دهمین سال‌مرگ همایون صنعتی‌زاده

صنعتی‌زاده یک کار‌آفرین منحصر به فرد در تاریخ مدرن ایران بود

جلد کتاب- انتشارات ققنوس

«در نشست با جانسون (Lyndon Baines Johnson ريس جمهور وقت امریکا) گفتم: مدتی است انتشارات فرانکلین امریکا، مبلغی از من قرض گرفته‌ و زورم به آن‌ها نمی‌رسد. شاید شما واسطه شوید و پول ما را پس بگیرید».

کارنامه‌ی همایون صنعتی‌زاده (۱۳۰۴- ۱۳۸۸) به اندازه‌ای پربار و برگ است که آدمی به حیرت می‌افتد چگونه یک‌تنه توانست این همه کار را به سامان برساند؛ در حالی که تاسیس و برکشاندن حتی یکی از این فعالیت‌ها، خود نیازمند عمری تلاش است. صنعتی‌زاده اما نوعی جهان‌بینی داشت که به نظر می‌رسد همان سبب شد تا فعالیت‌هایش چنین تنوعی پیدا و توفیقاتی چنین را نصیب او و البته فرهنگ و هنر و اقتصاد ایران کند.

کتاب «از فرانکلین تا لاله‌زار؛ زندگی‌نامه‌ی‌ همایون صنعتی‌زاده» که به کوشش و همت سیروس علی‌نژاد از سوی نشر ققنوس منتشر شده است، به شکلی موجز و مفید توضیح می‌دهد که همایون صنعتی‌‌زاده که بود؟ چه کرد؟ چه میراثی از خود برجای گذاشت؟ چه جاهایی زمین خورد؟ کجاها برخاست؟ و از آن مهمتر، چرا این‌همه موفق بود؟

 به نوشته‌ی علی‌نژاد، صنعتی‌زاده مردی بود که "زندگی را شوخی می‌گرفت و بازی را جدی" و این نکته را در چند جای کتاب تکرار کرده است و خواندن کتاب و آشنایی با رفتارهای شخصی، اجتماعی و کاری صنعتی‌زاده نشان می‌دهد که با همین فلسفه، به سراغ تمام کارهایی رفت که انجام داد. به هیچ کاری دل نبست، اما آن کار را همانند بازی‌کردن، جدی گرفت؛ مثل همان زمان‌هایی که بسیاری از ما بازی می‌کنیم (از فوتبال، والیبال و پینگ-پنگ تا شطرنج و تخته‌نرد و پاسور و…) و تمام انرژی و توانمان را برای برنده‌شدن در آن بازی صرف می‌کنیم و لحظه‌ای از تلاش تن نمی‌زنیم. همایون صنعتی‌زاده نیز چنین بود. تا قبل از ورود به هر بازی، ماجرا را جدی نمی‌گرفت، اما وقتی وارد مثلا بازی تاسیس انتشارات فرانکلین می‌شد، کار را به مرحله‌ای می‌رساند که برای گرفتن حقش و برنده‌‌شدن در بازی با مدیران اصلی انتشارات فرانکلین در آمریکا، به این کشور سفر کند، در جلسه‌ی عمومی ناشران با رئیس جمهور امریکا، لیندن جانسون، نه تنها حضور یابد، که اعتراض کند و به قول معروف، بازی آن‌ها را به هم بزند.

اعتراض نزد رئیس جمهور آمریکا در جلسه‌ی ناشران

«سال ۴۷ یا ۴۸ بود که به علل مختلف تصمیم گرفتم در فرانکلین کار نکنم؛ یک علت اساسی، اختلافی بود که با موسسه‌ی فرانکلین در نیویورک پیدا کرده بودم. آن‌ها مقادیر زیادی از فرانکلین تهران قرض کرده بودند و پس نمی‌دادند. جانسون رئیس جمهور آمریکا بود. ناشران دنیا را دعوت کرده بود. سر شام نطقی کرد که ما چنین و چنان می‌کنیم. من که کفری بودم از دست فرانکلین، دستم را بلند کردم گفتم: آقای ريیس جمهور، تاجایی که من تجربه دارم، فرمایش‌های شما با حقایق نمی‌خواند. من یک ناشر بی‌مقدار ایرانی‌ام که برای یک موسسه‌ی آمریکایی کار می‌کنم. مدتی است که مبلغی از من قرض گرفته‌اند و زورم به آن‌ها نمی‌رسد. شاید شما واسطه شوید و پول ما را پس بگیرید» (ص ۸۶). این اعتراض سبب می‌شود که به گفته‌ی صنعتی‌زاده، مجلس به هم بخورد و «صبح از دفتر ریاست‌جمهوری به فرانکلین تلفن کرده‌ بودند که این سگ هار که بود که دیشب تو مهمانی رها کرده بودید؟» (ص ۱۰۸)

آوردن کاغذ‌های چاپ کتاب درسی از لبنان به افغانستان

 تلاش او برای راه‌اندازی چاپخانه‌ای در افغانستان، که خود داستانی مفصل دارد، نمونه‌ای دیگر از بازی زندگی بود که به حدی جدی شد که او را واداشت به لبنان برود و همه‌ی سودش را، برای به‌موقع رساندن کاغذ به چاپخانه، صرف حمل کاغذ کند. صنعتی‌‌زاده برای فروش کتاب‌هایش به افغانستان رفت؛ با این ذهنیت که تنها کشور فارسی‌خوان بعد از ایران هستند. اما دریافت که بازاری برای کتاب‌هایش وجود ندارد. یک سال بعد ولی از طرف وزارت آموزش و پرورش افغانستان به سراغ او آمدند و پیشنهاد دادند کتاب‌های درسی افغانستان را چاپ کند.

زمانی که جنگ مصر و اسرائیل رخ داد (۱۹۵۶)، کانال سوئز بسته و این رخداد همزمان شد با ماندن کشتی حامل کاغذ در بندر لبنان. این‌جا بخشی دیگر از همان جدی شدن بازی را صنعتی‌زاده روایت می‌کند: « این دور زدن کشتی یک ماه کار را به تعویق می‌انداخت و کتاب‌ها به موقع چاپ نمی‌شد. من در قرارداد یک ماده‌ گذاشته بودم که اگر اتفاق خارق‌العاده‌ای بیفتد مقصر نباشم. اما دیدم این حرف‌ها که برای بچه‌های افغان کتاب نمی‌شود». ( ص ۱۱۹)

او به بیروت می‌رود و با اجاره کردن شش طیاره، کاغذها را در بیروت بار می‌زند و به تهران می‌آورد برای چاپ؛ در حالی که «تا شاهی آخر پولی که گرفته بودم، خرج طیاره شد. اما کتاب‌ها به موقع چاپ شد و یک روز دیر نکردم». (همان-ص ۱۱۹)

سال بعد البته مزد این تلاشش را می‌گیرد؛ به نحوی که برخی از (به قول صنعتی‌زاده) «رند زیرآب‌زن»ها رفتند و گفتند هر چه صنعی می‌گیرد، ما کمتر می‌گیریم،؛ وزیر فرهنگ افغانستان گفت: اگر یک دهم صنعی هم بگیرید، من او را ول نمی‌کنم؛ او آدمی است که اگر دنیا زیر و رو بشود، کتاب‌ها را به موقع می‌رساند».(همان ص ۱۱۹)

مبارزه با بی‌سوادی قبل از انقلاب در قزوین و توصیه‌ای که محسن قرائتی نشنید

نمونه‌ی دیگر، پروژه‌ای بود که برای مبارزه با بی‌سوادی وارد آن شد و قبل از انقلاب در شهر قزوین به اجرا گذاشت. که البته به گفته‌ی صنعتی، تنها پروژه‌ی شکست‌خورده‌ی او در طول زندگی کاری‌اش بود. اما او این (به قول خودش) بازی را رها نکرد؛ به نحوی که پس از انقلاب «رفتم نزد محسن قرائتی، رئیس مبارزه با بی‌سوادی، ساعت‌ها پشت در اتاق آقا نشستم تا بالاخره آقا را زیارت کردم» (ص ۱۲۹). بعد دفترچه و تجربه‌ی کارش در قبل از انقلاب را برایش توضیح می‌دهد که بودجه‌ی سوادآموزی و کاری که می‌کند، پول ریختن در دریاست؛ اگر چه به گوش قرائتی نرفت.

فهم منظومه‌ای از تجارت کتاب و فکر و اندیشه

ایده‌هایش نو بود و فهمش از تجارت و بازرگانی، به‌روز و البته منطبق با فلسفه‌ی تجارت، حتی در حوزه‌ی فکر و نشر.

« در فرانکلین کار من این بود که کتاب را می‌دادم ترجمه کنند، حق‌الترجمه را می‌خریدم و یک چاپش را می‌فروختم به ناشر دیگر؛ اصلا نشر از نظر من یعنی بسته‌بندی کردن فکر. کالای اصلی‌ای که می‌فروشی فکر است. چاپ و صحافی بسته‌بندی آن». (ص ۱۱۶)

انتشار دائره المعارف مصاحب، انتشار بیش از ۱۵۰۰ جلد کتاب، طرح و انتشار کتاب‌های جیبی و …. همه ایده‌هایی بود که در فرانکلین شکل گرفت.

نگاه صنعتی‌زاده به نشر و کتاب، منظومه‌ای بود؛ به این معنا که وقتی به عنوان ناشر وارد این چرخه شد، دریافت مشکل کاغذ جدی است؛ لذا به سراغ ساخت کارخانه‌ی کاغذ پارس، با استفاده از باگاس نیشکر، رفت و آن را راه‌اندازی کرد. وقتی با معضل چاپ کتاب‌های نفیس و نبود امکانات روبه‌رو شد، به فکر تاسیس و راه‌اندازی بزرگترین چاپخانه‌ی ایران افتاد؛ که نتیجه‌ی آن شد چاپخانه افست. در کنار آن، تمام ناشران را در انتشار کتاب‌های درسی سهمیم کرد. وقتی هم مشکل توزیع و فروش کتاب را لمس کرد، به سراغ کتاب‌فروشی‌های بزرگ و شبکه‌های توزیع خاص افتاد که تیراژ کتاب را از ۱۵۰۰ تا به ۵ تا ۱۰ هزار تا رساند.

پس از انقلاب هم که بسیاری از امور را از او گرفتند، باز از پای ننشست و به سراغ کارخانه‌ی گلاب‌گیری و پرورش گیاه رفت. همچنان‌که به جبهه‌ هم رفت. ایده‌هایش به اندازه‌ای ابتکاری بود که در جبهه‌ی جنگ ایران و عراق هم از او استقبال کردند «در جبهه خیلی گل کردم؛ چند تا کار مختلف به من محول شد، چند جا گیر کرده بودند، مشکلشان را حل کردم. این برایشان جالب بود. کارخانه‌ی کاغذ پارس خوابیده بود، کاغذ پارسی‌ها آمدند پیش پاسدارها که فلانی را بدهید به ما کارخانه‌ی کاغذ را راه بیندازد». (ص۱۰۵) و راه انداخت؛ به نحوی کارش گرفت که « بچه‌های سپاه آمدند گفتند آقای صنعتی را مبادا بفرستید جبهه، می‌رود آن‌جا گلوله می‌خورد حیف می‌شود. دستش را در کرمان بند کنید». (ص ۱۰۶)

کارآفرین منحصر به فرد

صنعتی‌زاده به معنی دقیق کلمه یک کار‌آفرین منحصر به فرد در تاریخ مدرن ایران بود و یکی از حلقه‌های اصلی افراد فعال و سخت‌کوشی که در دهه‌ی ۳۰ تا ۵۰ ایران را از هر نظر متحول کردند. ضمن آن‌که در ترجمه و تالیف و تحقیق هم، فردی بی‌مانند بود. چنان‌که در انتهای همین کتاب مجموعه‌ای از ۱۵ کتاب منتشر شده و در دست چاپ او آمده است. از جمله کتاب گنجینه‌ی لغات مثنوی که انتشارات فرهنگ معاصر زیر چاپ دارد.

کتاب «از فرانکلین تا لاله‌زار» خوش‌خوان است و تقریبا مهمترین اطلاعات را درباره‌ی منش و شخصیت کاری و شخصی صنعتی‌زاده در اختیار خواننده قرار می‌دهد. در بخش‌های گفت وگو با  همسر(مهدخت صنعتی‌زاده) دوستان و همکاران صنعتی‌زاده (منوچهر انور، سیروس پرهام، علی صدر) برخی نقد‌ها را هم از زبان آن‌ها بیان می‌کند تا نوری از زاویه‌ای متفاوت هم بر زندگی او تابانده باشد. تصاویری از دوران کودکی تا پیری همایون نیز، زینت‌بخش انتهای کتاب است.

علی‌نژاد، به تحقیق، شایسته‌ترین فرد برای انتشار چنین کتابی بود. او روزنامه‌نگاری برجسته ‌و آگاه به تحولات فرهنگی تاریخ معاصر ایران است و چنان‌که خود نوشته: «در ۲۰-۳۰ سال آخر عمرش (صنعتی‌زاده) با او رفت و‌آمد و تا حدی رفاقت داشتم و گاهی پای  صحبتش نشستم، پاره‌ای را ضبط و پاره‌‌ای را منتشر کرده‌ام». (ص ۱۶۰)

این کتاب اما می‌توانست پربارتر از این باشد و به نظر می‌رسد بخش‌هایی از آن مصاحبه‌ها هنوز فرصت انتشار پیدا نکرده‌اند. شاید اگر زمانی آقای علی‌نژاد حوصله کند، بتوانیم کتابی یک‌دست‌تر و اطلاعات افزون‌تر درباره‌ی این نابغه‌ی کارآفرین به دست بگیریم.

سرشناسه:

از فرانکلین تا لاله‌زار؛ زندگی‌نامه‌ همایون صنعتی، انتشارات ققنوس ۱۳۹۷، سیروس علی‌نژاد، ۲۷۲ صفحه، ۲۲ هزار تومان.

بیشتر از کتاب