امپراتوری در حال فروپاشی؛ جمهوری اسلامی به پایان رسیده است؟

«درگیری بین اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران تمام نشده، بلکه صرفا به یک مرحله انتظار محتاطانه وارد شده است»

پنج سال از ترور قاسم سلیمانی، مردی که فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران را برعهده داشت، می‌گذرد، با این حال سایه‌اش همچنان بر سر تهران سنگینی می‌کند. ​​جانشین او، اسماعیل قاآنی، که بلافاصله ازسوی علی خامنه‌ای منصوب شد، می‌کوشد نفوذ نمادین او را حفظ کند و اعتبار منطقه‌ای ایران را بازیابد. با این حال واقعیت این است جمهوری اسلامی که از نظر اقتصادی و مشروعیت فرسوده شده، به‌سختی پابرجا است.

آنچه دیده می‌شود، این است که قاآنی فاقد کاریزمای لازم و توانایی هماهنگ‌کردن شبه‌نظامیان مختلف و پراکنده در سراسر خاورمیانه است. از این رو، امپراتوری که سلیمانی بنیان گذاشته بود، اکنون در حال فروپاشی است. اینک در عراق، انتقادها به نفوذ جمهوری اسلامی بالا گرفته است. در لبنان، پس از ترور حسن نصرالله، تسلط حزب‌الله بر این کشور به میزان قابل‌توجهی تضعیف شده و در یمن، نارضایتی از نفوذ تهران که نتیجه‌ای ملموس نداشته، روبه‌گسترش است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در داخل نیز، اگرچه با معرفی چهره‌ای چون مسعود پزشکیان و قرار دادن او در جایگاه ریاست‌جمهوری، تلاش شد چهره‌ای میانه‌روتر از رژیم ارائه شود، این تلاش‌ها بی‌فایده بود. پزشکیان از اصلاحات اقتصادی و گشودگی محتاطانه به سمت غرب صحبت می‌کند، اما آنچه در حقیقت وجود دارد، این است که جمهوری اسلامی ایدئولوژی را بر هر چیزی ازجمله بقا و رفاه اقتصادی، اولویت می‌دهد.

پزشکیان در تلاش است چهره نظام را در سطح بین‌المللی ترمیم کند و در پیام‌های رسمی، از میانه‌روی و تمایل به بازگشت به توافق هسته‌ای جدید سخن می‌گوید، اما نه مردم ایران او را باور می‌کنند و نه اصلاحات ادعایی او محقق شده‌اند. 

جمهوری اسلامی سال‌ها تلاش می‌کرد جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود را نمادی از استقلال، سرپیچی از غرب و بازدارندگی معرفی کند، اما تخریب مراکز هسته‌ای‌اش در حمله دقیق اسرائیل و آمریکا که با ترکیبی از حملات هوایی، جنگ سایبری و انفجارهای کنترل‌شده انجام شد، پایه‌های این توهم را نیز لرزاند و به نمادی از شرمساری و درماندگی رژیم ایران تبدیل شد و آن را به لبه پرتگاه فروپاشی نزدیک‌تر کرد.

هرچند جمهوری اسلامی در ادامه، تلاش کرد نشان دهد از پا نیفتاده است و به‌جای کنار گذاشتن رویای دستیابی به سلاح هسته‌ای، این حمله را دلیلی برای ادامه مسیر دانست، واقعیت چیز دیگری است: تهران دیگر زیرساخت‌های کافی برای اعمال بازدارندگی ندارد، تیم‌های علمی‌اش ازهم پاشیده‌ و برخی کشته شده‌اند، شبکه آماد و زنجیره‌های تامین آن فرو ریخته است و حتی مسکو و پکن‌ــ که زمانی متحدان نزدیک تهران بودند‌ــ اکنون از آن فاصله گرفته‌اند. رویای هسته‌ای برای جمهوری اسلامی به باری سنگین تبدیل شده و آن ترسی که می‌خواست در دل دشمنانش ایجاد کند، جای خود را به تحریم‌های جهانی داده است.

حملات اخیر به مقر نیروی قدس سپاه پاسداران در دمشق و تهران و ترور شخصیت‌های ارشدی ازجمله حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله، محمدرضا زاهدی و دیگر فرماندهان سپاه پاسداران در سوریه و لبنان، نشان داد که نفوذ اطلاعاتی اسرائیل در ساختار امنیتی جمهوری اسلامی تا چه حد عمیق است.

در واقع آنچه رخ داد، صرفا یک دستاورد عملیاتی نبود، بلکه گواه از بین رفتن آن حس مصونیتی بود که جمهوری اسلامی دهه‌ها به آن تکیه کرده بود.

در داخل ایران، نسل جدید ایرانیان دیگر اسرائیل یا ایالات متحده را دشمن نمی‌بینند، بلکه فساد و سرکوب در داخل را دشمن واقعی خود می‌دانند؛ و این‌ها تغییراتی است که از آغاز زمان سقوط و به پایان رسیدن دوران حکومت رهبران جمهوری اسلامی خبر می‌دهد.

برای اسرائیل، حمله به رآکتورها و مراکز هسته‌ای صرفا با هدف متوقف‌کردن پروژه هسته‌ای تهران و از بین بردن یک تهدید وجودی انجام نشد، بلکه قرار بود قواعد بازی را تغییر دهد. اسرائیل با این کار، دست جمهوری اسلامی را رو کرد و ضعف رژیم حاکم بر ایران را به‌رغم همه ادعاهای آنان، برملا کرد.

امروز جمهوری اسلامی ایران با واقعیتی تازه روبه‌رو است: علی خامنه‌ای هم سانتریفیوژها و هم اعتماد مردم کشورش را از دست داده است و در راس کشوری قرار دارد که به جای تبدیل شدن به یک ابرقدرت منطقه‌ای، تحت تحریم‌های جهانی گسترده‌ای است که اوضاع را روزبه‌روز برایش دشوارتر می‌کند.

با این حال، مبارزه اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران تمام نشده؛ بلکه صرفا به یک مرحله انتظار محتاطانه وارد شده است. اسرائیل می‌خواهد اطمینان حاصل کند که تهران هرگز دوباره در مسیر جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود گام نمی‌گذارد و در این راه، دیگر از قدرت دروغینی که تهران به تصویر کشیده بود، ترسی ندارد.

برگرفته از نشریه اورشلیم‌پست

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه