نهم شهریور، روز ملی یوزپلنگ؛ میراثی در آستانه انقراض به دلیل بی‌اعتنایی حاکمیت

کمبود شدید بودجه، جاده‌سازی بی‌ضابطه، معدن‌کاوی، چرای دام، سگ‌های گله و تصادفات جاده‌ای، زیستگاه یوز ایرانی را به باریکه‌ای ناامن بدل کرده‌ است

نهم شهریور یادروز آسیب دیدن و مرگ شماری از یوزهای ایرانی در بافق است و در تقویم ایران روز ملی یوزپلنگ آسیایی نام‌ گرفته است، روزی نمادین برای گونه‌ای که روزگاری در محدوده‌ای از هند تا شبه‌جزیره عربستان می‌زیست، اما امروز تنها در ایران، آن‌ هم با جمعیتی کمتر از بیست قلاده، نفس‌های آخر را می‌کشد.

درحالی‌که گمان می‌کردیم شاید این روز فرصتی برای بازاندیشی در سیاست‌های حفاظتی باشد، واقعیت بحرانی در ایران نشان‌دهنده انقراض قریب‌الوقوع آخرین بازمانده‌های یوز آسیایی و بی‌توجهی آشکار جمهوری اسلامی به مسئولیت خود در قبال این میراث طبیعی ایرانیان است.

حمید ظهرابی، معاون سازمان حفاظت از محیط‌زیست ایران، در آخرین اطلاع‌رسانی‌اش اعلام کرده است که دوربین‌های این سازمان تنها حضور ۲۰ یوز را ثبت کرده‌اند و شش یوز دیگر نیز در اسارت نگهداری می‌شوند. بیشترین جمعیت فعلی یوزها در پارک ملی توران سمنان متمرکز است. هرچند تصاویر تازه از سه توله‌یوز امیدی گذرا ایجاد کرده است، اما کارشناسان هشدار می‌دهند که نرخ بقای توله‌ها به‌شدت پایین است و کمتر از ۲۰ درصد آنها به بلوغ می‌رسند.

پیش‌تر نیز باقر نظامی بلوچی، مدیر پروژه حفاظت از یوز آسیایی، با اشاره به زیستگاه‌های مغفول در خراسان جنوبی، خراسان شمالی، کرمان و یزد تاکید کرده بود که هیچ پایش دقیقی در این مناطق انجام نمی‌شود. او صریحا گفت: «از دنیا خیلی عقب هستیم. وقتی ندانیم یک یوز کجا می‌رود، چگونه می‌توانیم زیستگاه را اولویت‌بندی و حفاظت کنیم؟»

نام «پیروز»، توله‌یوزی که در سال ۱۴۰۱ در توران به دنیا آمد و کمی بعد درپی عفونت کلیوی جان باخت، نیز برای بسیاری از ایرانیان به نماد امید و شکست توامان بدل شد. حالا سه سال پس از مرگ او، فعالان محیط زیست دائما هشدار می‌دهند که هیچ تغییر بنیادینی در سیاست‌های حفاظتی ایجاد نشده است و همچنان همان تهدیدها پابرجاست. علیرضا شهرداری، فردی که از پیروز نگهداری می‌کرد، در سالروز درگذشت او گفت: «به جای صحبت از پیروز، از بقای یوز آسیایی بگوییم. امیدواریم مسئولان بعد از چند دهه بتوانند این مشکلات را حل کنند.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

ماده‌یوزی به نام «ایران» در سال ۱۴۰۰ با فیروز جفت‌گیری کرد و سه توله به دنیا آورد. این ماده‌یوز نیز یکی از مهم‌ترین امیدها برای تداوم نسل یوزپلنگ آسیایی در ایران بود، اما گزارش‌های اخیر سازمان محیط زیست تایید کرده‌اند که او دیگر احتمالا توان بارداری ندارد. سونوگرافی‌های اخیر نشان داده‌اند که ضایعات رحمی امکان زایمان را به حداقل رسانده است. به این ترتیب، یکی از معدود شانس‌های تکثیر طبیعی یوز ایرانی از دست رفته است.

با این حال، مقام‌های دولتی همچنان می‌کوشند با وعده جفت‌گیری فیروز با ماده‌یوزهای دیگر، امید کاذب ایجاد کنند. اما تجربه‌های گذشته، از سزارین صحرایی گرفته تا مرگ توله‌ها، نشان می‌دهد که ضعف دانش تخصصی و نبود امکانات مدرن پزشکی در ایران مانع بزرگی برای موفقیت چنین طرح‌هایی است.

بی‌اعتنایی جمهوری اسلامی و تهدیدهای جاده‌ای، معادن و دام‌‌ها

انقراض یوز آسیایی تنها محصول ضعف تکثیر در اسارت نیست. تخریب زیستگاه‌ها با جاده‌سازی‌های بی‌ضابطه، معدن‌کاوی و توسعه ناپایدار، کاهش طعمه‌های طبیعی به‌دلیل چرای بی‌رویه دام، حضور سگ‌های گله و تصادفات جاده‌ای، همه و همه مرز حیات را برای یوز ایرانی به باریکه‌ای ناامن بدل کرده‌اند. کارشناسان می‌گویند سرعت تخریب زیستگاه‌ها بسیار بیشتر از اقدامات حفاظتی دولت است.

با این حال، بودجه‌های ناچیز و پروژه‌های نیم‌بند جایگزین تصمیم‌های جدی و کلان شده‌اند. اردیبهشت امسال ظهرابی هشدار داده بود که اگر اعتبار برنامه نجات یوز تامین نشود، انقراض این گونه «قطعی» است و این امر نه فقط شکست محیط زیست، که نماد ناکارآمدی مدیریت کلان در جمهوری اسلامی است.

ده‌ها گونه ارزشمند از ببر مازندران تا شیر ایرانی در یک قرن گذشته در ایران منقرض شده‌اند. یوز آسیایی آخرین بازمانده‌ای است که هنوز بخت اندکی برای بقا دارد، اما جمهوری اسلامی نشان داده است که حفاظت از محیط زیست و حیات وحش در اولویت سیاست‌هایش نیست. میلیاردها دلار صرف پروژه‌های موشکی، هسته‌ای و حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی در منطقه می‌شود، اما برای نجات یوز آسیایی، آخرین نماد تنوع زیستی ایران، بودجه‌ای پایدار اختصاص داده نمی‌شود.

حتی در مناسبت‌هایی چون روز ملی یوزپلنگ آسیایی (ایرانی) نیز مقام‌ها بیشتر به انتشار بیانیه‌های نمادین بسنده می‌کنند و هیچ برنامه عملی و جدی در سطح ملی اجرا نمی‌شود. همین بی‌اعتنایی ساختاری است که فعالان محیط زیست آن را «همدستی حاکمیت با انقراض» توصیف می‌کنند.

میراثی که شاید فردا دیگر نباشد

یوز آسیایی نه فقط یک گونه جانوری، که بخشی از هویت طبیعی و تاریخی ایران است، گونه‌ای که تصویرش بر پیراهن ملی‌پوشان فوتبال نقش بست تا نمادی از غرور ملی باشد، اما حالا همان نماد ملی در آستانه انقراض کامل است.

فعالان و خبرنگاران حوزه محیط زیست و حیات‌وحش در ایران می‌گویند اگر روند کنونی ادامه یابد، شاید در کمتر از یک دهه دیگر هیچ یوزی در طبیعت ایران باقی نماند. مرگ آخرین یوز ایرانی، نه‌تنها شکست زیست‌محیطی، که لکه ننگی برای حاکمیتی خواهد بود که نتوانست یا نخواست از یکی از کمیاب‌ترین گربه‌سانان جهان حفاظت کند.

امروز نهم شهریور، روز ملی یوز آسیایی، بیش از آنکه جشن باشد، زنگ خطری است برای بیداری، که اگر جامعه مدنی، فعالان محیط زیست و شهروندان ایرانی برای بهبود وضعیت فعلی مطالبه‌گری نکنند، فردا برای یوز و طبیعت ایران بسیار دیر خواهد بود.