پس از ماهها جنگ و ویرانی، سرانجام دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، اعلام کرد برای آتشبس میان حماس و اسرائیل و آزادی گروگانها به توافقی دست یافته است؛ توافقی که آن را «پایان جنگ غزه» نامید.
این دستاورد سرنوشتساز در روند منازعه فلسطین و اسرائیل که شاید مهمترین نقطه در دو دوره ریاستجمهوری ترامپ باشد، رخدادی گذرا نیست؛ بلکه تجسمی از مفهوم «ترامپیسم» در سیاست خارجی است: پرهیز از دیپلماسی سنتی، تعامل مستقیم با حکومتهای اقتدارگرا و استفاده از منطق «دادوستد» برای حل پیچیدهترین پروندهها.
پیروزی روش نامتعارف
آنچه ترامپ در غزه انجام داد، نفی آشکار همه آموزههای سنتی روابط بینالملل بود. او از راهحلهای کلاسیک مبتنی بر مذاکرات طولانی از طریق دیپلماتهای حرفهای چشم پوشید و ماموریت را به بازرگانانی از حلقه نزدیکانش، همچون جرد کوشنر و استیو ویتکاف، سپرد. ترامپ به این بحران نه بهعنوان مسئلهای ریشهدار و خصومتی تاریخی، بلکه به مثابه معامله اقتصادی نگریست که میتوان آن را با منطق سود و زیان، حل کرد.
این رویکرد که بسیاری آن را به تمسخر میگرفتند، دستکم در کوتاهمدت موثر واقع شده است. سیاست ترامپ در جایی به نتیجه رسید که دههها تلاش سنتی ناکام مانده بود. شاید مهمتر از همه این باشد که این موفقیت در واقع نقطه اوج راهبرد جنجالی ترامپ در منطقه طی دو دوره ریاستجمهوری او به شمار میآید.
انتقال سفارت آمریکا از تلآویو، به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان، کشتن قاسم سلیمانی و حمله به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی همگی گامهایی بودند که کارشناسان درباره خطر آنها برای شعلهور کردن آتش جنگ در منطقه، هشدار داده بودند، اما هیچیک از این هشدارها ترامپ را از تصمیمش بازنداشت. برعکس، همین سیاستها روابط ترامپ با اسرائیل را استحکام بخشید و او را در موقعیتی قرار داد که بتواند در لحظه مناسب، بر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، فشاری بیسابقه وارد کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پیامدهای پیروزی: از غزه تا صحنه بینالمللی
موفقیتی که ترامپ در پرونده غزه بهدست آورد، بازتابهایی فراتر از جغرافیای منطقه دارد و تاثیر آن را میتوان در موارد زیر نیز مشاهده کرد.
برای فلسطینیان، این توافق روزنهای از امید پس از کابوسی طولانی است، اما پرسش اینجا است که آیا این آتشبس میتواند به صلحی واقعی بینجامد یا صرفا وقفهای کوتاه میان دو جنگ است؟ بهویژه اینکه سکوت ترامپ درباره حق تعیین سرنوشت فلسطینیها، تردیدها را افزایش میدهد.
برای اسرائیل، بازگشت گروگانها پیروزی بزرگی بهشمار میآید، اما در عین حال نتانیاهو را با طرح آمریکا برای تشکیل کشور فلسطینی روبرو میکند؛ طرحی که او اساسا با آن مخالف است. بنابراین، این شاید آغازی برای فصلی تازه از فشارهای واشینگتن بر تلآویو باشد.
برای خاورمیانه، توافق غزه فرصتی تاریخی برای بازچینش معادلات منطقهای است. استقبال مصر، قطر و عربستان سعودی از این توافق میتواند نشانه شکلگیری جبهه نوین برای مهار بحرانها باشد. بازسازی غزه، اگر با مدیریت یک ائتلاف عربیــبینالمللی همراه شود، شاید نخستین گام جدی در بیرون کشیدن این منطقه از چرخه بیپایان ویرانی باشد.
بازتاب موفقیت بر جایگاه ترامپ
در داخل آمریکا، این دستاورد برای ترامپ اعتباری تازه در قامت یک رهبر جهانی به همراه آورد و منتقدان را از تمرکز بر ناکامیهای او در سیاست خارجی بازداشت. تصویر او در شرمالشیخ در میان رهبران جهانــ با وجود نارضایتی بسیاری از آنان از رویکرد پوپولیستی اوــ پیام روشنی برای رایدهندگان آمریکایی بود: «ترامپ همان مردی است که معاملات ناممکن را ممکن میکند و همگان به دیده احترام به او مینگرند.»
با این حال، پرسش این است که آیا او از این موفقیت برای تغییر رفتار سیاسیاش بهره خواهد گرفت و آیا از یک رئیسجمهوری جنجالبرانگیز به رئیسجمهوری آشتیجو بدل میشود؟
توافق غزه بیتردید دستاوردی تاریخی برای ترامپ و نقطهای روشن در سیاست خارجی آمریکا است. او نشان داد که رویکرد نامتعارفش میتواند در محیطی بهغایت پیچیده مانند خاورمیانه به نتیجه برسد و راه را برای صلح باز کند. شاید همین موفقیت او را به آزمودن این الگو در پروندههایی دیگر، همچون جنگ اوکراین، ترغیب کند. با این حال، این پیروزی بزرگ بهرغم اهمیت بسیاری که دارد، در غیاب چشمانداز سیاسی روشن برای آینده فلسطینیها، ممکن است زمینه را برای برقراری صلح پایدار فراهم نکند.
ترامپ جنگ را متوقف کرد، اما صلح هنوز برقرار نشده است. تفاوت میان این دو، همان چیزی است که تعیین خواهد کرد آیا این دستاورد در تاریخ بهعنوان نقطه عطفی واقعی ثبت خواهد شد، یا همچون فجری کاذب در آسمان تیره و پرغبار خاورمیانه، رنگ خواهد باخت.