روایت آلبرایت از کنارکشیدن‌های خاتمی و خرازی در دقیقه ۹۰

هاشمی رفسنجانی در روزنوشت‌های سال ۷۷ خود از چگونگی و منشاء برهم خوردن ملاقات خاتمی و وزیر خارجه با کلینتون و آلبرایت خبر می‌دهد

آلبرایت در طول زندگی‌اش سه کتاب نوشت که تنها یک اثر او برگردان فارسی شده است - ایندیپندنت فارسی 

مرگ مادلین آلبرایت، وزیر خارجه قدرتمند دولت کلینتون، بی‌اختیار ایرانیان را به سمت یکی از مهمترین اظهار نظرهای او جلب می‌کند؛ پوزش‌خواهی‌اش بابت کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸مرداد، که البته در همان روزهای اعلام آن، با واکنش تند و منتقدانه اردشیر زاهدی روبه‌رو شد.

اما گذشته از این اظهار نظر، او در یکی دو کتاب خود به شکلی ویژه به موضوعات مرتبط با ایران اشاره کرده است که دانستن جزییات آنها می‌تواند پرتوی هرچند اندک، بر تاریکی‌های اتفاقات آن سال‌ها بیندازد.

آلبرایت در طول زندگی‌اش سه کتاب نوشت که تنها یک اثر او برگردان فارسی شده است؛ کتاب «به جهنم و جاهای دیگر: دفترچه خاطرات قرن بیست و یکم» (ترجمه علی مجتهدزاده - نشر پارسه) که برگردانی است از عنوان انگلیسی کتاب (hell and other destinations a 21st-century memoir) که سال ۲۰۲۰ منتشر شد. آلبرایت اما دو کتاب دیگر هم منتشر کرده است که به زبان فارسی ترجمه نشده‌اند. کتاب اول «زمستان پراگ» (Prague Winter) نام دارد که خاطرات خانم آلبرایت از جنگ جهانی دوم است،‌ در زمانی که او در پراگ بود. کتاب دوم او «بانوی وزیر» (خارجه) (Madam Secretary) که خاطرات او از دوران وزارت خارجه‌اش در دو دولت بیل‌ کلینتون است، و سومی نیز همان کتابی است که خاطرات قرن ۲۱ او را شامل می‌شود و دوره پس از تصدی وزارت خارجه تا قبل از درگذشتش را در بر می‌گیرد. 

آنچه در این نوشته مورد اشاره قرار می‌گیرد، کتاب دوم خانم آلبرایت است با تمرکز و تاکید بر خاطراتی که او از رخدادهای مرتبط با ایران در کتابش آورده است.

این خاطرات عمدتا به دوره ریاست‌ جمهوری سید محمد خاتمی مرتبط است و خانم آلبرایت این خاطرات را ضمن اشاره به سه کشور ایران، لیبی، و کوبا، در فصلی جدا با عنوان «معامله با دیکتاتورها» بازگو کرده است. بخش مربوط به ایران این خاطرات، صفحات ۳۱۹ تا ۳۲۷ کتاب را در برمی‌گیرد. 

هنر دیپلماسی بانوی وزیر؛ اعلام سیاست مهار دوگانه

شیوه ورود خانم آلبرایت به مباحث جالب توجه است. ابتدا کلیاتی درباره سیاست خارجی و هنر دیپلماسی از بعد نظری می‌گوید و سپس به سراغ مصادیق می‌رود و به شرح و تفصیل آن‌ها می‌پردازد. در اینجا نیز او «هدف سیاست خارجی را تاثیرگذاری بر سیاست‌ها و اقدامات سایر کشورها» می‌داند، به گونه‌ای که «منافع و ارزش‌های شما(در اینجا آمریکا) را تامین کند»، و سپس به ابزار‌های موجود در این اهداف اشاره می‌کند و می‌نویسد« :ابزارهای موجود شامل همه چیز، از کلمات محبت‌آمیز گرفته تا موشک‌های کروز، است» و «ترکیب و امتزاج درست آنها، به همراه صبر و حوصله، کافی است که هنر دیپلماسی نام می‌گیرد.» اما «چالش اغلب زمانی بزرگ‌تر است که هدف فشار یا کشاندن یک کشور به آن سوی خطی است که هنجارشکنان بین‌المللی را از اعضای محترم جامعه جهانی جدا می‌کند.»  (ص.۳۱۹)

او اشاره می‌کند که از همان نخستین روزهای شروع به کارش در مقام وزیر خارجه، با رئيس جمهوری (کلینتون) ‌اتفاق‌نظر داشتند بر برقراری رابطه بهتر با ایران، چرا که می‌دانستند« ایران کشوری است با موقعیت استراتژیک و نفوذ فرهنگی بالا که آن را به نقطه محوری در یکی از کانون‌های شعله‌ور در جهان تبدیل کرده است.» (ص.۳۱۹)

در ادامه اشاره‌ای به پیشینه ارتباطات ایران، از جمله واقعه کودتای ۲۸ مرداد، موضع دولت آیزنهاور در این ماجرا، رابطه خوب شاه ایران در ۲۵ سال بعدی با آمریکا، انقلاب ایران و بحران گروگانگیری، و حوادث لبنان می‌کند و می‌گوید که در نخستین دولت آقای کلینتون، «ما سیاست مهار دوگانه را برای ایران و عراق به عنوان دو کشوری با رژیم‌هایی سرکش، ناقض مکرر قوانین بین‌المللی، غیردموکراتیک، و متخاصم با منافع خودمان در نظر گرفته بودیم و بنا را بر منزوی ساختن و جلوگیری از دسترسی آنها به ابزارهای پیشرفته توسعه قرار داده بودیم» (همان-ص. ۳۲۰)؛ سیاستی که از ژانویه ۱۹۹۳ و با انتخاب کلینتون به عنوان رئیس جمهوری در دستور کار قرار داشت تا این که به نوشته خانم  آلبرایت، «در مه ۱۹۹۷(خرداد ۱۳۷۶) رای‌دهندگان جوان ایران با انتخاب رئیس جمهوری جدید، ناظران را شگفت‌زده کردند.» (همان-ص. ۳۲۰) 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

او سپس به برخی ویژگی‌ها و حرکت‌های آقای خاتمی به عنوان یک اصلاح‌طلب و رفورمیست و نظریه گفت‌وگوی تمدن‌های او، و گفت‌و‌گویش با سی‌ان‌ان اشاره می‌کند و در نهایت می‌نویسد: «اگرچه او فعالیت‌های موفقی داشت، اما درآمیختن شاخه زیتون با خار و انتقاد انتساب برخی موارد اثبات نشده به آمریکا همانند دوران جنگ سرد، امیدی را برنمی‌افروخت، تا این که ملاقاتی با یاسر عرفات حادث شد.»

بحث نامه‌ای که عرفات از خاتمی گرفت در ملاقات با آلبرایت و بیرون آمدن از مهار دوگانه

چند ماه بعد (ژانویه ۱۹۹۸)، عرفات دیداری با خانم آلبرایت داشت که آلبرایت در خاطراتش در آن باره می‌نویسد: «عرفات نامه‌ای از خاتمی را به ما نشان داد که در آن نامه مواضع قبلی ایران تعدیل (شده بود)، از مشارکت فلسطینی‌ها در روند صلح خاورمیانه حمایت شد، مشروعیت اسرائیل پذیرفته (شده بود) و در صورت اجازه فلسطینی‌ها برای ایجاد کشوری در کرانه باختری و غزه، امکان برقراری صلح در منطقه مورد بحث قرار گرفته بود.» (خاطرات آلبرایت-ص. ۳۲۰)  او سپس ادامه می‌دهد: «من به این نتیجه رسیدم که ایران دیگردر رده عراق نیست و زمان بیرون کشیدن ایران از مهار دوگانه فرارسیده است.» (همان-ص ۳۲۰) 

شش ماه بعد، در ژوئن ۱۹۹۸ او در یک سخنرانی ضمن استقبال از انتخاب خاتمی و رشد فشار عموم برای ارتباط میان روشنفکران و اهل فرهنگ دو کشور، اعلام می‌کند که آماده است بدون هیچ پیش‌شرطی، با ایران نشستی برای یک نقشه راه عادی‌سازی روابط برگزار کنند.

در همین زمینه، روایت آقای رفسنجانی نیز جالب است. او در خاطرات جمعه ۲۹ خرداد (۱۹ ژوئن ۱۹۹۸) به سخنان آقای کلینتون و خانم آلبرایت درباره ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد: «سخنان رئیس جمهوری و وزیر امورخارجه آمریکا در مورد ایران و اظهار تمایل به حل مشکلات فیمابین، سخت مورد توجه دنیا و داخل است.» (ص. ۲۲۴) اما توضیحات بیشتری نمی‌دهد.

به نوشته خانم آلبرایت، با توجه به اختیارات رهبر ایران و محدودیت قدرت ریاست‌ جمهوری، شرایط برای خاتمی بسیار سخت بود، ضمن آن که بازی‌های جام جهانی و پیروزی ایران بر آمریکا مجددا جوی ضد آمریکایی به وجود آورد که از جمله آنها نمایش به آتش کشیدن پرچم آمریکا در یکی از خیابان‌ها و سر دادن شعار مرگ بر آمریکا در چند نقطه بود. چند روز بعد، خاتمی پاسخ داد که اگر چه لحن تغییر کرده است، اما «ما نیازمند عمل هستیم». آلبرایت در صفحه بعد، از خاطره ایرانیان در معامله با جرج‌ بوش پدر گفت که ابتدا اعلام کرد، «حسن نیت،‌ حسن نیت متقابل را موجب خواهد شد»، اما وقتی ایران به آزادی چند آمریکایی زندانی در لبنان کمک کرد،‌ بوش نه تنها پاسخ مثبت نداد، که خصومتش با ایران را ادامه داد.

سردرگمی در راهروهای سازمان ملل

پاییز همان سال خاتمی به سازمان ملل می‌آید و به نوشته خانم آلبرایت، فرصتی مناسب فراهم می‌شود که بتوان روابط را توسعه داد. شرایط به گونه‌ای فراهم می‌شود که بتوان به صورت تصادفی دیداری در راهروهای سازمان ملل بین خاتمی و کلینتون ترتیب داد. اما چنان که آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نوشته است و یادداشت‌های آلبرایت هم تاییدی بر همان اطلاعات آقای رفسنجانی است، رهبر ایران جلو این ملاقات را گرفت. بر اساس نوشته آقای هاشمی در روز ۵ مهر ۱۳۷۷ (۲۷ سپتامبر ۱۹۹۸) که همزمان با سفر آقای خاتمی به سازمان ملل است، او بعد از بازگشت از سفر، از ملاقات عصر سید محمدعلی ابطحی، رئيس‌دفتر رئیس جمهوری، با خود سخن می‌گوید و می‌نویسد: «گفت آمریکا و سازمان ملل برنامه‌ریزی کرده بودند که آقای خاتمی و آقای کلینتون، در اتاق انتظار، قبل از سخنرانی به هم برسند، ما برنامه را به هم زدیم. آمریکا و سازمان ملل روی ملاقات آقای خرازی و خانم مادلین آلبرایت در اجلاس ۶+۲ حساب کرده بودند که آیت‌آلله خامنه‌ای پیغام دادند آقای خرازی شرکت نکنند و با نرفتن آقای خرازی، آمریکا ناراحت شد، و حتی تا وسط جلسه خانم آلبرایت فکر می‌کرد آقای خرازی در جلسه است!»‌ (خاطرات هاشمی رفسنجانی، در جست وجوی مصلحت -سال ۱۳۷۷، ص. ۴۳۲-۴۳۳)

روایت خانم آلبرایت نیز چنین است. او به همکاری با ایران در ماجرای افغانستان اشاره می‌کند و از نشستی سخن می‌گوید که قرار بود کمال خرازی هم در آن نشست حضور داشته باشد. جالب آن که برابر نوشته خانم آلبرایت، تا نیمه‌های نشست او گمان می‌کرد که نماینده ایران در جلسه سازمان ملل درباره افغانستان، کمال خرازی است و حتی لبخند‌ها و روی خوش‌نشان‌دادن‌هایی بین آنها رد و بدل می‌شود، اما در میانه‌های نشست او وقتی از حضور وزیر خارجه ایران تشکر می‌کند، مقام ایرانی در نشست لبخندی می‌زند و خانم آلبرایت به مقامات آمریکایی‌‌ای که پشت سرش در جلسه نشسته‌ بودند، یادداشتی می‌دهد و از آنها می‌خواهد تحقیق کنند که «آیا مطمئنید که این فرد خرازی است؟ نجواهایی پشت سرم برخاست و سپس پاسخ آمد که نمی‌دانیم. معما وقتی حل شد که مدیر جلسه او را به عنوان قائم‌مقام وزیر خارجه معرفی کرد.» (همان- ص.۳۲۲)

آن گونه که آلبرایت نوشته است، خرازی همزمان با او در همان ساختمان، اما در تالاری دیگر و زودتر از او، سخنرانی ایراد کرده بود. او در ادامه همین صفحه می‌نویسد: «بعدها فهمیدیم که رهبر (نظام) ایران، هم به خاتمی و هم به خرازی دستور داده بود از تماس با مقامات آمریکایی پرهیز کنند.» (همان-ص. ۳۲۳)

سال ۲۰۰۰ و تلاش دوم برای ایجاد رابطه 

این نحوه برخورد سبب شد تا تب ارتباط فروکش کند تا سال ۲۰۰۰، که به نوشته آلبرایت او برای بار دوم تلاش برای ایجاد ارتباط با ایران، از کلینتون چراغ سبز می‌گیرد. چرا که ایران هم قرارداد منع گسترش سلاح هسته‌ای آژانس را می‌پذیرد و هم به رهبر مبارزه با مواد مخدر در منطقه تبدیل می‌شود، و از سوی دیگر «می‌توانست با آمریکا برای حل بحران افغانستان همکاری کند.» (همان-ص ۲۳)

با همین نقطه‌های مثبت، و به‌رغم نگرانی‌ها درباره رفتن ایران به سمت تولید سلاح هسته‌ای و نیز کمک به حزب‌الله و تلاش‌های منطقه‌ای، آلبرایت در مارس ۲۰۰۰ دستور داد که تحریم‌های کالاهایی چون نفت، پسته، فرش و… از روی ایرانیان برداشته شود. او در یکی از سخنرانی‌هایش ابراز امیدواری کرد که با بازکردن بازار و ایجاد ارتباطات در سطح تجاری، بتوانند گام‌هایی را برای آغاز گفت و‌گوهای رسمی بردارند.(همان-ص.۳۲۴) در ایران اما به نوشته خانم آلبرایت، این سخنرانی با دو تفسیر مواجه شد. جریان منتسب به خاتمی از آن استقبال کردند، اما جریان منتسب به رهبر نظام با آن برخوردی سرد داشتند و از واژه «غیرمنتخبان» که آلبرایت به کار برده بود، تفسیری خصمانه کردند. 

اشاره به ماجرای «الخبر» که اف‌بی‌آی دو سال بعد (۱۹۹۸) خبر از دخالت ایران در آن داد، نیز جریان را کمی پیچیده کرد. اما نکته ظریف ماجرا آنجا است که خانم آلبرایت حتی تلاش کرد برای یکی از کنفرانس‌های بین‌المللی به ایران برود. دولت خاتمی هم با تعیین کیش به عنوان مکان کنفرانس، می‌خواست احتمال این سفر را به نوعی تامین کند، اما به نوشته آقای رفسنجانی در خاطراتش در روز ۲۱ بهمن در دیدار با برادرش، محمد هاشمی (معاون اجرایی وقت آقای خاتمی)، این تلاش عقیم می‌ماند: «(محمد هاشمی) گفت برای کنفرانس بین‌المللی مبارزه با مواد مخدر که توسط سازمان ملل در ایران برگزار می‌شود، گفته شده که خانم مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا ، می‌خواهد شرکت کند و آقای خاتمی در مخمصه افتاده که اگر نپذیرد، ممکن است سازمان ملل از اصل کنفرانس منصرف شود و ممکن است دولت آمریکا هم در آینده مانع شرکت در کنفرانس‌ها شود، که به محمد پیشنهاد کرده کنفرانس در کیش باشد و به طور خصوصی به آمریکا گفته شود که آلبرایت نیاید.» (خاطرات هاشمی رفسنجانی، در جست وجوی مصلحت- سال ۱۳۷۷ ص ۷۱۷)

در همین بخش (صفحه ۳۲۱ کتاب) کاریکاتوری از خانم آلبرایت با سید محمد خاتمی منتشر شده که توصیفی است از نتایج تلاش‌های آلبرایت که چگونه ترس و تردیدهای خاتمی فرصت‌ها را از استحکام این رابطه گرفت. در آن تصویر، آقای خاتمی توپ فوتبال به پا دارد و خانم آلبرایت کفش زنانه، اما توپی از طرف آلبرایت به طرف خاتمی پرتاب شده و اکنون توپ در زمین خاتمی ‌است و او باید بازی را ادامه دهد، ولی خاتمی پشت به توپ قرار دارد و با نگاهی آکنده از ترس و حسرت به توپ نگاه می‌کند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه