چرا جنگ در اوکراین ادامه خواهد داشت

تقریبا تمام اوکراینی‌ها خواهان آزادسازی کامل خاک کشورشان‌اند

ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی و رئیس پیشین برنامه‌ریزی خط‌مشی‌ها در وزارت خارجه ایالات متحده، در مقاله‌ای که در «پراجکت سیندیکیت» (project syndicate) منتشر شده است، به آینده جنگ در اوکراین پرداخته است:

در یک سالی که از شروع حمله تمام‌عیار روسیه به اوکراین گذشت، جنگ به‌گونه‌ای پیش رفت که کمتر کسی پیش‌بینی می‌کرد. نظر اکثر افراد این بود که نیروهای روسی به‌سرعت بر اوکراینی‌های همتای خود چیره خواهند شد و بر بخش‌های بسیار بیشتری از آنچه سال ۲۰۱۴ به دست آوردند، تسلط خواهند یافت. برخی دیگر پا را از این فراتر گذاشتند و پیش‌بینی کردند روسیه دولت کی‌یف را سرنگون خواهد کرد و رژیم دست‌نشانده‌ای را جانشین آن خواهند کرد که تسلط روسیه را به رسمیت بشناسد و اوکراین دیگر تجسم بدیلی با ظاهری غربی برای روسیه سرد و عبوس ولادیمیر پوتین نخواهد بود.

با توجه به چنین پیش‌بینی‌های وحشتناکی، بسیاری در غرب و اوکراین به آسانی پذیرای نسخه‌ای از آنچه امروز وجود دارد، یعنی اوکراینی مستقل‌اند که بر حدود ۸۰ درصد قلمرو خود تسلط دارد. واقعیت یافتن این وضعیت مرهون کارآمدی ارتش اوکراین، شجاعت جمعی مردم اوکراین و رهبران آن‌ها، و پشتکار آمریکا و اروپا در حمایت از این کشور در قالب ارسال تسلیحات، کمک‌ مالی، آموزش، امور اطلاعاتی و امنیتی و پذیرش میلیون‌ها پناهنده است. این وضعیت نشان از ناکارآمدی خیره‌کننده ارتش روسیه نیز دارد.

پوتین حالا برای تصمیم‌گیری در مورد جنگی که خودش آغازگر آن بوده و طبق برنامه پیش نرفته است با انتخاب‌های دشواری روبرو است. با توجه به فرضیاتش مبنی بر اینکه (ارتش) اوکراین به گرد ارتش خودش نمی‌رسد، اروپا (به‌ویژه آلمان) آن‌قدر به گاز روسیه وابسته است که نمی‌تواند در برابر او بایستد و اینکه ایالات متحده، پس از ۶ ژانویه و پس از ماجرای افغانستان، برای کمک به دفاع از اوکراین بیش از حد دچار تشتت و درگیر مسائل داخلی است، تصمیم او به حمله غیرمنطقی نبود. اما، از آنجایی که همه این فرضیات غلط از آب درآمدند، محاسبات پوتین مبنی بر اینکه مزایای این حمله به هزینه‌هایش می‌ارزد، فاجعه‌ای را رقم زده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

پوتین حالا وقت‌کشی می‌کند. او که قادر به شکست دادن ارتش اوکراین نیست، مراکز اقتصادی و غیرنظامی را هدف قرار داده است و امیدوار است اراده اوکراینی‌ها را در هم بشکند. او همچنین ممکن است بر این باور باشد که علی‌رغم آنچه رهبران غربی می‌گویند، فقط باید آنقدر جنگ را ادامه دهد تا دولت‌های اروپایی و ایالات متحده در مورد هزینه‌های حمایت از اوکراین تجدید نظر کنند.

حال این موضوع نشان از چه آینده‌ای دارد؟ جنگ‌ معمولا به یکی از این دو روش پایان می‌یابد: یا یک طرف دیگری را شکست ‌دهد تا بتواند شرایط خود را برای برقراری صلح تحمیل کند، یا دو طرف به این نتیجه برسند که سازش بر ادامه جنگی که هیچ‌کدام قدرت کافی برای پیروزی در آن را ندارند، ارجحیت دارد. هیچ‌کدام از این شرایط در حال حاضر در مورد این جنگ صدق نمی‌کند. برای اطمینان از این موضوع باید گفت حتی اگر دولت‌های غربی از ممانعت‌های خود دست بردارند و تسلیحات پیشرفته‌تری در اختیار اوکراین بگذارند، اصلا معلوم نیست اوکراین بتواند روسیه را از خاک خود بیرون کند. نیروهای روسیه ریشه دوانده‌اند و بیرون راندن آن‌ها دشوار خواهد بود و این احتمال کم یا حتی زیاد وجود دارد که چین به جای اینکه شاهد شکست خوردن شریک راهبردی خود از ائتلافی به رهبری ایالات متحده باشد، کمک‌های اقتصادی و نظامی فراوانی به روسیه برساند.

خود نیروهای روسیه نیز از لحاظ آموزش‌دیدگی و فرماندهی به قدری ضعیف‌اند که از پس شکست دادن اوکراین در میدان نبرد برنمی‌آیند. حمله هوایی به مناطق مسکونی هم هر چقدر بی‌رحمانه باشد و خسارت به بار آورد، جای پیروزی در میدان نبرد را نمی‌گیرد و تاکنون فقط عزم مردم اوکراین را جزم‌تر کرده است. مصالحه نیز همچنان چشم‌انداز روشنی ندارد. گویا پوتین عزم راسخ دارد که پای از گود بیرون نگذارد تا مبادا چشم‌انداز شکست در اوکراین به تلاش رقبای داخلی برای به زیر کشیدن او از قدرت دامن بزند. تحریم‌ها هم فقط اثرات محدودی داشته‌اند زیرا هندوستان، چین و سایر کشورها همچنان خریدار انرژی روسیه‌اند. روایت سیاسی در داخل روسیه نیز همچنان تحت کنترل پوتین است و بسیاری را متقاعد کرده است که روسیه قربانی است و ایالات متحده و ناتو آن را درگیر جنگی بر سر بقا با کل غرب کرده‌اند.

اوکراین هم تمایلی به مصالحه ندارد. تقریبا تمام اوکراینی‌ها خواهان آزادسازی کامل خاک کشورشان‌اند. دلیل آن هم ساده است: این جنگ ذهنیت‌ها را عوض کرده است. توان نظامی اوکراین و کمبودهای آشکار گریبان‌گیر ارتش روسیه، سبب شده است خوش‌بینی راهبردی فراوانی در مورد آینده پدید آید.

در ضمن این جنگ آدم‌ها را سنگ‌دل‌تر کرده است. جنایت‌های روسیه مثل بمباران خانه‌های مسکونی و اعدام کردن شهروندان باعث درخواست غرامت و تشکیل دادگاه جرایم جنگی شده است. برخی هم برکناری پوتین و محفل خودی‌های او از قدرت را به این فهرست افزوده‌اند و به نظر بسیاری، شرط اساسی برای آن است که اوکراین به هر گونه پیمان صلحی اعتماد کند.

خلاصه کلام این است که شرایط به هیچ‌وجه برای توسل به دیپلماسی مناسب نیست. روزی این وضعیت تغییر خواهد کرد، اما به نظر می‌رسد آن روز به این زودی‌ها نباشد. خبر خوش (اگر هم باشد) این است که شدت این جنگ کم‌تر خواهد شد، زیرا دو طرف از پس جبران تلفات پارسال برنمی‌آیند. یعنی دیگر برای چنین کاری نیروی انسانی، تجهیزات و منابع اقتصادی ندارند.

همچنین، به نظر می‌رسد بعید باشد که روسیه بخواهد جنگ را گسترش دهد. وقتی واضح است که روسیه حتی از پس شکست دادن اوکراین هم برنمی‌آید، حمله به ناتو نمی‌تواند منطقی باشد. تسلیحات هسته‌ای هم به نظر می‌رسد ارزش نظامی اندکی داشته باشند یا ارزشی نداشته باشند و چین و هندوستان هم آشکارا با استفاده از آن مخالفت کرده‌اند. نکته مهم‌تر این است که اگر روسیه از هر نوع جنگ‌افزار هسته‌ای استفاده کند کمابیش شکی نخواهد بود که نیروهای ایالات متحده و ناتو نیز مستقیم وارد جنگ خواهند شد.

اما خبر بد این است که این جنگ به این زودی‌ها پایان نخواهد یافت. به احتمال زیاد، یک سال بعد نقشه اوکراین هیچ شباهتی با نقشه امروزی آن نخواهد داشت. سالی که در پیش است نومیدکننده خواهد بود نه تعیین‌کننده و بیشتر جنگ‌ جهانی اول را به یاد خواهد آورد و نه جنگ جهانی دوم. در مجموع سالگردی مهم و چشم‌گیر است. جنگی که کم‌تر کسی پیش‌بینی می‌کرد این‌قدر به درازا بکشد، یک سال بعد دور تازه‌ای از یادبودها و تحلیل‌ها را به همراه خواهد آورد.

بیشتر از جهان