لبنان در برابر فرصتی طلایی برای خلع سلاح حزبالله قرار داشت؛ فرصتی برای اجرای وعدههای ژوزف عون، رئیسجمهوری، و نواف سلام، نخستوزیر این کشور، اما کوتاهی این دو مقام بلندپایه و هدر دادن زمانی که میتوانست مرحله گذار از وعده به عمل باشد، باعث شد آن «لحظه مهم و سرنوشتساز» از دست برود.
پس از تشدید درگیری اخیر میان حزبالله و اسرائيل و زمانی که اسرائيل رهبران ارشد و فرماندهان برجسته حزبالله را ترور کرد و قدرت نظامی این حزب را درهم شکست، زمینه خلع سلاح شبهنظامیان حزبالله عملا فراهم شده بود، اما رهبران لبنان با تعلل و طفرهروی از برخورد جدی با حزبالله این فرصت را از دست دادند. سپس، تشدید تنش میان تهران و تلآویو و حملات کوبنده اسرائیل و آمریکا به پایگاههای نظامی و تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی، زمینه را بیش از پیش برای خلع سلاح حزبالله فراهم کرد، اما رهبران لبنان همچنان با سیاست مماشات و پرهیز از برخورد جدی پیش رفتند و فرصت طلایی را که برای خلع سلاح شبهنظامیان حزبالله و انحصار سلاح در دست دولت فراهم شده بود از دست دادند.
اکنون که حملات اسرائيل متوقف شده و جمهوری اسلامی از تنگنای دشوار جنگ نجات یافته و در حال بازگشت به میز مذاکره با آمریکاست، وضعیت لبنان و منطقه در مقایسه با زمان جنگ کاملا دگرگون شده است. درنتیجه، فرصت طلایی که برای خلع سلاح حزبالله و انحصار سلاح در دست دولت فراهم شده بود، عملا پایان یافته است. طبیعتا در چنین شرایطی جمهوری اسلامی اجازه نخواهد داد حزبالله سلاح را کنار بگذارد، مگر آنکه در قبال آن امتیازی بزرگ از ایالات متحده دریافت کند.
در این میان، ایالات متحده فشارهایش بر دولت لبنان را افزایش داده و صراحتا اعلام کرده است که برای بحران لبنان راهحلی وجود ندارد مگر از طریق خلع سلاح حزبالله. سفر اخیر تام باراک، نماینده ویژه آمریکا، به بیروت فراتر از یک دیدار دیپلماتیک معمولی بود. او پیامی قاطع با خود آورد که نشان میداد دوران سکوت و رکود دیپلماتیک به پایان رسیده و دیگر فرصتی برای تعلل باقی نمانده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
منابع آگاه سیاسی در واشینگتن ضمن تاکید بر اینکه دیگر دلیلی برای تکرار سفر فرستاده ویژه آمریکا به لبنان وجود ندارد، افزودند: صحبت درباره بازگشت تام باراک به بیروت، تنها دل بستن به امیدی واهی است و طرفی که این میانجیگری را به شکست کشاند باید مسئولیت پیامدهای آن را بپذیرد.
اکنون در حالی که ژوزف عون همچنان در تلاش برای برقراری ارتباط مستقیم با حزبالله است تا برای خروج از بنبست سلاحهای شبهنظامیان راهحلی پیدا شود و تحولی رخ دهد که رویکرد تند و جدید آمریکا دربرابر لبنان را تغییر دهد، این پرسش مطرح میشود که آیا پرونده دیپلماسی واقعا بسته شده است؟
باراک با کنار گذاشتن آخرین ابزارهای مذاکره، به وقتکشی پایان داد و تاکید کرد که آمریکا هیچ تضمینی برای آتشبس، توقف ترورها یا حملات اسرائیل نمیدهد، مگر اینکه بحران سلاح حزبالله کاملا حلوفصل شود. این معادله نشاندهنده شکستی کامل در منطق پیشین مذاکرات متوازن است و به نوعی نقطه پایان رویکرد گذشته محسوب میشود.
همچنان به گفته منابعی در واشینگتن، اطلاعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه ماموریت تام باراک در لبنان به پایان نزدیک است و احتمالا مسئولیت پرونده لبنان را فردی دیگر برعهده بگیرد، یا اینکه مسئله رسیدگی به این پرونده بهطور کامل به سفارت آمریکا در بیروت واگذار شود.
در حال حاضر، تام باراک سرگرم انجام ماموریتهای متعدد ازجمله پرونده سوریه است که از نظر واشینگتن اهمیت بیشتری از مسئله لبنان دارد. دولت آمریکا سوریه را اولویتی راهبردی در سطح منطقه میداند، در حالیکه لبنان گرچه بخشی از این منظومه به شمار میآید، در مرکز ثقل آن قرار ندارد.
تام باراک در آخرین دیدارش از لبنان، پیامی صریح منتقل کرد: هیچ راهحلی جز تحویل سلاح حزبالله وجود ندارد؛ در غیر این صورت، آمریکا نمیتواند مانع اقدامات اسرائیل شود. این هشدار در حالی مطرح شد که همه نشانهها حاکی از احتمال افزایش تنشها در هفتههای آینده است ــ همزمان با نزدیک شدن به پایان دوره ماموریت نیروهای یونیفیل (نیروهای موقت سازمان ملل متحد در لبنان) و ادامه رایزنیها برای تمدید آن. اسرائیل به دنبال لغو ماموریت یونیفیل و انتقال کامل مسئولیت به ارتش لبنان است، در حالیکه آمریکا خواستار ایجاد اصلاحات اساسی و افزایش اختیارات این نیروی بینالمللی است.
درنتیجه، میتوان گفت که در حال حاضر بخشی از فرایند مذاکرات در شورای امنیت سازمان ملل در حال انجام است که با تنش و تهدیدهای میدانی پیش میرود؛ مذاکراتی که میتوان آن را «توافق در سایه آتش» توصیف کرد.
در همین حال، روزبهروز از اهمیت پرونده لبنان نیز کاسته میشود، زیرا ارزیابیها درمورد عملکرد دولت لبنان بهشدت منفی است. این دولت نه وعدههایش را عملی کرده، نه در موضوع انحصار سلاح در دست دولت موفق بوده، نه مقتدرانه بر کل کشور چیره شده، و نه در هیچیک از حوزههای اصلاحات پیشرفت واقعی داشته است.
لبنان در برابر یک فرصت طلایی و حمایتی بینالمللی قرار داشت، اما دولت جدید این کشور نتوانست از این فرصت بهرهبرداری کند. اکنون، بار دیگر سرنوشت پرونده سلاح حزبالله به تهران سپرده شده است، و بدیهی است که جمهوری اسلامی بدون دریافت امتیازات مشخص از ایالات متحده، برای پایان دادن به این بحران چراغ سبز نشان نخواهد داد. از سوی دیگر، تا وقتی که دولت لبنان برای خلع سلاح حزبالله اقدامی جدی انجام ندهد، واشینگتن هم نه وارد عمل میشود و نه در حمایت از دولت لبنان گامی برمیدارد.
در فرجام میتوان گفت، لبنان در بنبستی سیاسی و در دوری باطل، که هیچ روزنه امیدی در آن دیده نمیشود، گرفتار شده و فرصت تاریخی برای عبور از بحران را عملا از دست داده است.