مرگ پرتو، خواننده شهیر دهه ۴۰ در گمنامی

پرتو در سال‌های دهه ۴۰ در زمره خوانندگان مطرح زن قرار داشت و یکی از صفحاتش ۹۰ هزار نسخه فروش رفت

در سال ۱۳۴۵، نشریه روشنفکر با انتشار عکسی از او در صفحه نخست، نوشت: «او سه میلیون نفر هواخواه دارد.»/ عکس از Discogs

درگذشت معصومه پرتو اقبال، با نام هنری پرتو، در خانه سالمندان کهریزک و انتشار خبری بسیار کوتاه در گوشه‌ای از روزنامه‌ها و رسانه‌ها، نمونه‌ و نمادی از نوع مواجهه جامعه رسانه‌ای با خوانندگان زن در ایران است، خوانندگانی که شاید اگر ممنوعیت‌ها و موانع نبود، اکنون چنین غریبانه و در سکوت خبری محض تن به خاک نمی‌دادند، بلکه رسانه‌ها در هر سو به یاد آن‌ها یادداشت‌ها می‌نوشتند و از دوستان و یارانشان خاطره‌ها نقل می‌کردند.

پرتو که زمانی ترانه «عشق خود حاشا مکن» او در قالب صفحه منتشر شد و در سال‌های پایانی دهه ۴۰ او را بسیار مشهور کرده بود، امروز در گمنامی درگذشت و حتی دوستان نزدیک و دورش نیز از او یادی نکردند. او خواننده‌ای بود که در سال ۱۳۴۵ نشریه روشنفکر با انتشار عکسی از او در صفحه نخست، نوشت: «او سه میلیون نفر هواخواه دارد.» در سال ۱۳۴۵ که بنا بر آمارهای رسمی، جمعیت ایران ۲۵ میلیون نفر بود، شاید این نوشته نشریه روشنفکر اندکی اغراق‌آمیز به چشم بیاید، اما آن زمان رادیو تنها رسانه رسمی کشور و شاید مهم‌ترین سرگرمی عمده مردم سراسر ایران بود و اینکه خواننده‌ای در آن سال‌ها با چنین اقبالی روبه‌رو شود،‌ امری غریب نبود. قاعده کار رسانه هم این بود که در هر لحظه امکان داشت ترانه‌ای و صدایی چنان تاثیری روی مخاطبان بگذارد که بازپخش آن را خواستار شوند و این‌گونه، ترانه‌ای و صدایی به سرعت گل می‌کرد و سر زبان‌ها می‌افتاد.

پرورش در خانواده‌ و تباری اهل موسیقی و خواندن

پرتو در زمان مرگ ۷۹ سال داشت، مرگی که روند آن با ابتلا به سرطان از چند سال قبل شروع شد و در نهایت در هفتم تیرماه ۱۴۰۰، به زندگی او پایان داد. او متولد سال ۱۳۲۱ بود. در خانواده‌ای به دنیا آمد که پدربزرگش قاسم قراب و عموهایش همه از هنرمندان فعال در زمینه موسیقی بودند. قاسم قراب و برادرانش از سال‌های اولیه شکل‌گیری رادیو به جمع هنرمندان این رسانه پیوستند. نیای آن‌ها مرحوم سید زین‌العابدین، معروف به قراب، هم از خوانندگان بنام و بزرگ زمان قاجاریه (دوران ناصرى) بود. با چنین پیشینه‌ای، طبیعی است که نسل‌های بعدی نیز صدای خوش را به ارث برده باشند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

قاسم قراب از هنرمندان قدیمی رادیو به شمار می‌رفت و تلاش کرد نوه‌اش را به مسیر موسیقی بکشاند و در بادی امر، او را به مدرسه موسیقی فرستاد که همکلاس خوانندگانی چون عهدیه و مهستی شد. او تلاش بسیاری کرد تا دخترش را به قله‌های بالای شهرت و اعتبار برساند. پرتو ۲۲ ساله بود که نخستین اجرای خود را در تلویزیون به معرض تماشا گذاشت. در دو سال ابتدایی فعالیت در مقام خواننده، چندان توفیقی نیافت تا اینکه قاسم قراب چاره را در این دید که به یکی از بزرگان آهنگسازی و موسیقی آن زمان متوسل شود: علی تجویدی. 

تجویدی در آن سال‌ها برای هر خواننده‌ای اثری نوشت، او به شهرت و اعتبار رسید. بر همین اساس است که بسیاری بر این باورند به‌رغم آنکه خانم پرتو ترانه‌هایی اجرا کرده بود، تا قبل از ترانه «عشق خود حاشا مکن» شهرتی نداشت. به گفته شاهرخ نادری در کتاب خاطراتش «شما و رادیو»، «دوستی قاسم قراب با تجویدی سبب شد تا علی تجویدی که آهنگ‌هایش را با زر و سر روی دست می‌بردند، روی شعری از معینی کرمانشاهی آهنگی برای پرتو بسازد که باعث شهرت واقعی این خانم شد.» (ص ۲۱۷)

اگرچه بعدها مرضیه هم این کار را خواند، اما از مقایسه این دو کار می‌توان به اصالت و تاثیرگذاری صدای پرتو پی برد. آشنایی پرتو با ریتم و ضرب سبب شد او بسیاری از کارها را ضربی بخواند چرا که در دوران مدرسه موسیقی، نواختن تنبک را نیز فرا گرفته بود.

صدای او حجمی فراتر از حجم صدای خوانندگان زن موسیقی داشت، صدایی که در مقاطعی بسیار شبیه صدای بانو دلکش بود و هیبت و هیمنه‌ای داشت که بعدها گفته شد حتی دلکش نیز از هواداران صدای پرتو بود و به او دلکش ثانی لقب داده بودند. ترانه «عشق خود حاشا مکن» با چنان استقبالی مواجه شد که در همان سال‌ها، ۹۰ هزار صفحه گرامافون آن به فروش رسید.

به نوشته شاهرخ نادری، «زمانی که رادیو ۲۴ ساعته شد، پرتو به همراه دیگر خوانندگان مانند مرضیه، هایده،‌ مهستی و… در زمره خوانندگانی قرار گرفت که در ماه حداقل چهار آهنگ برایشان ساخته می‌شد.» (ص ۹۷) و بعدها هم به دلیل استقبالی که از کارهایش شد،‌ «به همراه افشین مقراضی، گیتی، رامش و امیر رسایی در زمره خوانندگان جوانی بودند که در برنامه هنر برای مردم که در برخی از گوشه‌های شهر اجرا و هم‌زمان از رادیو پخش می‌شد، ترانه می‌خواند.» (ص ۲۰۰)

از جمله کارهای او که در سال‌های دهه ۴۰ منتشر شد،‌ ترانه «به سلامت» نام داشت که روی شعری از عبدالله الفت با آهنگی از عباس شاپوری در دستگاه شور یا بزم یاران ساخته شد. این ترانه ریتمی شادتر داشت و با آهنگی از حبیب‌الله بدیعی روی ترانه‌ای از معینی کرمانشاهی در نغمه دشتی نوشته شد. اثری دیگر از این سه تن با عنوان «چه کنم کجا بگویم» در آواز اصفهان، در فیلمی به نام قهرمانان هم با صدای او پخش شد و ترانه‌ای دیگر در سه‌گاه با نام «غروب عشوه‌گر» هم از دیگر آثاری بود که در سال‌های میانی دهه ۴۰ و سال‌های اولیه دهه ۵۰ او را در زمره خوانندگان موفق قرار دادند.

پرتو در ایران ماند و گمنام درگذشت

برخلاف خوانندگان دیگری که هم‌زمان با انقلاب یا چندماهی پس از‌ آن به غرب کوچیدند، پرتو ترجیح داد در ایران بماند؛ در حالی که زمان انقلاب تنها ۳۶ سال سن داشت. ممنوعیت صدایی زنان او را نیز مانند بسیاری دیگر از خوانندگان به حاشیه راند؛ به‌نحوی که اکنون پس از گذشت ۴۲ سال از انقلاب، تقریبا نام و خاطراتش با او به مدفن تاریخ پیوستند، هرچند صدایش به مدد فضای مجازی دگر بار از دل تاریخ بیرون آمده است و گوش‌ ایرانیان و فارسی‌زبانان علاقه‌مند به ترانه‌های خاطره‌انگیز را نوازش می‌دهد.

بیشتر از فرهنگ و هنر