استاد گدامحمد عطایی؛ نغمه‌هایی مانده از شب‌های دورادور

با مرگ هنرمندان بومی، بخشی مهم از نغمه‌های آن‌ها هم به خاک می‌پیوندد

گدامحمد عطایی، دوتارنواز نامی موسیقی منطقه هرات - عکس از محمود منجم زاده

گدامحمد عطایی (هروی)، دوتارنواز نامی موسیقی منطقه هرات روز ۱۲ دی‌ماه و در ۸۷ سالگی مضراب وداع با زندگی این جهان نواخت تا پس از این یاد او و خاطره‌ نواخته‌هایش بر ذهن و ضمیر مردمانی بنشیند که با نغمه‌ها و نواهای موسیقی مناطق هرات زندگی کرده‌اند و از آن یادمانده‌های خوش و ناخوش فراوانی دارند.

او چند سالی بیمار بود. روزنامه ۸ صبح که چند سال قبل گزارشی از بیماری او داده بود، به نقل از نعمت‌الله هاشمی، رییس اتحادیه هنرمندان موسیقی هرات، نوشت: «او عصر روز پنجشنبه، یازدهم جدی، وفات کرد.»

به گفته او، استاد هروی طی روزهای اخیر به دلیل بیماری چندبار به شفاخانه حوزه‌ای هرات انتقال یافت و در اثر سکته قلبی درگذشت. او پیش از این نیز به دلیل سکته قلبی، به بستر بیماری افتاده بود. در گزارشی دیگر از این روزنامه که به یک سال قبل بازمی‌گردد عکسی از گدامحمد عطایی منتشر شده است که در بستر بیماری و از سه بار سکته قلبی او سخن گفته است. استاد هروی بیش‌ از ۸۰ سال سن داشت و در رکاب هنرمندان نامدار کشور، رباب و دوتار نواخته است و در سفر به کشورهای اروپایی در کنسرت‌های موسیقی هنرنمایی کرده است و از خود شاگردان بسیاری نیز بر جای گذاشت.

هنرمندان بومی با مرگ خود گنجینه‌ای از داشته‌هایشان را با خود می‌برند

برخلاف هنرمندان موسیقی شهری که از آن‌ها آثار و نغمه‌های بسیاری به جای مانده و می‌ماند، مرگ هنرمندان موسیقی بومی یا نواحی، خسرانی بزرگ برای موسیقی هر کشور یا منطقه است به خصوص اگر این هنرمند در افغانستان زیسته باشد که به دلیل فقر فرهنگی و نیز کمبود امکانات دولتی برای حمایت از هنرمندان موسیقی بومی و فولکلور، عملا بسیاری از نغمه‌هایی که آن‌ها در طول تاریخ زندگی خود آموخته‌اند، همراهشان به خاک سپرده می‌شود.

این بی‌اعتنایی در سپهر موسیقی ایران نیز همواره جاری و ساری بوده است، اگر چه در سال‌های اولیه دهه ۵۰ گروهی به صرافت گردآوری و ثبت و ضبط این آثار برآمدند و پس از انقلاب نیز کوشش‌های سه تن از پژوهشگران موسیقی نواحی (محمدرضا درویشی، نصری اشرفی و هوشنگ جاوید) سبب شد تا توجه و ثبت و ضبط آثار موسیقی مناطق ایران، صبغه‌ای جدی به خود بگیرد.

گفتمان حاکم بر اشعار خنیاگران نواحی ایران و اشعاری که انتخاب می‌کردند، خود یکی از عوامل توجه نهادهای حاکمیتی به این هنرمندان بود، اگر چه هیچ‌گاه بودجه و امکانات مناسبی در اختیار آن‌ها قرار نگرفت. این اشعار عمدتا در مدح بزرگان دینی سروده و در منظومه‌های خنیاگران نواحی به کار گرفته می‌شد.

در مقابل چنین حمایتی قطعا دولت افغانستان بسیار کمتر از هنرمندان مناطق خود سراغ گرفته است. اگر چه به روایت یکی از نزدیکان گدامحمد، بیش از صد قطعه موسیقی از نواخته‌های او در دسترس است، اما مشخص نیست که این قطعات در چه شرایطی و با چه هدفی ثبت و ضبط شده است؟ آیا تیمی پژوهشی بانی و مجری ضبط‌ آن‌ها بوده‌اند و با یادآوری گوشه‌ها، شاه‌گوشه‌ها، نغمات و ریزنغمه‌ها، مقامات و ریزمقامات به سراغ این هنرمند رفته‌اند، یا این که تنها از او خواسته‌اند هر چه را می‌خواهد بنوازد؟

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

موسیقی خراسان بزرگ و نسبت آن با هرات

هرات نامی تاریخی در فرهنگ ایران و البته خراسان بزرگ است و از این شهر با نام مهم‌ترین شهر فرهنگی افغانستان کنونی یاد می‌شود که عمده مردمان آن به زبان فارسی سخن می‌گویند. برخلاف بلخ به عنوان زادگاه مولانا که این روزها اوضاع خوشی ندارد، هرات شهری زنده و بالنده است و پیشینه بزرگانی چون خواجه عبدالله انصاری، کمال‌الدین بهزاد، امیرعلیشیر نوایی و نیز همسایگی با شهرهای دیگر خراسان سبب شده است تا فرهنگ و هنر این مناطق در تمامی این سال‌ها طنینی فرامنطقه‌ای یابد. موسیقی خراسان بزرگ که تاجیکستان و افغانستان را نیز شامل می‌شود، از جمله غنی‌ترین موسیقی‌های این منطقه به شمار می‌رود که نخستین بار در اثر تحقیقات و پژوهش‌های استیون بلوم و نیز خانم فوزیه مجد، در سال‌های دهه ۵۰ شمسی و بعدها با تحقیقات جان بیلی از انگلیس، به اهمیت و ارزش آن پی‌برده شد. منطقه‌ای که هنرمندان بزرگی چون پرویز مشکاتیان، محمدرضا شجریان، محمدعلی کیانی‌نژاد، حمید متبسم و سیما بینا از گوشه‌گوشه آن برخاستند و توانستند هنر این مرز و بوم را به گوش جهانیان برسانند.

در فضای موسیقی نواحی نیز بزرگانی چون حاج قربان سلیمانی، محمد یگانه، عبدالله سرور احمدی با دوتارنوازی توانستند نام این منطقه را در گوش و هوش اهالی موسیقی کشورهای دیگر نیز به یادگار بنهند، چنان که اجرای حاج‌قربان سلیمانی با دوتار در جشنواره آوینیون فرانسه (سال ۱۳۷۰) بسیاری را شگفت‌زده کرد.

از همین زاویه اجرای گدامحمد نیز قابل اشاره است. او نه تنها در افغانستان که در برخی از شهرهای آسیایی و اروپایی چهره‌ای شناخته شده بود و اجراهای متعددی از او در کشورهای مختلف به صحنه رفته است، اما تا آن جایی که ذهن یاری می‌کند، از او و اجراهایش در ایران خبری نیست و هیچ‌گاه در جشنواره‌های مختلفی که برگزار شد، این چهره پیش‌کسوت موسیقی افغانستان برای اجرا به ایران دعوت نشده است. این خُرده‌ای است که بر محققان و حتی نهادهای رسمی متولی موسیقی در ایران باید گرفت که دعوت از هنرمندان افغانستانی را کمتر در برنامه‌های جشنواره موسیقی فجر و یا جشنواره موسیقی نواحی شاهد بودیم. در حالی که در دوره‌هایی از جشنواره هنرمندان موسیقی هند و پاکستان و به خصوص تاجیکستان در جشنواره موسیقی فجر ظهور و بروزی تام و تمام داشتند. حتی از این هنرمندان آثار بسیاری به صورت لوح فشرده از سوی ناشران ایرانی منتشر شده است اما در زمینه موسیقی مقامی و نواحی افغانستان جز یکی دو لوح فشرده و یک معرفی کوتاه عملا کار درخور اعتنایی صورت نگرفته است. بخشی از این بی‌ارتباطی را باید به خطرات سفر به افغانستان مرتبط دانست و بخشی دیگر را به نبود ارتباط فرهنگی میان دولت‌های افغانستان و ایران.

ثبت دوتار خراسانی در یونسکو و اعتراضات اهالی هرات

از همین زاویه است که ثبت دوتار خراسانی در یونسکو با اعتراض برخی از هنرمندان و نهادهای فرهنگی و هنری هرات روبه‌رو شد. ثبت دوتار خراسانی در پاییز سال ۱۳۹۸ رخ داد و در ادامه تلاش‌هایی است که در چند سال گذشته برای ثبت سازهای ایرانی در یونسکو صورت گرفت و می‌گیرد. در ایران دوتار خراسانی که دامنه‌های آن جدای از منطقه خراسان تا مناطقی از ترکمن‌صحرا و نیز شرق مازندران کشیده شده است، سازی معروف است و خواستاران زیادی دارد و استادان شناخته‌شده‌ای از حداقل سه دهه گذشته به آموزش این ساز پرداخته‌اند و از این منظر دیگر نمی‌توان آن را سازی محلی نام نهاد، بلکه همانند ساز تنبور در شهرهای بزرگی چون تهران، اصفهان، شیراز و غیره، آموزشگاه‌های موسیقی این ساز را نیز به سازهای آموزشی خود اضافه کرده‌اند.

نکته مهمی که شاید چندان مورد توجه معترضان افغانستانی قرار نگرفت این است که اصولا دوتار خراسانی از نظر ساختار ساز با دوتار هراتی تفاوت‌های اساسی دارد، به گونه‌ای که دو تار خراسانی تنها دو وتر (سیم) دارد اما دوتارهای افغانستانی که بسیار شبیه رباب هستند، گاه تا ۱۴ سیم دارند و روی دسته آن‌ها نیز گوشی‌های بسیاری برای کوک سیم‌ها قرار دارد که نحوه قرار گرفتن این گوشی‌ها نیز با گوشی‌های دوتار تفاوت‌های اساسی دارد. ضمن آن که دوتار خراسانی با زخمه و ناخن نواخته می‌شود، اما دوتارهای هراتی با مضراب یا وسیله‌ای که به آن ناخنک می‌گویند.

در مقاله‌ای که درباره دوتار در دانشنامه جهان اسلام آمده است به این تفاوت اشاره و نوشته شده است که «در شصت سال گذشته، در برخی از مناطق غرب افغانستان چون هرات، در نواختن دوتار از نوعی مضراب فلزی که به آن ناخنک می‌گویند، استفاده می‌شود که به‌نظر می‌رسد این مضراب از تنبور افغانی گرفته شده باشد.» (ایلناز رهبر-مقاله دوتار).

علاوه بر این‌ها سونوریته (نوع صدادهی) ساز دوتار هراتی نیز با صدایی که از دوتار خراسانی شنیده می‌شود تفاوت‌های اساسی دارد.

بر این اساس جا دارد که نهادهای موسیقایی افغانستان با رایزنی با سازمان میراث فرهنگی خود و نیز میراث فرهنگی ایران درگذشت استاد گدامحمد را بهانه‌ای کنند برای ثبت دوتار هراتی در یونسکو.

بیشتر از فرهنگ و هنر