در دنیایی که مرز میان منافع و بحرانها روزبهروز مبهمتر میشود و رقابت برسر گسترش نفوذ و بهرهبرداری از منابع شدت میگیرد، سفر دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده، به منطقه خلیج فارس نمیتواند رویدادی ساده و صرفا تشریفاتی تلقی شود. سفر به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی از بسیاری جهات واجد اهمیت راهبردی و پیامهایی فراتر از عرف دیپلماتیک بود، بهویژه با در نظر گرفتن روابط نزدیک ترامپ با شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی. از این منظر، ترامپ با بازگشت به منطقه حساس خلیج فارس، نویدبخش تغییرات مثبت و شاید ماندگار در فضای سیاسی و امنیتی خاورمیانه شد.
افزون بر این، سفر ترامپ نشانه روشنی بود مبنی بر اینکه سیاست «اول آمریکا» میتواند به همکاری اقتصادی و امنیتی تبدیل شود که به سود هر دو طرف باشد.
این سفر، علاوه بر فراهم کردن زمینه امضای قراردادهای کلان اقتصادی و نظامی میان کشورهای منطقه و آمریکا، نشانه تغییر سیاست واشینگتن در قبال کشورهای حاشیه خلیج فارس به شمار میآید. سفر تاریخی ترامپ به این سه کشور نشان داد که سیاست ایالات متحده در منطقه دیگر به دستورکارهای سنتی امنیتی محدود نمیشود، بلکه جامعتر شده و پیوند میان امنیت و توسعه را برجسته میسازد. ترامپ در سخنرانیاش در ریاض، ضمن ستودن چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی، گفت: «ریاض دیگر صرفا مقر دولت نیست، بلکه به پایتخت تجارت، فرهنگ و فناوری تبدیل شده است.»
البته اذعان واشینگتن به دستاوردهای کشورهای حوزه خلیج فارس، نشان میدهد که آمریکا به جای نگاه از بالا به پایین که در گذشته داشت، به سمت نوعی رابطه متقابل و متوازن گام برمیدارد.
نقش جدید عربستان در دیپلماسی منطقه
در حالی که منطقه با تنشهای فزاینده روبهرو است، عربستان سعودی در مقام قدرتی منطقهای و تاثیرگذار ظاهر شده که از طریق سیاستهای متوازن در پی برقراری ثبات و آرامش در منطقه است. آشتی تاریخی عربستان سعودی و ایران، که به ابتکار ریاض در سال ۲۰۲۳ آغاز شد، نشان داد که دیپلماسی میتواند به آنچه تحریمها و جنگها در تحقق آن ناکام ماندهاند دست یابد. سفر ترامپ نیز بر همین رویکرد مهر تایید زد، بهویژه اینکه ترامپ از یکسو آمادگیاش را برای گفتگو با ایران ابراز کرد و از سوی دیگر پیوسته تاکید میکند که باید راهحلهای اقتصادی جایگزین تنشهای نظامی شوند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
همچنین، عربستان سعودی در قبال عادیسازی روابط با اسرائیل نیز موضعی هوشمندانه اتخاذ کرده است که بیانگر درایت رهبری عربستان است. ریاض گام برداشتن در این مسیر را به تحقق پیشرفت واقعی در پرونده فلسطین مشروط میداند و همواره بر تامین عدالت برای فلسطینیان تاکید میکند. به همین دلیل، ترامپ تصریح کرد که عربستان در «زمان مناسب» درباره عادیسازی روابط با اسرائیل تصمیم خواهد گرفت. البته این موضع قاطع جایگاه عربستان سعودی در مقام رهبری جهان عرب را تثبیت میکند و آن را در سازوکار آینده منطقهای به بازیگری بدل میسازد که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد.
یکی از نکات قابلتوجه در این سفر، پرهیز ترامپ از توقف در اسرائیل و دیدار با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر آن کشور بود. در حالی که در گذشته دیدار با رهبران اسرائیلی بخشی جداییناپذیر از برنامه روسایجمهوری آمریکا در منطقه بود، ترامپ مسیری کاملا متفاوت برگزید که حاکی از تحول سیاست واشینگتن در قبال کشورهای عربی حوزه خلیجفارس است.
ترامپ از این هم پا را فراتر گذاشت و برای آزادی گروگانها مستقیما با جنبش حماس وارد مذاکره شد، تحریمهای اعمالشده علیه سوریه را لغو کرد و با احمد الشرع، رئیس دولت جدید سوریه، و سایر مقامهای بلندپایه دولتی این کشور دیدار کرد. البته این تحول مهم در رویکرد واشینگتن نشان میدهد که دولت آمریکا به سوی سیاستی متوازن در خاورمیانه گام برمیدارد.
هرچند این سفر پیامهای مثبتی داشت، اما منطقه همچنان با چالشهایی بنیادین روبهروست؛ از مناقشه پیچیده فلسطین و اسرائیل گرفته تا تنشهای داخلی برخی کشورهای عربی. مشخص است که قراردادهای اقتصادی بهتنهایی نمیتوانند ریشههای بحران را بخشکانند. با این حال، آنچه رویکرد کنونی را متمایز میسازد اذعان به این واقعیت است که امنیت واقعی نه از رهگذر جنگ و تحریم که از مسیر توسعه و همکاری حاصل میشود.
اگر ایالات متحده در همین مسیر پیش رود و به حمایتش از تلاشهای عربستان سعودی برای حفظ ثبات و آرامش منطقه ادامه دهد، ممکن است شاهد تحولی تاریخی در خاورمیانه باشیم، تحولی که در آن منافع اقتصادی مشترک به نیروی محرکه صلح بدل شود، نه عامل درگیری.
سفر ترامپ به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی، تنها مانور رسانهای نبود، بلکه نشانه بازاندیشی آمریکا در سیاست خارجیاش درمورد منطقه بود. نزدیکی عمیق با کشورهای حوزه خلیجفارس، گشودگی در مذاکره با ایران و فاصله گرفتن از رویکرد حمایت مطلق از اسرائیل، این واقعیت را بازگو میکنند که واشینگتن در حال تجدیدنظر در اولویتهای خود است، تجدیدنظری که ممکن است به برقراری ثبات در منطقه و تامین منافع آمریکا منجر شود.
البته رابطه ویژه و نزدیک دونالد ترامپ و شاهزاده محمد بن سلمان نقشی مهم در شکلگیری این رویکرد جدید داشت. این رابطه بر مبنای عملگرایی، احترام متقابل و درک منافع مشترک بنا شده است. اگر چنین رویکردی ادامه یابد، شاید بتوان اینطور گفت که خاورمیانه از مرحله جنگ و مداخلههای خارجی عبور کرده است و اکنون به سمت همکاری، توسعه و صلح پایدار گام برمیدارد.