امروز نگاه جهانیان، بیش از پیش، به ریاض پایتخت عربستان سعودی دوخته شده است. این کشور رهبری یک جنبش دیپلماتیک تاریخی را با هدف احیای راهحل دوکشوری بهمنزله تنها گزینه صلح در خاورمیانه برعهده دارد. البته چنین جایگاهی تصادفی نیست، بلکه برآیند سالها سیاست خارجی هوشمندانه است که جایگاه عربستان سعودی را بهعنوان ستون استوار ثبات منطقه و میانجی مورد اعتماد همه طرفها تثبیت کرده است.
در پی تحولات شتابان ژئوپولیتیکی، رهبری عربستان سعودی بهخوبی دریافت که مفهوم قدرت و ثبات دیگر تنها به ابزارهای نظامی یا ائتلافهای سنتی وابسته نیست، بلکه به رهبری فکری و دیپلماسی فعال گره خورده است. عربستان سعودی با تکیه بر چشمانداز ۲۰۳۰ و دگرگونیهای راهبردی خود نشان داد که در بازآفرینی جایگاهش بهعنوان بازیگری محوری در عرصههای منطقهای و بینالمللی توان بالایی دارد. این رویکرد که بر ایجاد توازن در روابط با قدرتهای بزرگ و گسترش همکاریهای اقتصادی استوار است، همان بستری را فراهم ساخت که راه را برای پیشگامی عربستان سعودی در پرونده فلسطین هموار کرد.
عربستان سعودی هیچگاه مسئله فلسطین را از اولویت سیاست خارجی خود کنار نگذاشت، بلکه با درایت و هوشمندی، نفوذ فزاینده و شبکه روابط جهانی خویش را در خدمت جلب حمایت گسترده از این موضوع قرار داد. ثمره این تلاشها، اعلام «ائتلاف جهانی برای اجرای راهحل دوکشوری» با مشارکت نروژ در سپتامبر ۲۰۲۴ بود؛ ابتکاری که در نهایت با «اعلامیه نیویورک» در ژوئیه ۲۰۲۵ به اوج رسید. این اعلامیه، که با امضای تمامی کشورهای عضو اتحادیه عرب و چند قدرت بزرگ اروپایی رسمیت یافت، نقطه عطفی در دیپلماسی به شمار میرود؛ زیرا اعلامیه مزبور یک موضعگیری سیاسی محض نیست، بلکه یک نقشه راه عملی است که مسیری روشن و گام به گام را برای تاسیس کشور فلسطین بر پایه مرزهای ۱۹۶۷ و با پایتختی قدس شرقی ترسیم میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بزرگترین دستاورد دیپلماسی مشترک عربستان سعودی و فرانسه، ایجاد شتابی بیسابقه در مسیر به رسمیت شناختن کشور فلسطین است. پس از اقدام کشورهایی مانند بریتانیا، کانادا، استرالیا و پرتغال در به رسمیت شناختن فلسطین، اعلام موضع امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، در مجمع عمومی سازمان ملل نیرویی تازه به این حرکت بخشید و نشان داد که راهحل دوکشوری تنها مسیر واقعی صلح است، در حالیکه الگوی «دولت واحد» بر پایه سلطه و تبعیت مردود است. این موج جهانی که به شناسایی کشور فلسطین از سوی نزدیک به ۱۶۰ کشور منجر شده است، پیامی روشن به اسرائیل و متحدانش میفرستد مبنی بر اینکه انزوای جهانی اسرائیل رو به گسترش است و راهبرد «انکار و تعلل» در برابر هرگونه راهحل عادلانه برای مسئله فلسطین دیگر کارایی ندارد و پذیرفتنی نیست.
مقابله با دشواریها؛ استقامتی که نمیشکند
بهرغم این موفقیت درخشان دیپلماتیک که نتیجه تلاشهای پیگیر عربستان سعودی بود، مسیر اجرای این ابتکار همچنان با چالشهای جدی و بزرگ همراه است. نخستین مانع، موضع سخت اسرائیل و مخالفت آشکار آمریکا با این راهکار است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، تهدید کرده است که در واکنش بخشهایی از کرانه باختری را به اسرائیل الحاق میکند، و سفیر اسرائیل نیز در سازمان ملل این نشست را «نمایشی مضحک» خواند و تاکید کرد که واشینگتن و تلآویو هرگز «در این نمایش مشارکت نخواهند کرد». بزرگترین چالش همچنان تغییر در صحنه است، چراکه آوارگی در غزه و گسترش شهرکسازی در کرانه باختری ادامه دارد و امکان و توان عملی هرگونه به رسمیت شناختن نمادین را کمرنگ میکند.
علاوه برآن، فلسطینیها با چالشی درونی مواجهاند؛ چالشی که بر ضرورت تحقق آشتی ملی و خلع سلاح گروههای مسلح و سپردن سلاحهای آنها به تشکیلات خودگردان تاکید دارد؛ موضوعی که محمود عباس در پیام ویدیویی خود بهروشنی مطرح کرد. در همین حال، ابتکار ریاض–پاریس از پرداختن به مسائل حساس مانند تعیین مرزهای نهایی، آینده شهرکها و سرنوشت آوارگان عامدانه فاصله میگیرد؛ مسئلهای که از توان این طرح برای مواجهه با گرههای سخت مرحله پایانی میکاهد.
فرصتهای دیپلماتیک؛ کورسوی امید در میانه بحران
بهرغم چالشهای یادشده، فرصتهای امروز بیش از پیش چشمگیر است. عربستان سعودی دیگر به حمایتهای سنتی مالی و سیاسی بسنده نمیکند، بلکه نقش آن به رهبری فعال بدل شده است؛ رهبری که قادر است در سطح بینالمللی ائتلافی گسترده ایجاد کند. همپیمانی ریاض با قدرتهای مهم اروپایی مانند فرانسه و بریتانیا، در برابر سیاست یکجانبه آمریکا در حمایت نامحدود از اسرائیل توازنی تازه ایجاد کرده و اسرائیل را در موقعیت دفاعی بیسابقهای قرار داده است.
مهمتر از همه آن است که عربستان سعودی این ابتکار را با آگاهی از این واقعیت پیش میبرد که ثبات منطقهای شرط بنیادین تحقق چشمانداز بلندپروازانه ۲۰۳۰ این کشور است. صلح و شکوفایی خاورمیانه برای ریاض یک مصلحت راهبردی است. افزون بر این، پیشنهاد ضمنی عادیسازی روابط با اسرائیل در برابر خروج آن از سرزمینهای اشغالی و تشکیل دولت فلسطینی ــ که جوهره ابتکار صلح عربی است که در سال ۲۰۰۲ از سوی ریاض مطرح شدــ همچنان بهمنزله اهرم فشاری است که اسرائیل را از پذیرش راهحل دوکشوری ناگزیر کند.
در فرجام میتوان گفت که عربستان سعودی با تواناییاش در تلفیق اصالت عربی و اسلامی و حفظ روابط بینالمللی متوازن، امروز بیش از پیش توان رهبری این نبرد مسالمتآمیز برای صلح را دارد. هرچند موفقیت تضمینشده نیست، اما تنها به جریان انداختن پروندهای که سالها راکد مانده و بازگرداندن مسئله راهحل دوکشوری به صدر دستورکار بینالمللی، دستاوردی بزرگ برای دیپلماسی عربستان سعودی به شمار میرود. این نبرد طولانی است، اما ریاض ثابت کرده است که حامی واقعی منافع و حقوق ملتهای منطقه است و رهبری آن به بزرگترین امید برای پایان دادن به رنج مردم فلسطین و دستیابی به خاورمیانهای امن، مرفه و باثبات تبدیل شده است.