دیالکتیک وسیله و هدف در تعامل با ایران

بازی‌های دیپلماتیک آمریکا و ایران، نشان می‌دهد که بازگشت ایالات متحده آمریکا به توافق هسته‌ای امری حتمی است

دیدار جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا و محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در سال ۲۰۱۶ در نیویورک - DON EMMERT / AFP

اظهارات اخیر وزیر امور خارجه ایران درباره بازگشت ایالات متحده آمریکا به توافق هسته‌ای، سطح توقع‌ ایران در مذاکرات هسته‌ای را بالا برد. ظریف در این اظهارات چنان می‌نمود که گویا شروط خود را بر آمریکا دیکته می‌کند. او گفت، ایران برای بازگشت ایالات متحده آمریکا به توافق هسته‌ای آماده است، اما پاره‌ای از مسائل مانند سامانه موشکی ایران، قابل مذاکره نیست. اظهارات ظریف در واقع مبتنی بر سخنان روحانی بود که پیش از ظریف و در پرتو اظهارات جیک سالیوان، ابراز کرده بود.

جیک سالیوان، گزینه جو بایدن، رئیس جمهور منتخب آمریکا، برای سمت مشاور امنیت ملی، گفته بود دولت آینده ایالات متحده آمریکا می‌خواهد با پیوستن مجدد به توافق هسته‌ای و مجبور کردن تهران به پیروی از مفاد این توافق‌نامه، این کشور را «بار دیگر در چارچوب محدودیت‌های برجام قرار دهد.» سالیوان در اظهارات خود، سخنی از برنامه موشکی ایران و یا مداخلات آن در امور متحدان آمریکا به زبان نیاورد؛ به‌رغم اینکه جو بایدن پیش از آن، در سخنانش به این موضوع اشاره کرده بود.

این دگردیسی در اظهارات تیم بایدن، سبب شد روحانی با سرعت و با نوعی ابراز محبت و مهرورزی به دولت جدید آمریکا، تصریح کند که ایران برای بازگشت به همه شروط و تعهدات توافق هسته‌ای آمادگی دارد.

ظریف با وجود اینکه به خوبی می‌داند که برنامه موشکی ایران، جزو مسائل اختلافی توافق هسته‌ای است، قصد دارد با بستن این پرونده، امتیازی به دست آورد؛ از این جهت می‌خواهد بسته‌شدن پرونده برنامه موشکی را پیش‌شرط بازگشت ایران به توافق هسته‌ای، قرار دهد.

بازی‌های دیپلماتیک از هر دو طرف آمریکا و ایران، نشان می‌دهد که بازگشت ایالات متحده آمریکا به توافق هسته‌ای، امری حتمی است و تنها اختلاف بر سر نحوه بازگشت و جزئیات آن است. اما آنچه که مبهم و نامعلوم است، حقیقت اهداف آمریکا از این بازگشت است.

زمانی‌ که باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، توافق هسته‌ای را با جهانیان مطرح کرد، مهم‌ترین توجیه وی برای امضای توافق آن بود که توافقی موقتی و محدود به ۱۵ سال است. در این مدت، به ایران فرصت داده می‌شود تا همزمان با ایجاد تغییراتی در داخل، رفتار خود را در سیاست خارجی تغییر دهد و به عنوان یک دولت عادی که به قوانین بین‌المللی و مقررات روابط میان کشورها احترام می‌گذارد، به جامعه جهانی بپیوندد. در مقابل، تحریم‌های آن کشور لغو می‌شود و از تجارت آزاد و روابط متوازن با همه کشورهای جهان، بهرمند می‌شود.

پس در حقیقت، هدف اصلی این بوده است که ایران به یک دولت عادی تبدیل شود و توافق هسته‌ای وسیله‌ای برای تحقق این هدف در نظر گرفته شده بود، نه اینکه در ذات خودش هدف باشد. زیرا از نگاه منطقی، پذیرفتنی نیست که توافقی صورت بگیرد که بر مبنای آن، یک دولت برای مدت ۱۵ سال از اقدامات شرورانه و تهدید امنیت و صلح جهانی منع شود، اما به محض پایان یافتن توافق، اجازه داشته باشد که این اعمال را به گونه قانونی و بدون اعتراض کسی انجام دهد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در عمل دیدیم که در بازه زمانی سه ساله‌ (از ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸) که ایران فرصت داشت، به روشنی ثابت کرد که اوباما در محاسبه خود دچار اشتباه بوده است و راه‌حلی که به جهان پیش‌کش کرده، کارا و موفق نبوده است. زیرا نه در داخل ایران، اصلاح‌طلبان رژیم را برای اتخاذ سیاست درهای باز در برابر غرب تشویق کردند و نه هیچ‌گونه بازنگری در رویکردهای ایران در قبال جامعه بین‌المللی و کشورهای همسایه دیده شد. برعکس، ایران از امتیازات توافق‌نامه استفاده کرد و به ایجاد و مسلح‌سازی شبه‌نظامیان، گسترش برنامه موشکی، افزایش سرکوب و تعمیق دیکتاتوری و اختناق در داخل پرداخت.

پس از آنکه ترامپ روی‌کار آمد و شکست توافق هسته‌ای را اعلام کرد، درباره هدف اساسی آن که اوباما بیان کرده بود، یعنی پیونددادن ایران به جامعه بین‌المللی، به صراحت سخن نگفت. او تنها بر ناکارآمدی این توافق در جلوگیری از اهداف هسته‌ای ایران تمرکز کرد. مشکل هم از همین‌جا آغاز شد؛ زیرا هدف اساسی به فراموشی سپرده شد، وسیله به هدف مبدل شد و تحول ایران به یک دولت عادی و پیوستن آن به جامعه بین‌المللی در طاق نسیان گذاشته شد.

پس از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای، سایر کشورهای امضاکننده برجام، بازگرداندن آمریکا به توافق را وسیله‌ای برای تداوم توافق قرار دادند، اما از اندیشیدن درباره فایده این تداوم، غافل ماندند. کسی هم نپرسید که چرا اروپا خواستار تداوم توافق‌نامه است. تا اینکه بازگشت آمریکا به توافق، خودش به یک هدف تبدیل شد که باید برای دستیابی به آن، وسایل و راهکارهای دیگری جستجو می‌شد.

به این ترتیب، دیدیم که ایران چگونه توانست هدف اساسی را از اذهان دور کند و جامعه بین‌الملل را به گونه‌ای سمت‌وسو دهد که هدف را به وسیله تبدیل کند. ایران توانست این تصور را به جهانیان تحمیل کند که مسأله اساسی، توافق هسته‌ای یا تداوم و خروج از آن است. در حالی‌که برجام هدف نبود، بلکه وسیله بود برای رسیدن به هدف.

به همین ترتیب، ایران از دیالکتیک تبدیل هدف به وسیله در بعد دیگری نیز استفاده می‌کند که عمیق‌تر از ابعاد پیشین است. این بعد، زمانی برای ما قابلِ درک می‌شود که بدانیم هدف اصلی ایران از برنامه هسته‌ای چیست. البته ایران ادعا می‌کند که برنامه هسته‌ای‌اش صلح آمیز است. اما اگر به ادبیات رژیم ایران در خصوص بقا و استمرار نظام نگاه کنیم، حقیقت این ادعا روشن می‌شود. از دیدگاه رژیم ایران، دفاع پیشرفته بهترین وسیله برای بقای نظام و حفظ آن است.

پس در حقیقت برنامه هسته‌ای ایران، وسیله‌ای است برای بقای رژیم ایران که به‌وسیله آن فشارهای غرب را از موضوع بقا و عدم بقای رژیم منصرف کرده، به جلوگیری از برنامه هسته‌ای و یا به تأخیر انداختن آن معطوف می‌کند. در نتیجه آن، رژیم از دایره کشمکش بیرون می‌افتد. ایران با توسل به شیوه دیالکتیک تبدیل وسیله به هدف و خلق وسیله دیگر برای تحقق آن هدف، کشمکش جدید ایجاد می‌کند. در نتیجه، رژیم خود را از دایره کشمکش اصلی بیرون می‌کشد و هدف اصلی خود را که بقا و استمرار رژیم است، محقق می‌‌کند.

برای نقض این رویکرد دیالکتیکی (جدلی) ایران، مبنی بر تبدیل وسیله‌ها به اهداف، باید روی همان هدف اصلی تمرکز کرد که عبارت است از پیوستن ایران به جامعه بین‌المللی و تبدیل‌شدن آن به یک دولت عادی که تهدیدی برای امنیت و صلح جهانی نباشد. همچنین لازم است برای تحقق این هدف، همه وسایل را یکی پس از دیگری به کار گرفت و آزمایش کرد. باید هر وسیله‌ای که در گذشته کارایی نداشته و یا به اشتباه، به‌جای هدف مد نظر گرفته شده است را کنار گذاشت. 

دولت جدید آمریکا، باید هدفی را که رئیس جمهوری پیشین، از امضای توافق هسته‌ای در نظر داشت، به یاد آورد و با دقت بررسی کند که آیا بازگشت آمریکا به این توافق، وسیله کامیابی برای تحقق آن هدف خواهد بود؟ آیا با استفاده از این وسیله، پیوند دادن ایران به جامعه بین‌المللی و تبدیل آن به یک دولت عادی، ممکن خواهد شد؟

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه