لبنان؛‌ نبرد علیه فرقه‌گرایی

مردم لبنان با خشم دوچندان، اما با خواستی آشنا به میدان آمده‌اند

معترضین لبنانی؛ به مجسمه میدان شهدا در مرکز بیروت، طناب و چوبه دار آویزان کردند، ۹ آگوست ۲۰۲۰-JOSEPH EID / AFP

حسن نصرالله، میشل عون و نبیه بری این آخرهفته در میدان شهدای بیروت به دست معترضین لبنانی به دارآویخته شدند. البته، نه به طور واقعی. عروسک مقوایی این سه رهبر بود که لبنانی‌ها در این میدان اصلی شهر پایتخت خود به طور نمادین بالای چوبه‌های دار نمایشی بردند. این حرکت خبر از اوج خشم مردمی را می‌دهد که مدت‌ها است درد خود را می‌دانند، اما هر چه می‌کنند به درمان نمی‌رسند.

این‌که انفجار اخیر بیروت دقیقا تقصیر کدام نیرو است، هنوز مشخص نیست. در مقاله قبلی خودم درباره جوانب مختلف قضیه نوشتم. اما مسئول مستقیم هر که باشد، مسئول کلی مشخص است: کل طبقه سیاسی حاکم و نظام فرقه‌ای-مذهبی لبنان. این روزها در لبنان با هر کس که صحبت می‌کنی، چیزی شبیه این را می‌گوید: «مجرم تمام کسانی هستند که این همه سال سر کار بودند و راه این حادثه را هموار کردند.» به قول شعار تظاهرات‌ مردمی که در اکتبر سال گذشته آغاز شدند: «کلن یعنی کلن» — «وقتی می‌گوییم «تمام آن‌ها» منظورمان «تمام آن‌ها» است.»

در دو روز گذشته (شنبه و یکشنبه) هزاران نفر در بیروت به میان آمدند و به بخش‌های مختلف این «کل» اعتراض بردند. حدود ۲۰۰ معترض که خیلی از آنها سربازهای بازنشسته ارتش بودند، به ساختمان وزارت خارجه حمله کردند و از سر در آن پرچم سرخی با مشت گره‌کرده آویختند که نماد جنبش مردم لبنان شده است. گروهی دیگر به وزارتخانه‌های اقتصاد و انرژی حمله بردند. اولی نماد بحران شدید مالی است که چندین ماه است لبنان را دربرگرفته و بر اثر شیوع ویروس کرونا بدتر هم شده است. دومی نماد قطع برق‌های شدید در کشور است که باعث شده بسیاری از مردم در روزهای اخیر گاه تنها روزی دو ساعت برق داشته باشند. «انجمن بانک‌های مستقر در لبنان» دیگر نهادی بود که مورد حمله معترضین قرار گرفت.

تمامی این معضلات به یکدیگر مربوط هستند. این‌که دولت لبنان که زمانی از ثروتمندترین جمعیت‌های خاورمیانه را داشت امروز حتی قادر به ارائه ساده‌ترین خدمات مثل برق هم نیست، به وضوح ناکارآمدی عمیق دولت را نشان می‌دهد. «در لبنان امروز اگر بخواهی برق داشته باشی، یا باید به طور جداگانه از طریق دولت، ژنراتور تهیه کنی و یا به یکی از شبکه‌های قومی-مذهبی وصل باشی». ریشه این ناکارآمدی را باید در نظام فرقه‌ای-مذهبی جست که در تمام طول تاریخ لبنان مستقل (از «میثاق ملی» نانوشته ۱۹۴۳) به نحوی  سرکار بوده است. شکل جدید این نظام به پایان جنگ داخلی لبنان برمی‌گردد که از ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ این کشور را درگیر نزاعی خونین کرده بود که در آن ۱۵۰‌هزار نفر کشته شدند، حدود ۳۰ درصد از کشور فرار کردند و ۳۰ درصد دیگر هم داخل مرزهای آن آواره شدند. معروف‌ترین ویژگی این نظام این است که نخست‌وزیر باید سنی باشد؛‌ رئیس مجلس، شیعه و رئیس‌جمهور، مسیحی. اما این نظام در سراسر جامعه و دولت لبنان رسوخ کرده است. به جای یک دولت واحد، «زعمای» قوم و فرقه‌های مختلف به مردم «خود» خدمات می‌دهند. کل کشور به حدود بیست فرقه قومی-مذهبی تقسیم شده و کرسی‌های پارلمان و سایر مناصب بر اساس این فرقه‌ها بین آن‌ها تقسیم می‌شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

بسیاری به غلط تصور می‌کنند پیمان طائف ۱۹۸۹ که به جنگ داخلی خاتمه داد و قانون اساسی لبنان را هم تغییر داد این نظام را برقرار کرده است. قضیه اما دقیقا برعکس است. پیمان طائف به روشنی وعده داده بود که این نظام را از بین ببرد. در متن این پیمان می‌خوانیم: «انحلال فرقه‌گرایی سیاسی جزو اهداف بنیادین ملی است و طبق برنامه‌ای مرحله‌بندی‌شده عملی می‌شود.» ماده ۱۹۵ قانون اساسی که در طائف تصویب شد کمیته‌ای را مسئول رسیدن به این هدف می‌کند و ترکیب این نهاد را هم تعریف می‌کند: «کمیته‌ای ملی به ریاست رئیس‌جمهور تشکیل می‌شود و علاوه بر رئیس مجلس و نخست‌وزیر شامل چهره‌های اصلی سیاسی، فکری و اجتماعی خواهد بود.»

مشکل اما این‌جا است که پیمان طائف در ضمن شامل عفو گسترده رهبران شبه‌نظامیان هم بود و دقیقا همان‌ها شدند رهبران سیاسی لبنان نوین. این رهبران هیچ انگیزه‌ای برای عمل به وعده‌های طائف ۱۹۸۹ نداشتند. امروز وقتی به طبقه سیاسی لبنان نگاه می‌کنیم می‌بینیم که همان چهره‌های سابق سرکارند و بر همان بنیان فرقه‌ای-مذهبی: نبیه بری رهبر جنبش شیعه امل (که دو چهره ایرانی، امام موسی صدر و مصطفی چمران جزو بنیانگذاران اصلی‌اش بودند) رئیس مجلس است؛ سمیر جعجع، از رهبران شبه‌نظامی فالانژیست‌ها در زمان جنگ داخلی، از همان زمان رهبر حزب مسیحی «قوای لبنانی» است. طرفه آن‌جا که «حزب سوسیالیست مترقی» که بنیانگذارش، کمال جنبلاط، پایان دادن به نظام فرقه‌ای-مذهبی را هدف اصلی خود می‌دانست نیز امروز توسط پسر خود او، ولید جنبلاط، اداره می‌شود و عملا یکی از احزاب اقلیت دروزه ‌مذهب لبنان است.

این نظام فرقه‌گرا به فساد اقتصادی و دولت ناکارآمد مرتبط است. در ماه مه دیدیم که داماد رئیس‌جمهور، جبران باسیل، که تا همین اواخر وزیر خارجه بود، خواهان یک نیروگاه برق «مسیحی» نزدیک شهر کوچک محل زادگاهش در شمال کشور، بترون، شده بود. به جای نظام برق عاقلانه و با تقسیم مناسب شاهد چنین چیزی هستیم. مایا میکداشی، دانشور لبنانی، در این مورد می‌نویسد: «فرقه‌گرایی سیاسی شانه به شانه با فساد و بخش دولتی متورم پیش رفته است، چرا که سیاستمداران بودجه‌های دولت و دسترسی به خدمات دولتی (از جمله اشتغال) را در اختیار خود دارند و به شبکه‌های فرقه‌ای خود هدایت می‌کنند.»

حزب‌الله لبنان، که از آغاز توسط جمهوری اسلامی ایجاد شده و رهبرانش به روشنی از پیروی از آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویند، موفق شده بهترین استفاده را از این نظام ببرد و عملا به قوی‌ترین نیروی لبنان امروز تبدل شود. در سال ۲۰۰۶ حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله، توافقی با میشل عون، رهبر نیروی مسیحی «جنبش میهن‌پرستانه» آزاد امضا کرد و از آن پس این دو متحد سیاسی بوده‌اند. در انتخابات ۲۰۱۸ حزب‌الله به بهترین نتیجه مورد نظر خود رسید، چون حداقل شش سیاستمدار سنی نزدیک به‌ آن نیز وارد مجلس شدند و حزب اصلی رقیب، جنبش آینده به رهبری سعد حریری، تضعیف شد. اما صحبت از «موفقیت انتخاباتی» حزب‌الله گمراه‌کننده است، چرا که موفقیت این حزب بیش از این‌که در جلب آرای مردمی باشد، در ایجاد توافق‌هایی با «زعما»ی مختلف بود که باعث شد قوی‌تر از همیشه وارد کابینه شود. همین بود که حزب‌الله و متحدینش، عون و باسیل، جزو منفورترین چهره‌های جنبشی بودند که سال گذشته در خیابان‌های لبنان درگرفت. این جنبش موفق شد دولت را وادار به استعفا کند اما دولت جدیدی که به ریاست حسن دیاب تشکیل شده هنوز تا حدود زیادی در تسلط همان نیرویی است که سال گذشته به معترضین هجوم برد و آن‌ها را زخمی کرد: حزب‌الله.

دار زدن عروسک عون و نصرالله در دور جدید اعتراضات نشان می‌دهد که بر خشم مردم افزوده شده و به این راحتی‌ها آن‌را پایانی نیست. سرخوردگی مردم تا جایی پیش رفته که چند ده هزار نفر حتی توماری را امضا کردند و خواهان بازگشت لبنان به قیمومیت فرانسه شدند. امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، در سفر سریع خود به بیروت با استقبال وسیع مردم مواجه شد. از جمله دلایل این محبوبیت این است که ماکرون بسیار بیشتر از رهبرانی همچون دیاب و عون به صحنه خرابی‌های انفجار بندر بیروت رفت و با مردم دیدار کرد.

پس‌لرزه‌های انفجار بیروت همچنان ادامه دارد. دو وزیر دولت (اطلاع‌رسانی و محیط‌زیست)‌ استعفا داده‌اند. دیاب خوب می‌داند که خیلی سرکار نخواهد ماند. هر سه نماینده حزب «کتائب» (از باقی‌مانده‌های جنبش فالانژها) از مجلس استعفا دادند و از خواست «تولد لبنان جدید» گفتند. پائولا یعقوبیان، نماینده مستقل که نزدیک به معترضین دانسته می‌شود، هم استعفا داد.

کمک جهان برای بازسازی لبنان ضروری خواهد بود. نشست مجازی که با پشتیبانی ماکرون برقرار شد، موفق به جمع‌آوری ۳۰۰ میلیون دلار کمک شد، گرچه به تخمین کارشناسان لبنان حداقل به پنج میلیارد دلار نیاز خواهد داشت. مهم‌تر اما آن‌که ماکرون نیز با صدای بلند خواهان تغییر بنیادین نظام فرقه‌گرایی شده است. او در بیروت گفت: «پیشنهاد من پیمان سیاسی نوینی در لبنان است و روز اول سپتامبر برمی‌گردم و اگر آن‌ها قادر به رسیدن به چنین چیزی نباشند، مسئولیت سیاسی را خواهم پذیرفت.»

سفر اول سپتامبر که ماکرون از آن صحبت می‌کند برای شرکت در جشن صدمین سالگرد اعلام «دولت لبنان بزرگ» توسط آنری گورو،‌ ژنرال فرانسوی، است. در پایان جنگ جهانی اول، قدرت‌های بزرگ پس از تجزیه امپراتوری عثمانی، مقرر کرده بودند جهان عرب به قیم‌نشین‌هایی تحت اداره سازمان تازه‌تاسیس «جامعه ملل» تقسیم شود. دولت‌های معاصر منطقه از جمله لبنان در این فضا و توسط فرانسه و بریتانیا بوجود آمدند. تحلیلگران تاریخی به نقش سیاست‌های استعماری فرانسه در پاگرفتن هویت‌های فرقه‌ای-مذهبی در سوریه و لبنان اشاره می‌کنند (از جمله رجوع کنید به اثر درخشان بنجامین توماس وایت،‌ «ظهور اقلیت‌ها در خاورمیانه»، ۲۰۱۱). امروز اما نیروی اصلی که در لبنان نقش استعماری ایفا می‌کند، شاید جمهوری اسلامی ایران باشد.

افزایش نفوذ تهران در لبنان هم به ناکارآمدی دولت افزوده و هم کل ماهیت این کشور را به خطر انداخته است. قول ادوارد سعید، متفکر فلسطینی، لبنان را بیش از همه چیز با «باز بودن، تنوع و شوق زندگی» می‌شناسیم؛ یعنی دقیقا همان ویژگی‌هایی که جمهوری اسلامی عمری است با آن‌ها دشمنی می‌کند. لبنان در صدمین سالگرد خود حالا با چالشی تاریخ‌ساز برقرار است:‌ پایان دادن به حکومت طبقه‌ای که آن‌را به این روزهای سخت رسانده است.