اورشلیم پست درباره نقش چین در خاورمیانه مینویسد، پس از جنگ ۱۲ روزه، پکن در حال بازبینی استراتژی خود در منطقه بر این اساس است که جمهوری اسلامی دیگر منافعش را تامین نمیکند.
براساس تحلیل اورشلیمپست، به طور سنتی، استراتژی منطقهای پکن بر تامین منافع اقتصادی و انرژی بلندمدت متمرکز بوده است: اطمینان از دسترسی به منابع انرژی حیاتی، حفاظت از کریدورهای تجاری بینالمللی عمده، و سرمایهگذاری گسترده در زیرساختها، فناوری، و بخشهای انرژی، بهویژه در خلیج فارس. اورشلیمپست تاکید میکند که امنیت انرژی ستون اصلی دیدگاه استراتژیک چین است چون ۴۰ درصد نفت مورد نیاز خود را از خاورمیانه وارد میکند. در عین حال پکن میکوشد نقش پررنگی در صحنههای مختلف خاورمیانه ایفا کند و ضمن همکاری با عربستان سعودی با جمهوری اسلامی نیز روابط خود را پیش ببرد.
علیرغم این الزامات استراتژیک، چین همچنان رویکردی عمدا دوپهلو و چندبعدی نسبت به بازیگران کلیدی منطقه، بهویژه ایران و اسرائیل، دنبال میکند.
مناقشه اسرائیل-جمهوری اسلامی: نقطه عطف حیاتی
به نوشته اورشلیمپست، با این حال، نگاهی دقیقتر نشان میدهد که رویارویی مستقیم اخیر بین جمهوری اسلامی و اسرائیل، که در ژوئن رخ داد، همراه با حملات نظامی آمریکا به سایتهای هستهای ایران، تغییر قابلتوجهی در برداشت چین از هر دو بازیگر ایجاد کرده است. این تغییر در حال حاضر موضع بیطرفانه قبلی چین را به چالش میکشد، روابط آن با کشورهای منطقهای و توانایی آن برای مانور بین آنها را آزمایش میکند. علاوه بر این، این تحول وابستگی چین به قدرتهای نفتی را افزایش میدهد و نیاز آن به تنوعبخشی به منابع انرژی و مسیرهای تجاری و تامین جایگزین، از جمله تعاملات متنوع با کشورهای آسیای مرکزی، را تشدید میکند.
در کنار تعهد چین به سرمایهگذاری حدود ۴۰۰ میلیارد دلار در توسعه زیرساختهای حیاتی در سراسر ایران، از جمله ایجاد کریدورهای لجستیکی و تقویت همکاریهای امنیتی و اقتصادی به عنوان بخشی از پروژه کمربند و جاده BRI، پکن به طور همزمان در حال پرورش شراکتهای اقتصادی و استراتژیک با اسرائیل، عمدتا در زمینههای فناوری پیشرفته، نوآوری، و علم است.
گزارشهای اخیر نشان میدهد که حجم تجارت دوجانبه بین چین و اسرائیل در سال ۲۰۲۴ به ۱۶.۲۷ میلیارد دلار رسید، در مقایسه با ۱۴.۵۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۳. علاوه بر این، در ماه مه امسال، صادرات چین به اسرائیل به ۱.۴۵ میلیارد دلار رسید، در حالی که واردات از اسرائیل به ۱.۷ میلیارد دلار رسید – ارقامی که نشاندهنده اهمیت رو به رشد اسرائیل در محاسبات پکن است.
اورشلیمپست مینویسد، علاوه بر این، در کنار تلاشها برای بازسازی تواناییهای نظامی ایران و نوسازی سیستمهای موشکی آن که در حملات اسرائیل و آمریکا آسیب دیدهاند، چین – که برای اولین بار موضعی نسبتا معتدل و آشتیجویانه نسبت به اسرائیل اتخاذ کرده – به طور همزمان انتقاد تندی را متوجه رهبری جمهوری اسلامی کرده و آن را به پایبندی به موضع سیاسی افراطی متهم کرده است.
به نوشته اورشلیمپست، از دیدگاه پکن، درگیری با اسرائیل نشان داده است که جمهوری اسلامی – که به طور قابلتوجهی تضعیف شده – دیگر با تحولات جهانی همگام نیست، و به اصطلاح «محور مقاومت»، از جمله شبکهای از نیروهای نیابتی که سالها در سراسر خاورمیانه پرورش داده، به تدریج در حال فروپاشی است. محققان ارشد چینی حتی میگویند که رژیم آیتالله، که اکنون در آستانه فروپاشی تلقی میشود، دیگر به منافع استراتژیک رهبری چین در منطقه خدمت نمیکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تغییرات استراتژیک
اورشلیمپست مینویسد، اخیرا، صداهایی در اسرائیل به طور فزایندهای خواستار بازنگری روابط با چین هستند، علیرغم محدودیتهای اعمالشده توسط ایالات متحده. این فرصتی را برای اتخاذ یک رویکرد جدید و عملگرایانه در سیاست خارجی فراهم میکند – رویکردی که منافع اسرائیل را در چین، سراسر آسیا، و به طور گستردهتر در میان کشورهای «جهان جنوب» پیش میبرد.
سیاست واقعی چین
از منظر گسترده چین، آشکار است که چرخش دیپلماتیک چین حرکتی پیچیده و حسابشده است – لایهای دیگر در استراتژی ژئوپلیتیکی جهانی آن. فراتر از گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود در خاورمیانه، تقویت روابط با اسرائیل انتظار میرود به چین کمک کند تا خود را به عنوان یک قدرت جهانی مسئول، معتدل، و متعادل معرفی کند – قدرتی که قادر به ایفای نقش میانجی بالقوه در سایر درگیریهای منطقهای و بینالمللی (مانند اختلاف بین حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین، مبارزه با حوثیها، و جنگ بین روسیه و اوکراین) است.
از طریق این ابتکار، چین به دنبال ایجاد شبکهای از روابط دوجانبه و چندجانبه است که انعطافپذیری ژئوپلیتیکی به آن اعطا کند، وابستگی آن به هر کشور خاصی را کاهش دهد، و جایگاه و تصویر آن را در صحنه بینالمللی ارتقا دهد.
اگرچه این تغییر ممکن است با مخالفت جمهوری اسلامی و سایر کشورهای مسلمان – و همچنین انتقادات غربی در مورد اختلال در تعادل قدرت منطقهای – مواجه شود، موفقیت این حرکت به نحوه ارائه سیاست جدید چین بستگی دارد.