روابط ایران و روسیه بین واقعیت، اظهارات روحانی و استقبال رئیسی

روسای جمهوری ایران به‌ جای آن که «سیاست‌گذار و تصمیم‌گیرنده» باشند، تبدیل به «سخنگویانی» برای علی خامنه‌ای می‌شوند

دیدار حسن روحانی و ولادیمیر پوتین در فوریه ۲۰۱۹ - Sergei CHIRIKOV / AFP

بر هیچ کسی پوشیده نیست که اظهار نظرهای روسای جمهوری ایران در مورد روابط خارجی و تصمیم‌هایی که در این زمینه اتخاذ می‌کنند، بیانگر موضع خود آن‌ها نیست، بلکه انعکاسی است از آنچه رهبر جمهوری اسلامی می‌خواهد؛ بنابراین، روسای جمهوری ایران به‌ جای آن که «سیاست‌گذار و تصمیم‌گیرنده» باشند، تبدیل به «سخنگویانی» برای علی خامنه‌ای می‌شوند. با توجه به همین واقعیت، سخنان ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری جدید ایران، با سخنان حسن روحانی که دوره ریاست‌جمهوری‌اش در حال پایان یافتن است، نمی‌تواند تفاوتی داشته باشد.

چند روز پیش، حسن روحانی، رئیس‌جمهوری ایران، در مراسم گشایش پروژه مشترک ایران و روسیه برای ایجاد نیروگاه ۱۴۰۰ مگاواتی برق در شهر سیریک در استان هرمزگان در جنوب ایران، ضمن ستایش از روابط دوجانبه تهران و مسکو، اظهار داشت که روابط دو کشور در مدت هشت سال گذشته در بسیاری از زمینه‌ها گسترش یافته است. وی نقش رئیس‌جمهوری روسیه را در مسیر رسیدن به اهداف و دستاوردهای بزرگی که تحقق یافته است، مورد ستایش و تمجید قرار داد.

روحانی با اشاره به اینکه ایران و روسیه توانستند در ارتباط با تحولات سوریه، هماهنگی و همدستی بسیاری داشته باشند، همکاری‌های نظامی میان دو کشور، به ويژه در زمینه‌های دفاعی را ستود‌ و خاطرنشان کرد که روابط تهران و مسکو پس از خرید سامانه موشکی «اس۳۰۰» از روسیه بیشتر از پیش گسترش یافته است.

به همین ترتیب، جای تعجب نیست که نخستین پیام تبریک به مناسبت انتخاب یا به تعبیر درست‌تر «انتصاب» ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس‌جمهوری ایران از مسکو به تهران فرستاده شود.

پرسش مهمی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که رژیم جمهوری اسلامی تا چه حد سعی می‌کند روابط خود را با جامعه جهانی و قدرت‌های بزرگ، حائز اهمیت و موثر ترویج ‌دهد، در حالی‌ که ایران در بازی‌های کشورهای بزرگ، تنها نقش و موقعیت یک «کارت» بازی را دارد. هرچند جمهوری اسلامی ایران در تلاش برای بزرگ‌نمایی قدرت خود باشد، اما نقش آن در بازی‌های بین‌المللی بی‌نهایت کوچک و ناچیز به شمار می‌رود.

برای نمونه دو سال پیش ایالات متحده، روسیه و اسرائیل در یک نشست امنیتی درباره حضور ایران در سوریه در این کشور بحث و گفت‌وگو کردند. در آن زمان، چنین به نظر می‌رسید که کشورهای یادشده در صدد بهره‌برداری از فرصت بسیار نادری هستند که اهداف همه را برآورده می‌کند و محور اصلی نشست سه‌جانبه را نزدیکی بین واشینگتن و مسکو برای تدوین استراتژی محافظت از اسرائیل تشکیل می‌دهد. خبر تشکیل چنین نشستی می‌توانست به دلیل ماهیت امنیتی آن مخفی بماند، اما کشورهای برگزارکننده با اعلام این خبر خواستند به تهران به صورت آشکار اطلاع دهند که جامعه جهانی و از جمله متحدان تهران تصمیم دارند با رفتارهای غیرعادی رژیم جمهوری اسلامی ایران در منطقه مقابله کنند. تردیدی نیست که این اقدام به دنبال تصمیماتی اتخاذ شد که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری پیشن آمریکا در مورد آن‌ها در نشست هلسینکی در ژوئیه ۲۰۱۸ به تفاهم رسیده بودند. علاوه برآن پایه و اساس این نشست را چگونگی کار برای تامین امنیت اسرائیل تشکیل می‌داد و واشینگتن و مسکو به‌‌رغم اختلاف‌هایی که در پرونده‌های دیگر بین‌المللی دارند، در این زمینه با هم اتفاق نظر داشتند. در واقع، آنچه در اتاق هماهنگی اسرائیل و روسیه در سوریه منعکس شد، تاییدی برای این مدعا است؛ به ویژه اینکه حملات هوایی اسرائیل به مواضع شبه‌نظامیان و فرماندهان سپاه پاسداران ایران در سوریه با آگاهی و اطلاع کامل روسیه انجام می‌شود، اما مسکو این اطلاعات را با ایرانیان در میان نمی‌گذارد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

بدین ترتیب و با در نظر داشتن اهداف روس‌ها و اتحاد موهوم آن‌ها‌ با ایرانیان در سوریه، می‌توان گفت که سازش کنونی میان مسکو و تهران در سوریه، تنها یک اتحاد موقتی و گذرا است، به ویژه اینکه اختلاف نظر بین دو طرف در سوریه از مدتی به این سو آشکار شده است. موضعی که روسیه هنگام مداخله نظامی در سوریه در سپتامبر سال ۲۰۱۵ داشت کاملا تغییر کرده و پس از تفاهم بین پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، مسکو با نگرش متفاوتی به تحولات سوریه می‌نگرد. اهداف روسیه در سوریه، علاوه بر مبارزه مداوم برای گسترش نفوذ در صحنه بین‌المللی در کنار آمریکا، دستیابی به منافع اقتصادی و تلاش برای به دست آوردن جایگاه روسیه در منطقه است. در حالی‌ که هدف از مداخله نظامی ایران در سوریه، رسیدن به سواحل دریای مدیترانه و به اتمام رساندن گذرگاه زمینی بین تهران و بیروت است. اکنون که جنگ سوریه در حال پایان یافتن است، سرمایه‌گذاری‌های چندین میلیارد دلاری رژیم ایران در سوریه که از سفره‌های ملت ایران برداشته شده است، هیچ سودی در پی نخواهد داشت.

رویکرد روس‌ها در سوریه به بدترین شکل ممکن نشان می‌دهد که ایران جزو اولویت‌های مسکو نیست، بلکه از آن به عنوان برگه‌ای در بازی‌های بین‌المللی و کشمکش‌ها بین واشینگتن و مسکو استفاده می‌شود. هرچند نتایج نشست سران روسیه و آمریکا تا به حال مشخص نیست، اما اگر خواسته‌ها و اهداف روسیه برآورده شود، مسکو به زودی دست از حمایت ایرانیان برخواهد داشت. اکنون که منافع مشترک تهران و مسکو در سوریه به پایان رسیده است، منابع دیپلماتیک روسیه تاکید می‌کنند که «مسکو برای اینکه مسیر گذرگاه نظامی ایران به مدیترانه هموار شود، هرگز از اهدافش عقب‌نشینی نمی‌کند».

به هر حال، تحولات اخیر سوریه، واقعیت این امر را ثابت می‌کند؛ به ویژه اینکه نفوذ روسیه در سوریه به گونه‌ای در حال گسترش است که به ضرر رژیم ایران منتهی می‌شود، علاوه بر اینکه موفقیت آمریکا در مبارزه با داعش و کنترل پایگاه «نتف» در شمال شرقی سوریه توسط نیروهای آمریکایی، رویای تهران برای رسیدن به سواحل دریای مدیترانه با عبور از بغداد، دمشق و بیروت را نقش بر آب کرده است. همچنین، اسرائيل به منظور محدود کردن نفوذ ایران در سوریه،‌ جلوگیری از ایجاد پایگاه‌های نظامی و انتقال موشک‌ها به شبه‌نظامیان حزب‌الله، پیوسته مواضع ایران و گروه‌های مسلح وابسته به آن را در قلمرو سوریه بمباران می‌کند.

به نظر می‌رسد که پس از گذشت ۱۰ سال از آغاز جنگ در سوریه، اکنون همه طرف‌هایی که در بحران سوریه نقش دارند، به این نتیجه رسیده‌اند که خروج شبه‌نظامیان ایرانی از سوریه، نخستین گام در راستای حل بحران جنگ و بازسازی این کشور است. این در حالی است که به گفته منابع آمریکایی، جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، حضور نظامی ایران در سوریه را به عنوان «بخشی از مذاکرات هسته‌ای» قرار داده است.

بدین ترتیب، نکات یادشده، می‌توانند حقایقی را در مورد آینده تحولات سوریه بازگو کنند. نخست اینکه واشینگتن در چارچوب تحریم‌های «قانون سزار»، تحریم‌های بیشتری را علیه رژیم سوریه اِعمال نکرده و قصد دارد برخی از تحریم‌ها را به دلایل بشردوستانه لغو کند. دوم اینکه بسیاری از کشورهای عربی در صدد برقراری روابط با سوریه هستند، علاوه بر اینکه مخالفت اسرائیل با حضور نظامی ایران در سوریه به طور روزافزون شدت می‌گیرد. در نتیجه، رژیم ایران ناگزیر است هرچه زودتر بساط خود را از سوریه برچیند.

با توجه به واقعیت اوضاع سوریه و آینده نقش تهران در آن کشور، پس ستایش روحانی و رئیسی از سیاست خارجی خامنه‌ای، کاملا اغراق و گزاف‌گویی است و صحبت از اینکه ایران به مجامع کشورهای بزرگ راه پیدا کرده است، توهمی بیش نیست. در واقع، رژیم ایران برای کشورهای قدرتمند، تنها برگه‌ای برای استفاده در بازی‌های منطقه‌ای است و هر لحظه که زمان استفاده از آن به پایان رسد، از عرصه رقابت و بازی بیرون انداخته می‌شود و آنگاه مردم ایران بازنده اصلی ماجراجویی‌های رژیم خامنه‌ای خواهند بود.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه