از دست رفتن ۲۶ میلیون شغل واقعیتی تلخ برای مردم و مشاغل آمریکایی

در آمریکا رابطه میان کارکنان و کارفرمایان، رابطه‌ای «‌مطلقا تجاری» است

به دلیل گسترش ویروس کرونا و قرنطینه سراسری در بسیاری از شهر‌های آمریکا تقریبا ۲۶ میلیون نفر در این کشور بی‌کار شده‌اند-NICHOLAS KAMM / AFP

به غروب دیرهنگام نظام سرمایه‌داری خوش آمدید. قرنطینه سراسری به طور نامنظم و ناقص به مدت شش هفته در ایالات متحده در جریان است. طی پنج هفته گذشته، قریب به ۲۶ میلیون نفر شغل خود را از دست داده‌اند. 

آماری بسیار عظیم و میخ‌کوب کننده، که چیزی معادل ۲۳ درصد بیکاری است و تنها با رکود بزرگ دهه ۳۰ میلادی قابل قیاس است. بی‌تردید، بسیاری از این کارکنان سال‌ها برای کارفرمایان صادقانه کار کرده‌اند، اغلب در مقابل دستمزدهای ناچیز؛ حداقل دستمزد فدرال در آمریکا کماکان ۷.۲۵ دلار در ساعت است. این تعهد البته متقابل نبوده، یا به ندرت بوده است. 

این ۲۶ میلیون بیکار جدید، کسانی را که ساعت‌های کمتری کار می‌کنند و یا دستمز پایین‌تری دریافت می‌کنند، در بر نمی‌گیرد. ظرف کمتر از یک ماه، بخش عظیمی از نیروی کار، خود را در خیابان‌ها و یا دست کم نزدیک به آن می‌یابند. حتی اگر کارفرمایان برای این ۲۶ میلیون نفر نوعی پوشش بیمه درمانی فراهم کرده باشند، که بسیار نادر است، این بیمه هم از بین می‌رود، مگر آن که کارکنان هزینه بیمه را با استفاده از پس‌اندازهای محدود و یا کمک‌هزینه بیکاری، از جیب خود پرداخت کنند. نتیجه این که میلیون‌ها نفر نه تنها فاقد شغل و درآمد ماهانه شده‌اند، بلکه قادر به تامین هزینه‌های درمانی خود و خانواده‌هاشان در دوران همه‌گیری فراگیر نیستند. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نکته قابل توجه این است که پیوستگی میان کارکنان و کارفرما چقدر سریع قطع شده است. از نگاه اقتصاددانها، این وضعیت گویای «‌راندمان» و «انعطاف» بازار نیروی کاری ما است. بر خلاف اروپا، کارکنان سریع استخدام و اخراج می‌شوند و در نتیجه کارفرمایان آزادانه کارکنان را از کار برکنار می‌کنند. 

اما به گفته «‌پدر خوانده»‌، برای انسان‌های واقعی، رابطه میان کارکنان و کارفرمایان، رابطه‌ای «‌مطلقا تجاری» است.  

برای اطمینان خاطر، دولت فدرال با تخصیص بودجه‌های هنگفت از طریق برنامه‌هایی متعدد برای حفظ کسب و‌کارها و جلوگیری از سقوطشان اقدام کرده است. برنامه حمایتی «پی چک» اگرچه ضعیف طراحی شده و کافی بودجه ندارد، کسب وکارهای کوچک را تشویق می‌کند تا همچنان حقوق کارکنان را بپردازند. اما مهم‌ترین تاثیر طرح حمایتی دولت، به جای تامین کمک‌های روزمره کارکنان فاقد درآمد و پس‌انداز، کمک به بقا و سود کارفرمایان و شرکت‌ها بوده است. طلبکاران (بانک‌ها) مجازند تا چک محرک ۱۲۰۰ دلاری دولت را به ازای طلب‌های احتمالی خود (بخش اعظم این بدهی‌ها، ناشی از سود سرسام‌آور کارت‌های اعتباری مقروضان است) توقیف کنند.  

خطوط هوایی که در گذشته سودهای کلان به جیب زده‌اند و از بسته‌های نجات مالی دولت برای بازخرید سهام و پرداخت پاداش‌های هنگفت به مدیران ارشد خود بهره برده‌اند، اکنون بسته‌های نجات مالی عظیم دریافت می‌کنند. مورد مشابهی هم برای شرکت‌های نفتی رخ داده است. 

کسب‌وکارها، موفقیت‌هاشان را خصوصی می‌کنند و شکست‌ها را بر گرده مالیات دهندگان می‌گذارند. شرکت‌ها انگیزه‌ای برای پس‌انداز ندارند و به فکر روز مبادا نیستند. در اوقات خوش، سودها را بین خود تقسیم می‌کنند و در روزهای بد، دست گدایی (به سوی دولت) دراز می‌کنند. برای افرادی که برای روزهای سخت، پولی در بساط ندارند، بسته‌های مالی بسیار ناچیزی در دسترس است. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سهامداران و مدیران ارشد موسسات، با موفقیت «طرح نو» ‌و «طرح منصفانه» را به «هنر معامله» (اشاره به کتاب معروف ترامپ - م.) تبدیل کردهاند که به طور سیستماتیک سرمایه را به نیروی کار ارجحیت می‌دهد. در مواقع بحرانی، بسته حمایتی دولت عمدتا (کمک به) کسب‌وکارها را هدف قرار می‌دهد.

و سرانجام این «تخریب خلاقانه» چه خواهد بود؟ در صورت شکست شرکت‌ها به علت ویروس کرونا، احتمالا شرکت‌هایی جدید سر بر می‌آورند تا جایشان را پر کنند. در عوض، کمپانی‌های بزرگی که بسته‌های نجات مالی دریافت کرده‌اند، مجاز هستند تا کارکنانشان را اخراج کنند و  پس از بهبود اوضاع، پول نقد را صرف پاداش مدیران ارشد و سهامداران کنند. 

وقتی با برنامه‌های دولت که به جای کارکنان، سمت و سوی حمایت از کارفرمایان را دارند، مخالفت می‌شود، به افراد ترقی‌خواه گفته می‌شود که اپیدمی چهان‌گستر را «سیاسی» نکنید؛ چون گویا حالا زمان درنظرگرفتن (افزایش) حداقل دستمزدها، یا بخشودن بدهی‌ها، یا تامین بیمه درمانی همگانی سراسری نیست. اما انتخاب‌های سیاسی همیشه جریان دارند و همین حالا هم در جریانند. 

اما امسال زمان مناسبی برای نجات نظام سرمایه‌داری امریکا نیست. سالی است که منابع ما به عنوان یک کشور، می‌بابست بر حمایت از مردم به شیوه‌های سنتی، از جمله کمک‌های مالی، غذایی، درمانی، اجاره و حمایت‌های شغلی متمرکز شود. ۲۶ میلیون نفر شغلشان را از دست داده‌اند که می‌توانند در احداث زیرساخت‌ها و مراقبت از دیگران کمک کنند. کارکنان کلیدی ما به تقدیرهای زبانی هر شبه نیاز ندارند. کادر درمانی ما باید دستمزدی درخور مهارت، تعهد و شهامتشان دریافت کنند. کارکنان سوپر مارکت‌ها باید با ۴۰ ساعت کار هفتگی قادر به پرداخت اجاره خانه و حمایت از خانواده خود باشند. همه آنان باید بتوانند در صورت نیاز و بدون ورشکستگی، از پس مخارج درمانی و ویزیت پزشک برآیند. 

حالا که دولت با اختصاص بسته مالی چند تریلیون دلاری زیر بار قرض رفته است، موظف است تلاش کند تا این مبلغ صرف دادن پاداش به قهرمانان (کادر درمانی)، حمایت از خیل عظیم بیکاران، و نیز کمک به مردم شود تا در خانه بمانند و فرزندانشان را سیر کنند و از بیماران مراقبت کنند. 

مشقت‌ها و ضرر و زیان‌های شرکت‌ها شاید تاسف‌آور باشد، اما چالش‌های ما به عنوان شهروندان آمریکا حیاتی است. 

© The Independent