هشدار: این گزارش حاوی جزئیاتی است که ممکن است برای برخی مناسب نباشد
قتل هولناک هشت عضو یک خانواده در آمل به دست داماد خانواده بار دیگر پدیده قتلهای خانوادگی را به موضوعی نگرانکننده در افکار عمومی و رسانهها تبدیل کرد. مرور دادههای منتشرشده در رسانههای داخلی نشان میدهد که فقط طی پنجماه نخست سال ۱۴۰۴، دستکم ۳۶ نفر در نقاط مختلف ایران در اثر این نوع قتلها جانشان را از دست دادهاند. این آمار که به دلیل فقدان گزارشهای رسمی و پنهانکاریهای حکومتی، تنها بر اساس موارد رسانهایشده به دست آمده است، از روندی روبهافزایش و نگرانکننده حکایت دارد؛ روندی که نشان میدهد خشونت خانگی در ایران از سطح اختلافهای فردی فراتر رفته و به بحرانی اجتماعی تبدیل شده است.
بر اساس گزارش رسانههای داخلی، شامگاه بیستوسوم مردادماه، مردی جوان ابتدا در شهرستان مینودشت، همسر و دو فرزندش را با اسلحه کلت کمری به قتل رساند و بعد به سمت منزلی در خیابان شهید بهشتی آمل رفت و پدر همسر، باجناق، دو خواهرزن و کودک خردسال آنها را با همان اسلحه کشت. او به سه نفر دیگر هم شلیک و آنها را زخمی کرد و پس از ارتکاب این اقدام مرگبار، به زندگی خود پایان داد.
این خبر تکاندهنده بلافاصله در شبکههای اجتماعی و افکار عمومی بازتابی گسترده یافت و موجی از واکنشها و تحلیلهای گوناگون را در پی داشت. روزنامه اعتماد در گزارشی با استناد به منابع محلی، «اختلافات مالی» را انگیزه اصلی این قتلعام خانوادگی اعلام کرد.
آمار قتلهای خانوادگی
قتل خانوادگی به معنای کشتار اعضای یک خانواده به دست یکی از نزدیکان سببی یا نسبی است. در نبود آمار رسمی و با وجود پنهانکاریهای حکومتی، تنها دادههای قابلاستناد همان مواردیاند که رسانهای شدهاند. با این حال، حتی همین نمونههای منتشرشده نیز از فراوانی معنادار و نگرانکننده این نوع قتلها در ایران حکایت دارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مروری بر اخبار منتشرشده در فروردین ۱۴۰۴ نشان میدهد که تنها در همین ماه، چندین مورد قتل خانوادگی در نقاط مختلف ایران رسانهای شد. در همان روزهای آغازین فروردین، پسر جوانی در مشهد ابتدا مادرش را با ضربه به سر و سپس پدرش را با ضربات چاقو از پای درآورد.
در ایلام، نیز پدری همسر و دو پسرش را با سلاح گرم به قتل رساند و پس از آن به زندگی خود پایان داد. مواردی مشابه هم در شهرستانهای دیگر رخ داد. در شاهیندژ، مردی ۳۱ ساله به دست مادر و خواهرش کشته شد. در فاروج نیز مردی همسرش را با سلاح سرد کشت.
در شازند، زنی ۵۱ ساله به دست همسرش کشته شد. مرد قاتل پس از ضربوجرح همسرش اقدام به خودزنی کرد اما زنده ماند و در بازجوییها دلیل این اقدام را «اختلافات خانوادگی» عنوان کرد. در پایان ماه، قتل دختری ۱۸ ساله به نام فاطمه سلطانی در اسلامشهر توجه گستردهای برانگیخت. او با ضربات چاقوی پدرش جان باخت. در همین ماه، داماد خانوادهای به دست سه برادرزنش در شهرک شهید باقری کشته شد.
در اردیبهشت ۱۴۰۴، نیز موارد متعددی از قتلهای خانوادگی و زنکشی رسانهای شد. در تهران، مردی پدر ۷۹ سالهاش را به قتل رساند. در فسا، مردی به دلیل اختلاف خانوادگی، برادر ۳۹ سالهاش را کشت و سپس خود را تسلیم قانون کرد. چند روز بعد، در دالاهو، گلاب فرامرزی به دست دامادش و به دلیل پیگیری پرونده طلاق دخترش به قتل رسید. در دهم اردیبهشت، فاطمه برخورداری، معلم آموزش و پرورش در سبزوار، زمانی که خواستار جدایی از همسرش شد، با ضربات قمه جان باخت. تنها سه روز بعد، دو زن در شهرهای دامغان و مشهد قربانی خشونت خانگی شدند؛ یکی با خودرو زیر گرفته شد و دیگری با ضربات گرز همسرش به قتل رسید.
ابعاد این روند در نیمه ماه گستردهتر شد. در پانزدهم اردیبهشت، پدری در نهاوند سه فرزند خردسالش را در کوهستانهای اطراف شهر به قتل رساند. یک روز پس از آن، دو زن دیگر در تهران و مشهد جانشان را از دست دادند: زهرا میرزایی، مجری صداوسیما، در پایتخت به دست پسرخالهاش کشته شد و در همان روز، مائده خطیبیان، دختر ۲۱ ساله، در مشهد به قتل رسید. تنها یک روز بعد، در بندرگز، مبینا کندابی، زن ۲۸ ساله، به دست همسرش با شلیک گلوله جان باخت.
روند قتلهای خانوادگی در ماههای بعد نیز ادامه یافت. در خردادماه، مردی در گلشهر کرج همسر جوانش را کشت. تیرماه امسال در اراک هم جوانی برادر بزرگترش را با ضربات چاقو به قتل رساند. در خرمآباد، مردی همسر و دو فرزندش را کشت؛ خبری که بازتاب گستردهای در رسانهها داشت و بار دیگر افکار عمومی را به گسترش خشونتهای خانگی حساس کرد.
مردادماه هم از این چرخه خونین مستثنی نبود. در بروجرد، فردی به دلیل اختلافات خانوادگی، برادرش را به قتل رساند و پس از مدتی تعقیب و گریز دستگیر شد. در نیمه همین ماه، نیز پسری با همدستی مادر و خواهرش در شهریار، پدرش را به قتل رساند. اما تکاندهندهترین رویداد این ماه، قتلعام در آمل بود؛ جایی که مردی مسلح با ورود به خانه پدری همسرش، هشت نفر از اعضای خانواده را به قتل رساند و سپس به زندگی خود پایان داد. این رویداد هولناک که در صدر اخبار رسانهها و شبکههای اجتماعی قرار گرفت، به نماد آشکار تشدید خشونتهای خانوادگی در ایران بدل شد.
در نگاهی آماری به دوره فروردین تا بیستوهشتم مرداد ۱۴۰۴، حداقل ۲۰ مورد قتل خانوادگی از طریق رسانهها و گزارشهای رسمی برشمرده شده است. این موارد عبارتاند از قتلهایی با سلاح سرد و گرم، زنکشیها، قتلعامهای خانوادگی، کودککشی، زنکشی در دفاع از استقلال فردی و حتی موارد خودکشی پس از قتل. در مجموع قریب به ۳۶ قربانی در این پروندهها ثبت شده است، از پدر، مادر و فرزندان گرفته تا خواهران، برادران، همسران و دختران خردسال.
این اعداد اگرچه تکاندهندهاند، به یاد داشته باشیم در شرایطی که آمار رسمی منتشر نمیشود و پنهانکاری گسترده وجود دارد، تنها موارد رسانهای قابلاستنادند.
عوامل موثر بر قتلهای خانوادگی
بررسی پروندههای قتلهای خانوادگی در ایران نشان میدهد که این پدیده در مجموعهای از عوامل درهمتنیده ریشه دارد؛ از اختلافات خانوادگی و سوءظنهای ناموسی گرفته تا فشارهای اقتصادی و اجتماعی و همچنین مشکلات روانی و اعتیاد. هر یک از این عوامل بهتنهایی میتوانند زمینهساز خشونت باشند، اما در بسیاری موارد در پیوند با یکدیگر به بروز فجایع خونین منتهی میشوند.
بخش قابلتوجهی از قتلهای خانوادگی ناشی از اختلافات طولانیمدت در روابط زناشویی یا تنشهای درون خانواده است. کنترلگری مردان بر زنان، سوءظنهای ناموسی و نگاه مالکیتمحور به زن، اغلب در قالب خشونت خانگی آغاز میشود و در برخی موارد به قتل میانجامد.
فشارهای ناشی از بیکاری، فقر، نابرابری اقتصادی و نبود امنیت اجتماعی، زمینه تشدید درگیریهای خانوادگی را فراهم میکند. بسیاری از مردان در شرایطی که نقش سنتی «نانآور» را از دست دادهاند، برای بازسازی حس قدرت خود به خشونت متوسل میشوند و این چرخه گاه به مرگ اعضای خانواده ختم میشود.
مصرف مواد مخدر، الکل و اختلالات روانی درماننشده نیز از عوامل مهم در بسیاری از قتلهای خانوادگی گزارش شدهاند. در نبود خدمات بهداشت روانی گسترده و در دسترس، افرادی که سلامت روانی کامل ندارند، در مواجهه با تنشها و ناکامیها به رفتارهای خشونتآمیز و مرگبار دست میزنند.
با این همه، نقش حکومت در تشدید این چرخه خشونت انکارناپذیر است. نهتنها قوانین بازدارنده و سازوکارهای حمایتی برای پیشگیری از چنین فجایعی تدوین و اجرا نمیشوند، بلکه حاکمیت با پنهانکاری، فقدان سیاستهای حمایتی از زنان و کودکان و ناتوانی در فرهنگسازی موثر، مسئولیتش را نادیده میگیرد. فراتر از این، برگزاری اعدامهای نمادین در ملاعام که مقامها با عنوان «عبرتآموزی» آن را توجیه میکنند، در عمل به بازتولید خشونت در جامعه دامن میزند؛ چرا که به جای حل ریشهای بحران، به خشونت بهعنوان ابزار حل مسئله مشروعیت میبخشد.
اگر شما یا یکی از نزدیکانتان به خودکشی فکر میکنید، با شماره تلفنهای اورژانس اجتماعی در ایران ۱۲۳، در افغانستان ۱۲۰ و در آمریکا و کانادا ۹۱۱ تماس بگیرید