حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی و جنگ ۱۲ روزهای که از بیستوسوم خرداد ۱۴۰۴ آغاز شد، فضای رسانهای و عمومی ایران را به بستری برای بروز احساسات مختلف و متنوع تبدیل کرد. از جمله بسیاری ایرانیان وطندوست با آرمانهای ملیگرایانه ساکن داخل یا خارج از کشور که فارغ از هر نوع گرایش سیاسی یا اعتقادی، به تهدیدهای خارجی علیه سرزمین مادری خود واکنش نشان دادند و ابراز تاسف کردند.
این احساسات ملی که برخاسته از ریشههای فرهنگی و تاریخی عمیق آنان بود، بار دیگر اثبات کرد که وطندوستی پدیدهای فراگیر و فراتر از مرزهای رسمی قدرت است، اما در گرماگرم این فضا، جمهوری اسلامی فرصتطلبانه کوشید تا این موج ملیگرایی و دفاع از خاک ایران را به نفع خود مصادره کند و آن را حمایت از نظام جلوه دهد.
این گزارش به موضوع مصادره احساسات وطندوستانه ایرانیان از سوی حکومتی اختصاص دارد که نزدیک به پنج دهه به شکلی معنادار و مغرضانه علیه نمادهای ملی ایران اقدام کرده است.
طی روزهایی که جنگ جریان داشت و پس از آن، دستگاه تبلیغاتی و رسانهای جمهوری اسلامی و در راس آنها صداوسیما، مصادره احساسات میهندوستانه ایرانیان را آغاز کردند. اوج این مصادره در پخش صدای معین و شهرام شبپره، خوانندگان مقیم خارج از ایران، مشاهده شد. هرچند به این میزان محدود نماند و مصادره احساسات طیف وسیعی از مخالفان جمهوری اسلامی را هم دربرگرفت. از اندیشمندان دینی و سیاسی گرفته تا حتی برخی چهرههای عمومی دیگر که در چارچوب سیاسی جمهوری اسلامی، عموما به «همکاری با کشور متخاصم و رسانههای معاند» متهماند.
احساسات مردم، ابزار پروپاگاندا
در جریان جنگ اسرائیل و پس از آن، بسیاری از چهرههای هنری، ورزشی و فرهنگی شناختهشده با انتشار پیامهایی احساسی به امنیت ایران و حمله خارجی به سرزمین خود واکنش نشان دادند و آن را تقبیح کردند. آنها همچنین نگرانیهایشان را برای ایران و ایرانیان مطرح کردند، اما این پیامها با هشتگهایی چون «من هم سربازم» یا «دفاع از میهن» در دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی و رسانههای حکومتی، با این ادعا که این افراد مطرح به کارزار «میهنی» جمهوری اسلامی برای دفاع پیوستهاند، بازتابی گسترده یافت. حال آنکه احساسات وطندوستانه بسیاری از افراد لزوما به معنای حمایت از جمهوری اسلامی نبود و خیلی از آنها اتفاقا مواضعی مخالف با جمهوری اسلامی دارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این نوع مصادره احساسات میهنی تا آنجا پیش رفت که رسول خادم، اسطوره کشتی ایران، به این سوءاستفاده واکنش نشان داد و در پیامی اینستاگرامی خطاب به حکومتیها نوشت: «زور وطن از مردم وطن است. از جان مردم است و از مال مردم... جماعت ناننشناس و خدانشناسی که تحریم و جنگ و بدبختی و گرفتاری مردم میدان منفعت آنها است، به خود نگیرند.»
اما گوش حکومت و دستگاه تبلیغاتیاش بدهکار چنین تلنگرهایی نبود، زیرا آنها در بزنگاه بحران به دمیدن بر طبل ملیگرایی ساختگی و بازسازی چهرهای متحد از ملت پشت نظام نیاز داشتند.
ملیگرایی از خامنهای تا روزنامه کیهان
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در سومین پیام ویدیوییاش پس از آغاز جنگ، لحنش را بهشکلی بیسابقه تغییر داد و در حالی که پیش از این بارها بر واژگانی از جمله «امت اسلامی»، «نظام مقدس» و «محور مقاومت» تاکید کرده بود، این بار در سخنانش بر «ملت ایران» و پیشینه تاریخی و فرهنگی ایران تاکید کرد و به سخنانش رنگ و بوی ملیگرایی داد.
پس از آن، روزنامه کیهان، ارگان رسانهای زیرنظر رهبر جمهوری اسلامی، هم در گزارشی نوشت که «جنگ ۱۲روزه، ملیگرایی را در ایران تقویت کرد و به بیداری احساسات میهنپرستانه در میان ایرانیان انجامید. بهطوری که موجی از ملیگرایی در سراسر کشور شکل گرفت و حتی بسیاری از منتقدان داخلی را نیز به حمایت علنی از کشور سوق داد».
علی شمخانی، مشاور ارشد علی خامنهای، نیز که پس از ادعای جان سالم به در بردن از حمله اسرائیل، در برنامهای تلویزیونی حاضر شد، ادعا کرد که «ایرانیان باز هم ثابت کردند وطندوستاند و حاکمیت را قبول دارند».
وطندوستی جدا از حکومت
واقعیت این است که پس از حمله اسرائیل، تعداد زیادی از ایرانیان که بخش عمده آنها منتقدان و مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی بودند، به دخالت و حمله خارجی واکنش نشان دادند و گفتند در بزنگاههایی که پای امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران در میان است، پای ایران میایستند.
به این ترتیب برخی از فعالان مدنی، نویسندگان، روزنامهنگاران و حتی برخی چهرههای اپوزیسیون خارج از کشور، علیرغم مواضع ضدحکومتیشان، در برابر جنگ موضع گرفتند و البته خودشان گفتند که این موضعشان نه از سر دفاع از حاکمیت جمهوری اسلامی، بلکه برخاسته از احساس مسئولیت به ایران و مردم آن بود که حکومت با استفاده از تاکتیک مصادره، از آنها به نفع خود بهرهبرداری کرد.
هدف: مشروعیتسازی در دل بحران
جمهوری اسلامی در سالهای اخیر با بحرانهای متعدد و فزایندهای مواجه بوده است؛ از فروپاشی اقتصادی و فساد ساختاری گرفته تا اعتراضات سراسری، نافرمانی مدنی، مهاجرت گسترده نخبگان و بیاعتمادی عمومی. در چنین شرایطی، هر بحرانی که از بیرون پدید آید، بهویژه تهدیدی نظامی از سوی اسرائیل، میتواند به ابزاری برای بازسازی موقت مشروعیت و تمرکز ملی بدل شود.
مصادره وطندوستی هم تلاشی است برای بازتعریف «ملت» در قالب «امت تابع ولایت» که نظام با این کار، تلاش میکند نشان دهد مردم و حتی منتقدان در لحظههای حساس به حکومت پناه میآورند؛ در حالی که واقعیت دقیقا برعکس است: مردم از ایران دفاع میکنند، نه از نظامی که ایران را گرفتار بحرانهای بیشمار کرده است.
وطندوستی در برابر جنگافروزی حکومت
بسیاری از همان چهرهها و افرادی که در برابر تهدید اسرائیل از ایران دفاع کردند و حس مسئولیت ملی بروز دادند، در عین حال جمهوری اسلامی را عامل اصلی ورود ایران به چنین تنشهایی میدانند. برای این گروه از وطندوستان، حمایت از تمامیت ارضی ایران به معنای مشروعیت بخشیدن به سیاستهای تهاجمی و بحرانساز جمهوری اسلامی نیست.
از نگاه این منتقدان، سیاستهای منطقهای ماجراجویانه، تحریکهای نظامی مستمر و بیتوجهی به منافع مردم است که پای ایران را به میدان چنین درگیریهایی کشانده که سودش نه برای ملت، بلکه برای بقای ساختار قدرت است. شاید بهترین توصیف چنین احساسی پیامی باشد که کاربری در شبکه اجتماعی اکس منتشر کرد و نوشت: «مردم جنگ نمیخواهند، اما میدانند آن که ایران را به این لبه پرتگاه کشاند، حاکمیتی است که مردم را در داخل سرکوب میکند و در خارج به دنبال ماجراجویی است.»
در این روایت، دفاع از ایران به معنای نجات آن از دست جنگافروزانی است که به نام دفاع، مردم را در معرض نابودی قرار میدهند. به همین دلیل است که وطندوستی واقعی در این مقطع تاریخی نه فقط ایستادگی در برابر تهدید بیرونی، بلکه ایستادگی در برابر سیاستهای مخربی است که بذر چنین تهدیدهایی را کاشتهاند.