشور به دلیل کاهش فشار در میدان پارس جنوبی، که ۷۸ درصد تولید گاز ایران را به خود اختصاص داده است، کاهش خواهد یافت. این هشدار به معنای ورود صنعت گاز ایران به دوره‌ای بحرانی است؛ دوره‌ای که در آن توان برداشت کشور به شکل محسوس کاهش خواهد یافت.

کارشناسان انرژی سال‌ها پیش بر ضرورت نصب ۱۰ تا ۱۵ سکوی تقویت فشار تاکید کرده بودند؛ سکوهایی که هرکدام حدود ۲۰ هزار تن وزن دارند و ۱۵ برابر بزرگ‌تر از سکوهای فعلی‌اند. این سکوها باید به کمپرسورهای عظیم مجهز شوند و اجرای چنین پروژه‌ای نیازمند دست‌کم ۳۵ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری است. با این حال، سیاست دولت سیزدهم انعقاد قرارداد با شرکت‌های داخلی بود؛ تصمیمی که به باور کارشناسان با توان لجستیکی و فنی شرکت‌های بین‌المللی قابل مقایسه نیست.

به گفته این کارشناسان، تاخیر در نصب سکوها و ناتوانی شرکت‌های داخلی در تامین تجهیزات پیشرفته، موجب شده است ایران روزانه از قطر عقب بماند. برخی تجهیزات حیاتی این پروژه تنها در اختیار چند شرکت بزرگ غربی قرار دارد و بدون دسترسی به آنها امکان تکمیل پروژه عملا ناممکن است. در مقابل، قطر از خرداد ۱۴۰۱ ظرف کمتر از ۱۰ روز مجموعه قراردادهایی با انی ایتالیا، توتال فرانسه و کونوکو فیلیپس آمریکا امضا کرد و در تیر همان سال نیز قرارداد دیگری با اکسون‌موبیل آمریکا به امضا رساند. این الگو نشان می‌دهد که طرف قطری مسیر توسعه را با مشارکت غول‌های صنعت انرژی جهان پیش می‌برد، در حالی که ایران گرفتار محدودیت‌های داخلی و تحریمی است.

پیش‌بینی‌ها حاکی از آن است که از ابتدای سال ۲۰۲۳ تولید گاز ایران سالانه حدود ۱۰ میلیارد مترمکعب کاهش خواهد یافت. در این صورت، تولید سالانه کشور از حدود ۱۸۰ میلیارد مترمکعب به کمتر از ۸۰ میلیارد مترمکعب می‌رسد. این کاهش نه‌تنها به معنای سقوط سطح درآمدهای گازی ایران است، بلکه بحران تامین نیاز داخلی را نیز تشدید خواهد کرد. اتکای احتمالی ایران به واردات گاز از روسیه، آن هم در شرایطی که مالک مشترک یکی از بزرگ‌ترین میادین گازی جهان است، بیانگر ناتوانی حاکمیت در تامین سرمایه‌گذاری و مدیریت کارآمد این بخش است.

 

صدها میلیارد دلار درآمدی که از دست رفت

برای درک میزان خسارت اقتصادی ایران کافی است به آمارهای رسمی نگاه کنیم. تا پایان سال ۲۰۲۳، تولید تجمعی گاز از میدان پارس جنوبی برای قطر سه هزار میلیارد مترمکعب و برای ایران تنها دو هزار و ۶۰۰ میلیارد مترمکعب بوده است. این اختلاف ۴۰۰ میلیارد مترمکعبی، با قیمت متوسط ۰.۳ دلار برای هر مترمکعب، زیانی در حدود ۱۲۰ میلیارد دلار برای ایران به همراه داشته است.

افزایش نرخ جهانی گاز طی دو سال اخیر نشان می‌دهد این میزان زیان ممکن است بیشتر هم بشود. موضوعی که در گزارش‌های مرکز پژوهش‌های مجلس و سخنان مدیران نفتی بارها به آن اشاره شده است، اما کمبود منابع مالی و ضعف تجهیزاتی و فنی سبب شده ایران تنها نظاره‌گر از دست رفتن درآمدهای گازی باشد.

مدیران دولت‌های مختلف در ایران همواره مدعی بوده‌اند که بخش مهمی از عقب‌ماندگی و زیان ناشی از میادین مشترک گازی نتیجه تحریم‌های ایالات متحده و هراس شرکت‌های بزرگ بین‌المللی از بستن قرارداد با طرف ایرانی است، اما بررسی‌ها نشان می‌دهد موانع درونی و ساختاری نیز نقشی تعیین‌کننده در این وضعیت داشته است.

دخالت مستقیم مجموعه‌های وابسته به نهادهای نظامی، ازجمله سپاه پاسداران، و فعالیت‌های مجموعه‌های مالی تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی در حوزه نفت و گاز، حتی در دوره اجرایی شدن برجام نیز فضای همکاری را برای طرف‌های خارجی محدود کرد. بسیاری از شرکت‌های بین‌المللی به دلیل محدودیت‌های تجاری و پیچیدگی‌های ناشی از حضور این نهادها، تمایلی به ادامه فعالیت در ایران نشان ندادند.

از سوی دیگر، سیاست‌های تنش‌زای ایران در منطقه و مخاطره وقوع درگیری نظامی عاملی بازدارنده و مهم برای سرمایه‌گذاری خارجی محسوب می‌شود. در همین حال، شرکت‌های بزرگ حوزه انرژی ترجیح داده‌اند به جای همکاری با ایران به قطر روی آورند؛ کشوری که ثبات سیاسی و اقتصادی بیشتری دارد و مخاطره فعالیت در آن پایین‌تر است.

 

فاصله عمیق درآمد ایران و قطر

براساس برآورد انجام‌شده در شهریور ۱۴۰۱، قطری‌ها در بازه ۲۰ساله نخست برداشت از میدان مشترک پارس جنوبی و گنبد شمالی، دست‌کم پنج برابر ایران از این منبع درآمد کسب کرده‌اند. این اختلاف نتیجه انتخاب‌های متفاوت دو کشور است. قطر از همان ابتدا با سرمایه‌گذاری گسترده، همکاری با شرکای بین‌المللی، بهره‌گیری از فناوری‌های پیشرفته و توسعه ظرفیت صادرات ال‌ان‌جی، جایگاهش در بازار جهانی را تثبیت کرد. ایران، در مقابل، گرفتار سیاست‌های داخلی و محدودیت‌های ناشی از تحریم شد و بخش عمده ظرفیت تولیدش را صرف تامین نیاز داخلی کرد.

ابعاد شکنندگی صنعت گاز ایران در تابستان ۱۴۰۲ آشکارتر شد؛ زمانی که حملات اسرائیل بخشی از تاسیسات فاز ۱۴ پارس جنوبی را هدف قرار داد و تولید کشور از این میدان مدتی متوقف شد. این حادثه نشان داد با گسترش تنش‌های نظامی، آسیب‌پذیری ایران در حوزه گاز بسیار جدی است و حتی تولید فعلی نیز در معرض خطر قرار دارد.

 

بحران انرژی داخلی؛ از مازوت‌سوزی تا خاموشی

در حالی که قطر با درآمدهای سرشار ناشی از گاز به کشوری ثروتمند و در حال توسعه بدل شده، ایران حتی برای تامین نیاز داخلی‌اش هم با چالش روبه‌روست. کمبود تولید در مقایسه با مصرف داخلی، ایران را به نقطه‌ای رسانده که در فصول سرد سال با بحران جدی گاز دست‌وپنجه نرم می‌کند. این بحران نه‌تنها تعطیلی صنایع را به همراه دارد، بلکه استفاده گسترده از سوخت مازوت در نیروگاه‌ها، سلامت شهروندان را به خطر انداخته است.

همچنین، در شش ماه نخست سال بحران کمبود برق و جیره‌بندی انرژی صنایع را فلج می‌کند و در نیمه دوم سال کمبود گاز معضلی جدی برای نیروگاه‌ها، صنایع بزرگ و حتی خانوارها به وجود می‌آورد. بدین ترتیب، چرخه‌ای معیوب در اقتصاد انرژی ایران شکل گرفته است که نه‌تنها مانع توسعه صنعتی و صادرات می‌شود، که کیفیت زندگی شهروندان را نیز مستقیما تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

بیشتر از اقتصاد