میراثِ من؛ هنر

به بهانه درگذشت فرزانه تاییدی

فرزانه تأییدی و داریوش اقبالی در فیلم «فریاد زیر آب» - عکس از رسانه‌ها

چهارم فروردین ۱۳۹۹ فرزانه تأییدی در آپارتمان محل زندگی‌اش در لندن درگذشت. برای نسلی که با سینمای سال‌های پایانی دوران محمدرضا شاه در ایران آشنا هستند، فرزانه تأییدی ستاره نوظهوری بود که به سرعت درخشید و چند سال پس از استقرار حکومت جدید، از آسمان هنر ایران پَر کشید. اگر به فهرست فیلم‌هایی که از ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶ بازی کرده است نگاه کنیم، دست‌کم سه نام مطرح و ماندگارِ «خاک» و «سفر سنگ» از مسعود کیمیایی و «فریاد زیر آب»ِ سیروس الوند را خواهیم یافت. پس از وقفه نسبتا کوتاهی که در فعالیت‌های سینمایی او رخ داد، در سال ۱۳۶۰، گیرم برای مدت کوتاهی، با فیلم «میراث من جنون» دوباره بر سر در سینماها درخشید. 

فیلمِ «میراث من جنون» از چند جهت فیلمی نمونه‌ست که نشان می‌دهد جریان اصلی انقلاب ۵۷ و مردم درگیر در آن با آنچه امروز می‌بینیم، هیچ سنخیتی نداشت. «میراث من جنون» نه تنها تصویر مخدوشی از دوران شاه نشان نمی‌دهد، بلکه فیلمی‌ست که می‌توان گفت با معیارهای ممیزی آن دوران ساخته شده است و پلیس و دادگاه و عدالت و خیر و شر همه آن‌چنان که کم و بیش بود و هست، در آن نشان داده شده‌اند. ضمنا خیر و شر بر اساس خاستگاه طبقاتی تقسیم نشده‌اند، و شاید مهم‌ترین نکته این که فرزانه تأییدی در آن بی‌حجاب بازی می‌کند. تنها در آغاز فیلم، مجوز نمایش از «وزارت فرهنگ و آموزش عالی» (آن سال‌ها هنوز «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» راه نیفتاده بود) را نشان می‌دهد و سپس متنی را که با خطی خوش نوشته شده است، به نمایش می‌گذارند و صدای روی آن متن را می‌خواند (شیوه نگارش تغییر نکرده است):

«این فیلم بر اساس ماجرائی حقیقی که در ایران قبل از انقلاب اتفاق افتاده ساخته و پرداخته گردیده است.

ماجرائی که از نادرستی روابط اجتماعی، عمق فجایع ناشی از فقر و فحشاء در خانواده، بی‌تفاوتی دستگاهای حاکمه در پیشگیری از وقایع دادگستری و بی‌عدالتی‌هایش و بالاخره بیماران روانی رها شده پرده بر میدارد.

باشد که نمایش داستان‌هایی از این قبیل باعث عبرت گردد و کشور انقلابیمان در راه اصلاح و بهبود روابط اجتماعی گامهای موثر بردارد.»

تقریبا هیچ یک از حرف‌هایی که در این متن آمده، ربطی به فیلم ندارد. تنها موضوع «جنون» مطرح است و رگه‌‌هایی از زمینه‌های اجتماعی و خانوادگی، و همان‌طور که از نام فیلم برمی‌آید، بیشتر جنبه میراثی و ژنتیکی در حوزه روانشناسی دارد، تا ربطی به «دستگاه‌های حاکمه». اگر بنا بود این فیلم با معیارهای جمهوری اسلامی از قبل از انقلاب روایت شود و آن «اعلامیه» در مورد آن صادق باشد، فیلمی می‌شد مانند ده‌ها فیلم دیگر و از جمله «مسافران مهتاب» که ۶ سال بعد ساخته شد.

انتخاب «مسافران مهتاب» تنها به این دلیل نیست که در هر دو فیلم شخصی دارای اختلالات روانی موضوع فیلم است و هر دو در قبل از انقلاب رخ می‌دهد، نکته اصلی در این است که نویسنده و کارگردان و بازیگر آن، یک نفر است: مهدی فخیم‌زاده.

فخیم‌زاده سه سال از تأییدی بزرگ‌تر است و تحصیلات خود را تماما در ایران گذرانده است و هرچند در دوران شاه فیلم‌های زیادی بازی کرده بود و حتا کارگردانی و نویسندگی هم کرده بود، اما نام او به عنوان کارگردان و نویسنده مطرح نبود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در ۱۳۶۰ که «میراث من جنون» به نویسندگی و کارگردانی مهدی فخیم‌زاده ساخته شد، باز این فرزانه تأییدی بود که با آن موهای طلایی، که حتا در فیلم سیاه سفید هم می‌رخشید، مطرح شد. اما همین موهای طلایی کار دست او داد و این که پدرش بهایی شده بود، مزید بر علت شد و او مجبور شد پس از چندین سال خانه‌نشینی، در ۱۳۶۵ به سختی از مرز پاکستان از ایران خارج شود و در لندن ساکن شود و چند سال بعد، در فیلم «بدون دخترم هرگز» هم‌بازی سالی فیلد شود؛ اما طرفه این که این‌بار مجبور بود نقشی با چادر و مقنعه بازی کند.

اما برای فخیم‌زاده سرنوشت دیگری رقم خورد. او ماند و فیلم ساخت، سریال تلویزیونی ساخت، سریال تلویزیونی برای امام حسن و امام رضا ساخت، و حتی در سخنرانی‌هاش حرف‌هایی زد که معتقدان بسیار باورمند به امامان شیعه هم نمی‌زنند. در مورد سریال ولایت عشق که درباره زندگی امام رضا بود، جز آب و باد و توفان، مسئولیت میزانسن‌های‌ فیلم را هم به امام رضا داد و آقای لاریجانی هم گفت این که می‌گوییم امامان زنده هستند و حضور فعال در زندگی ما دارند، منظورمان همین حرف‌هایی‌ست که آقای فخیم‌زاده زدند. 

او حتی فیلم‌های خوبی مانند «همسر» را هم ساخت، اما در نهایت آخرین فیلمش شد «مشت آخر» که فیلمی سطحی‌ست و بیشتر نوشته شده است برای خودش و به رخ کشیدن کمربند مشکی‌اش و نزدیک بود هنگام فیلم‌برداری آن فیلم، جان خود را هم از دست بدهد. با این وجود، هنوز بهترین کارش همان «میراث من جنون» است. این فیلم هم از نظر داستان هم از نظر کارگردانی و بازی‌گیری از بازیگران، کار خوب و قابل قبولی‌ست و بازی خود فخیم‌زاده در آن هم به‌یاد ماندنی‌ست. هرچند نقش او به عنوان نمکی در «مسافران مهتاب» به یادماندنی‌ترین نقشی‌ست که از او مانده است، اما هرگز، علی‌رغم کارنامه نیم‌قرنی که برای خود فراهم کرده بود، نتوانست به عنوان کارگردان و نویسنده مطرح شود. او در ایران و جهان به عنوان نویسنده و کارگردان شناخته شده‌ای نیست و حتی به عنوان بازیگر هم جایزه مهمی دریافت نکرده است.

فرزانه تأییدی و مهدی فخیم‌زاده هر دو در ۱۳۵۱ وارد سینما شدند. تأییدی کمتر از یک دهه کار کرد و فخیم‌زاده نزدیک نیم‌قرن، اما فرزانه تأییدی در همان چند کاری که انجام داد، برای همیشه خودش را در تاریخ سینمای ایران تثبیت کرد. از آن سو، فخیم‌زاده در ده‌ها اثر سینمایی و تلویزیونی به عنوان بازیگر و نویسنده و کارگردان فعالیت کرد، اما سرانجام اگر چیزی از او در یادها بماند، به عنوان بازیگر است، آن هم بازیگر نقش‌های خاص و ویژه نه هر نقشی.

جمهوری اسلامی ایران فرزانه تأییدی‌ها را خانه‌نشین و آواره کرد، اما مهدی فخیم‌زاده‌ها را از ماهیت درونی‌شان تهی کرد. در نگاه نخست شاید این‌گونه به نظر برسد که فخیم‌زاده‌ها توانستند دست‌کم به حرفه و هنری که دوست داشتند و به آن عشق می‌ورزند، برسند و جداافتاده و  غریب نمانند، اما با نگاهی عمیق‌تر می‌توانیم ببینیم که تأییدی‌ها با همان نقش‌های برجسته‌ای که بازی کردند، به ارضایی درونی برای تمام عمر رسیدند؛ گیرم مصائب زیادی هم کشیدند و درد آوارگی و غربت و مهاجرت را به جان خریدند. اما فخیم‌زاده‌ها در حسرت کاری بدون سانسور عمر را به تباهی دادند و هرگز به شکوفایی نرسیدند.

بیشتر از فرهنگ و هنر