چرا از هواداران عرب جمهوری اسلامی هیچ خبری نیست؟

فروپاشی نفوذ جمهوری اسلامی در جهان عرب یادآور فروپاشی نفوذ ناصری‌ها پس از شکست سنگین در جنگ ۱۹۶۷ است

مراسم حزب‌الله لبنان برای چهل‌و‌دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی- AFP

امروز در فضای عمومی جهان عرب سکوتی سنگین حاکم است؛ سکوتی شبیه آرامش گورستان‌ها. جوامع عربی تقریبا هیچ واکنشی به تحولات بزرگ و پی‌درپی منطقه نشان نمی‌دهند. هیچ خبری از راهپیمایی‌ها، تظاهرات و اعتصابات گسترده که سال‌ها به برگزاری آنها عادت کرده بودیم نیست. شاید این نخستین بار در هفتاد سال گذشته باشد که همه جا را خاموشی مطلق فراگرفته و غوغای راهپیمایی‌ها به سکوتی نامنتظره بدل شده است.

ضربه‌ای که جمهوری اسلامی اخیرا متحمل شد کوچک و کم‌اهمیت نبود. زیان‌های گسترده نظامی و تخریب بخش‌هایی از تاسیسات هسته‌ای که با میلیاردها دلار هزینه و سال‌ها تلاش ساخته شده بود، تنها بخشی از ماجراست. علاوه بر نابودی بخش مهمی از قدرت موشکی جمهوری اسلامی، تهران نفوذ و پایگاه مردمی‌اش در جهان عرب را از دست داد، پایگاهی که از عراق تا مراکش امتداد داشت و رژیم ایران سال‌ها برای ایجاد آن تلاش و سرمایه‌گذاری کرده بود.

وقتی دولت لبنان تصمیمی جسورانه‌ برای خلع سلاح حزب‌الله گرفت، بازتاب این حادثه به چند ده موتورسوار محدود شد که به نشانه اعتراض به خیابان‌های بیروت آمدند. پس چه شد آن موج میلیونی مردمی که با یک اشاره انگشت رهبر حزب‌الله یا فرمان جمهوری اسلامی به خیابان‌ها می‌آمدند؟

فروپاشی نفوذ جمهوری اسلامی در جهان عرب به‌وضوح آشکار است؛ وضعیتی که یادآور فروپاشی نفوذ ناصری‌ها پس از شکست سنگین در جنگ ۱۹۶۷ است. آن جریان که زمانی توانایی بی‌چون‌وچرایی در به حرکت درآوردن توده‌های مردمی داشت، پس از شکست در جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل، دیگر نتوانست همان شور مردمی را برانگیزد و مجبور شد برای پر کردن جای خالی جمعیت خودجوش به نیروهای حزبی و اتحادیه کارگری متوسل شود. در حالی‌که در گذشته، این میدان‌ها با حضور خودجوش هزاران نفر پر می‌شد که به فراخوان‌های رادیویی، که نزدیک به دو دهه بر ذهن و احساسات مردم سلطه داشت، پاسخ می‌دادند. اما پس از شکست در جنگ، بهت و ناامیدی سراسر منطقه را که در انتظار آزادی فلسطین بود فراگرفت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

جمهوری اسلامی نیز زمانی از نفوذ و پشتیبانی گسترده مردمی در جهان عرب برخوردار بود و، به‌رغم برخی تلاش برای مهار اندیشه‌ها و محدود کردن فعالیت‌هایش، توانست نسل‌هایی از اعراب را با آموزه‌هایش پرورش دهد. تهران درهای خود را حتی به روی چهره‌های تندرو سنی، ازجمله رهبران القاعده، گشود، بی‌آنکه دشمنی دیرینه آنان با شیعه را مانع بداند. همچنین، بسیاری از مخالفان و جنبش‌های سنی مخالف با دولت‌هایشان پشتیبانی کرد و با سازمان اخوان‌المسلمین روابطی تنگاتنگ و هماهنگ برقرار کرد. برای ملی‌گرایان و چپ‌گرایان عرب، نشست‌ها و همایش‌های سالانه برپا کرد. برای جلب نظر سیاستمداران، شاعران و نویسندگان عرب و انتشار کتا‌ب‌ها و سروده‌هایی که در ستایش نظام ولایت فقیه و دفاع از جمهوری اسلامی نوشته می‌شد، مبالغی هنگفت هزینه کرد.

تهران توانست شیعیان، سنی‌ها و مسیحیان عرب و همچنین روشنفکرانی از منطقه خلیج فارس، مصر، شام، شمال آفریقا، سودان، یمن و حتی عرب‌های مقیم غرب را گرد هم آورد و رسانه‌های عربی بسیاری را به بلندگوی تبلیغاتی خامنه‌ای بدل کند.

گاهی حتی درک اینکه جمهوری اسلامی چگونه توانست میان این گروه‌های متضاد هماهنگی برقرار کند دشوار است. در طرابلس لبنان، شهری با کشمکش‌های دیرینه با شیعیان بیروت، افرادی هستند که از دهه ۱۹۸۰ تا همین اواخر به تهران وفادار بودند. در اردن هم برخی از اعضای اخوان‌المسلمین وفاداریشان به رهبران جمهوری اسلامی را آشکارا اعلام می‌کردند.

همچنان برای دفاع از رژیم جمهوری اسلامی، آثار متعددی در جهان عرب منتشر شد، مانند کتاب «ایران و اسلام سیاسی» در مصر، و «ایران و غرب: تضاد منافع» در کویت. در کشورهای حاشیه خلیج فارس هم کنفرانس‌هایی با عنوان «تقریب مذاهب» برگزار شد و حتی تاریخ خلفای عباسی، به‌ویژه تاریخ الناصر لدین‌الله، سی و چهارمین خلیفه عباسی، تحسین و بازخوانی شد.

البته تمامی فعالیت‌های یادشده می‌توانست ارزشمند و مهم باشد، اگر انگیزه و هدف آن تلاش برای زدودن اختلافات مذهبی و نزدیک کردن افکار و اندیشه‌های جوامع اسلامی بود، اما هدف اصلی، پیشبرد یک پروژه سیاسی برای گسترش سلطه و نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه بود.

تهران جنبش‌های نخبگان و مردمی را در ده‌ها شهر عربی هماهنگ می‌کرد و اعتراض‌های سازمان‌یافته‌ای علیه انتشار برخی کتاب‌ها، فیلم‌ها، مذاکرات و حکومت‌ها ترتیب می‌داد.

اما در جنگ‌های اخیر و به‌ویژه پس از حمله اکتبر ۲۰۲۳، آن جنب‌وجوشی که در هر رویارویی شاهدش بودیم خاموش شد. دلیل نخست این است که مردم معمولا تمایلی به همراهی با شکست‌خوردگان ندارند. دوم اینکه شبکه‌ها و دستگاه‌هایی که این تجمعات را سازمان‌دهی می‌کردند، ارتباطاتشان قطع و منابعشان محدود شده است. در جوامع عربی قهرمان اغلب تا وقتی ستوده می‌شود که در اوج پیروزی باشد، اما به محض شکست، قهرمانی دیگر را جایگزین او می‌کنند.

هواداران این جریان، شکست‌های پیاپی را با همان بهتی تجربه کردند که ناصری‌ها پس از شکست‌های دهه شصت میلادی به آن دچار شدند. اکنون چالش اصلی، نگه داشتن پایگاه مردمی این جریان در میان شیعیان است؛ گروهی که بیشترین خسارت را متحمل شده است و هنوز زیر بار سنگین این ضربه دردناک قرار دارد. دیر یا زود، شیعیان لبنان به این حقیقت پی خواهند برد که آنها قربانی ماجراجویی‌های مشترک حزب‌الله و جمهوری اسلامی شده‌اند. همچنان سرانجام پرده از این واقعیت برداشته خواهد شد که حزب‌الله و جمهوری اسلامی نه تکیه‌گاه، که باری گران بر دوش آنان بوده‌اند.

در طول چهار دهه گذشته، شیعیان لبنان همواره در صف مقدم رویارویی با اسرائیل قرار داشتند و هزینه پیوند با جمهوری اسلامی را پرداخته‌اند؛ از تحریم‌های اقتصادی و محدودیت‌های شخصی گرفته تا ویرانی محله‌ها و مناطقشان، و حتی پیگیری و مسدود شدن نقل‌وانتقالات مالیشان از آفریقا، آمریکای لاتین و شمالی و دیگر نقاط جهان.

برگرفته از روزنامه الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه