ریشه‌های باستانی سیزده‌به‌در کدام‌اند؟

بر خلاف برخی باورها، برگزاری رسوم مربوط به سیزده‌به‌در از زمان قاجار آغاز نشده است

«سرانجام روز سیزدهم یعنی آخرین روز عید فرا می‌رسد. مطابق با یک رسم کهن، گویا تمام خانه‌ها در چنین روزی در معرض خطر ویرانی‌اند و به همین دلیل همه از دروازه شهر خارج می‌شوند و به باغ‌ها روی می‌آورند.» (ادوارد یاکوب پولاک،‌ سفرنامه:‌ ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاووس جهانداری، انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۱، صفحه ۲۶۵)

این نوشته‌ از پزشک اتریشی یهودی‌تباری است که اواسط قرن نوزدهم به دعوت امیرکبیر به ایران آمد تا مدرس دارالفنون باشد و به یکی از مبدعان علم نوین پزشکی در ایران بدل شد. پولاک چند صفحه از سفرنامه خود را به وصف سیزده‌به‌در اختصاص می‌دهد و به‌خصوص از مشارکت زنان در آن می‌نویسد و می‌افزاید: «برای اینکه از هجوم زنان به خارج شهر تا حدودی جلوگیری شود، به دستور کلانتر از هر زنی عوارض ناچیزی وصول می‌شود.»

نقش زنان موضوعی است که در آثار دکتر مهرداد بهار نیز مورد توجه قرار گرفته و هم او است که می‌گوید زنان در این روز حتی بدون روپوش و حجاب معمولی خود بیرون می‌آمدند (رجوع شود به کتاب «اسطوره در تاریخ»، نشر چشمه، ۱۳۷۶).

نمونه‌های وصف سیزده‌به‌در در سفرنامه‌‌های اروپایی قرن نوزدهمی بسیار پیدا می‌شوند. مورد شاخصی دیگر را در نوشته‌های هاینریش کارل بروگش می‌بینیم؛ مصرشناس آلمانی که سه‌بار در فواصل زمانی مختلف (در سال‌های ۱۸۶۰، ۱۸۸۳ و ۱۸۸۵)‌ به ایران آمد و او نیز از گستره رسم سیزده‌به‌در سخن گفته است.

اما به سال‌های پیش از قاجار که بازگردیم، پیدا کردن رد رسمی به نام سیزده‌به‌در دشوار می‌شود. نه‌تنها در کمتر اثری به چنین رسمی اشاره شده است که حتی نویسندگانی که رسوم نوروز را به تفصیل تشریح کرده‌اند، از آن نامی نبرده‌اند. مثلا ملامصطفی گنابادی که در زمان شاه عباس صفوی فهرستی از جشن‌های مختلف نوروزی ارائه می‌کند، به سیزدهم اشاره‌ای ندارد و در عوض از جشن‌های خاصی مثل «نوروز بزرگ» در ششم فروردین و آبانگان در ۱۰ فروردین نام می‌برد که امروز عموما فراموش شده‌اند. پس آیا می‌توان به این نتیجه رسید که سیزده‌به‌در سابقه‌ای کمتر از ۲۰۰ سال دارد؟

شواهد بسیاری هست که خلاف این‌ را نشان می‌دهد. طبعا شکل‌های مشخص عیدهای باستانی ایرانی در طول زمان تغییر یافته‌اند و ضمنا در هر گوشه‌ای از جغرافیای ایران و ایران‌شهر شکلی خاص خود دارند؛ همین است که نوروز در قرن بیست‌ویکم میلادی در سرزمین‌های کردنشین ترکیه یا عراق به یک شکل بزرگ داشته می‌شود، در نقاط مختلف ایران و افغانستان یک شکل و در سرزمین‌های مختلف آسیای میانه به شکلی دیگر.

سیزده‌به‌در نیز در طول تاریخ اشکال مختلفی داشته است. البته در عصر رسانه و ارتباطات، سنت‌های محوری آن همه‌گیر شده‌اند و امروز بیشتر ایرانی‌ها و افغانستانی‌هایی که نوروز را در سراسر جهان بزرگ می‌دارند، آن‌ها را انجام می‌دهند؛ مثل گره‌زدن سبزه و به رود سپردن آن یا خوردن کاهو و سکنجبین در این روز. در برخی نقاط، رسوم مشخص آن منطقه هم وجود دارند. مثلا بسیاری ایرانیان در این روز آش‌ رشته درست می‌کنند، اما در اردبیل و سایر مناطق ترک‌نشین درست کردن آش دوغ رسم است. در مناطق کردنشین، رسم پرتاب ۱۳ سنگ به نماد دور کردن بدی‌های ۱۲ ماه پیش رو و فراتر رفتن از آن‌ها است.

ریشه‌های باستانی

اما از این تفاوت‌ها و اشکال مختلف که بگذریم، ریشه سیزده‌به‌در در فرهنگ چندهزار ساله ایرانی است؛ فرهنگی که برخلاف تصور برخی حتی به چندین قرن پیش از امپراتوری هخامنشی بازمی‌گردد. در این فرهنگ، عدد ۱۲ از دیرباز جایگاه خاصی داشته و همین است که گذشت ۱۲ نوروز فرصت مناسبی برای گرفتن جشن پایان آن‌ را فراهم می‌کرده است. اما اینکه آیا ۱۳ مثل فرهنگ غربی «نحس» شمرده می‌شده یا نه، موضوع اختلاف میان دانشوران است.

آنچه مسلم است، اینکه در تقویم ایرانی هر روزی نامی داشته؛ مثلا روز اول هر ماه «هرمز» است و اول فروردین «هرمز فروردین» نامیده می‌شده؛ روز سیزدهم هر ماه «تیر روز» است و البته «تیر روز» ماه تیر موسم جشن تابستانی «تیرگان» است که در افسانه‌های ایرانی، یادبود زمانی است که آرش کمانگیر از فراز قله دماوند تیری شلیک کرد تا مرز ایران و توران مشخص شود، تیری که پای رود جیحون افتاد که امروز مرز ترکمنستان و ازبکستان است.

اما از تیرگان که بگذریم، تیر روز هر ماهی موسم بزرگداشت ایزد باران است که در زبان اوستایی «تیشتریا» نام داشت و در زبان فارسی جدید به «تیر» تبدیل شد. آیا محتمل نیست که مردم ۱۳ روز پس از عید به دشت و صحرا و جویبار بروند تا آرزوی باران کنند؟ در برخی روایت‌ها گفته شده که جمشید، پادشاه سلسله افسانه‌ای پیشدادیان، روز سیزدهم نوروز را به صحرا می‌زد و این‌قدر چنین کرد که عادت همگان شد. کورش نیکنام، پژوهشگر و موبد زرتشتی و نماینده این اقلیت دینی در مجلس هفتم، در کتاب «آیین‌ها و مراسم سنتی زرتشتیان» در تایید همین نظریه می‌نویسد: «در ايران باستان، پس از برگزاری مراسم نوروزی و هنگامی که سبزه از زمين می‌روييد و گندم و حبوبات سبز می‌شدند، در روز سيزدهم که به ايزد باران تعلق داشت، مردم به دشت و صحرا و کنار جويبارها می‌رفتند و به شادی و پايکوبی می‌پرداختند و آرزوی بارش باران می‌کردند.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نمونه‌های بسیار دیگری از جایگاه عدد ۱۲ و به تبع آن ۱۳ در فرهنگ باستانی ایرانی به چشم می‌خورد. در افسانه‌های ایران‌زمین،‌ کیومرث را اولین انسان می‌دانند که دو پسر و دختر دوقلویش، مشیه و مشیانه، با یکدیگر ازدواج کردند تا بشریت را بنیان نهند. در برخی روایت‌ها، این ازدواج در روز ۱۳ فروردین صورت گرفت و آنان برای بزرگداشت آن دو شاخه درخت را به هم پیوند زدند که شبیه رسم گره‌زدن سبزه است.

بهرام فره‌وشی، زبان‌شناس معاصر، می‌نویسد: «در اساطير ايرانی، عمر جهان ۱۲ هزار سال است و عدد ۱۲ از بروج دوازده‌گانه گرفته شده است و پس از این ۱۲ هزار سال دوره جهان بسته می‌شود و انسان‌هايی که وظيفه آن‌ها در جهان هستی جنگ با اهريمن است، پس از اين ۱۲ هزار سال، بر اهريمن پيروزی نهايی می‌يابند و با ظهور سوشيانت، آخرين نيروی اهريمن از ميان می‌رود و جنگ اورمزد بر ضد اهريمن با پيروزی پايان می‌يابد.»

وقتی به سایر تمدن‌های خاور نزدیک می‌نگریم نیز پیداکردن جشن‌هایی که ۱۲ و ۱۳ در‌ آن‌ها جایگاه خاصی دارند، کار دشواری نیست. مثلا جشن بین‌النهرینی «زگموک» که ۱۲ روز طول می‌کشد؛ چرا که بزرگداشت پیروزی مردوک، خدای پاسدار بابل، بر کائوس است‌؛ نبردی که آن هم ۱۲ روز طول کشید. در تمدن سومری، درشهر اوروک (که قدمتش به هزاره چهارم قبلا از میلاد بازمی‌گردد) برای آنو، خدای آسمان شب در فرهنگ سومری، جشن ۱۲روزه مشابهی گرفته می‌شد. دیگر جشن ۱۲روزه بین‌النهرین عید آکیتو آشوری‌ها است که بسیار مشابه نوروز است؛ جشن فرا رسیدن بهار که در روز اول ماه نیسان (در تقویم بابلی و عبری) بزرگ داشته می‌شود و درضمن موسم کشت جو در بابل باستان بوده است. آکیتو و نوروز زمانی در یک روز برگزار می‌شدند؛ اما پس از اینکه آشوری‌ها مسیحیت را پذیرفتند و تقویم گریگوری را برگزیدند، تاریخ‌‌ها جابه‌جا شدند تا آکیتو و سال نو آشوری‌ها حالا تقریبا هم‌زمان با سیزده‌به‌در ما باشد.

به آثار دوره اسلامی هم که می‌رسیم، شواهدی از جای پای فرهنگ باستانی ایرانیان در این زمینه پیدا می‌شود. ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)،‌ عالم بزرگ شیعه از قرن دهم میلادی، در رساله «عیون اخبارالرضا» که بیشتر متشکل از حدیث‌های امام رضا است، از مردمانی به نام «اصحاب‌الراس» یاد می‌کند که در قرآن هم به آن‌ها اشاره شده است. در روایت ابن بابویه، این مردمان به نظر ایرانی‌اند و جشن‌ سالیانه‌شان به پاس ۱۲ ماه سال ۱۲روزه است.

در شاهنامه فردوسی نیز اشاراتی هست که به نظر می‌رسد از رسمی مشابه سیزده‌به‌در خبر می‌دهد. دکتر سجاد آیدنلو، استاد شاهنامه‌شناس دانشگاه پیام نور ارومیه، در مقاله‌ای به نام «سابقه و سبب برگزاری سیزده‌به‌در در سنت‌های ایرانی» (نشریه فرهنگ و ادبیات عامه، بهار ۱۳۹۷) از این می‌نویسد که در روایت شاهنامه، خسرو پرویز ساسانی موقع نوروز دو هفته در باغ خود به بزم می‌نشسته است. آیدنلو این‌ را «نکته مهمی» می‌داند و می‌نویسد: «با اینکه شاهد واحدی است و غیر از آن ظاهرا گواه دیگری برای دوهفته بودن جشن نوروز در روزگار ساسانیان یا ایران پس از اسلام تا دوره صفویه نیست، از نظر مشابهت با سنت‌های معاصر و پایان بزم نوروزی پس از ۱۳ روز درخور تامل است.»

دروغ سیزده؟‌

اما حداقل یک رسم سیزدهم فروردین است که به نظر در دوران معاصر ریشه دارد و نه در رسوم باستانی ایران و آن رسم «دروغ سیزده» حداقل به شکل رسانه‌ای آن است. البته برخی منابع غربی این احتمال را که فرهنگ شوخی و مطایبه روز سیزدهم در ایران باستان و دوران هخامنشی نیز وجود داشته باشد، مطرح کرده‌اند اما سندیت و دقت این ادعا معلوم نیست.

در جهان روزنامه‌نگاری ایران، قدمت ماجرا کمتر از ۱۰۰ سال است و احتمالا از سنت غربی وام گرفته شده است. اسماعیل پوروالی،‌ روزنامه‌نگار شهیر قدیمی، که نزد همکارانش به «آقای مدیر» معروف بود، در روایتی ماجرا را به سال ۱۳۲۲ و روزنامه «نبرد» بازمی‌گرداند که خسرو اقبال، از پدران روزنامه‌نگاری نوین در ایران، آن را اداره می‌کرد.  پوروالی قبل از انقلاب نماینده رادیو و تلویزیون ملی ایران در پاریس بود و بعد از انقلاب نیز همان‌جا ماند و ماهنامه «روزگار نو» را درآورد و با این حساب خود، از پیشکسوت‌های مهم روزنامه‌نگاری ایران محسوب می‌شود. او سال ۱۳۷۰ در «روزگار نو» نوشت: «ما شماره‌ ۱۳ فروردین ۱۳۲۲ شمسی روزنامه‌ نبرد را یکپارچه به صورت دروغ درآوردیم. یکی از این دروغ‌ها نطقی بود از هیتلر که در آن بحبوحه‌ جنگ، دستور آتش‌بس می‌داد و این مژده‌ای بود که همه‌ مردم از پیر و جوان، زن و مرد و بزرگ و کوچک را خوشحال می‌کرد. در کنار این دروغ شادی‌دهنده، دروغ آزاردهنده‌ای که در آن روز بساط سیزده نوروز خیلی‌ها را به هم ریخت، خبر فوت حاج محتشم‌السلطنه، رئیس مجلس وقت، بود که چون بین مردم تهران به‌خصوص بازاری‌ها وجهه و احترام و اعتباری خاص داشت، هزارها نفر راه خانه‌ او را در پیش گرفتند تا در مراسم تشییع جنازه‌اش شرکت کنند.»

در سال‌های اخیر هم رسم دروغ سیزده در عالم روزنامه‌نگاری ایران چندین بار جنجالی شده است. در زمان اصلاحات، این ابراهیم نبوی، طنزنویس، بود که در روزنامه نشاط، خبر دروغین آزادی عبدالله اوجالان، رهبر شهیر کردهای ترکیه، را منتشر کرد که به دلیل باورپذیر بودن، باعث شد بسیاری مخاطبان گول بخورند. در سال ۱۳۸۳، نوبت فرورتیش رضوانیه بود که در روزنامه شرق مدعی شد برج میلاد تهران در آستانه سقوط قرار گرفته است؛‌ قضیه به‌سرعت در برخی رسانه‌های ایرانی خارج از کشور هم منتشر شد تا به‌سرعت باعث شرمندگی‌شان شود. در فروردین ۱۳۹۴، خبرگزاری سازمان میراث فرهنگی این خبر دروغین را پخش کرد که ملکه بریتانیا اعلام کرده است الماس کوه نور را به ایران پس می‌دهد. این بار کار به جایی کشید که خبرگزاری تسنیم، نزدیک به سپاه پاسداران، که در آن سال‌ها تیم حسن روحانی و مذاکرات برجام را هدف شدیدترین انتقادها قرار داده بود، مقاله‌ای با عنوان «علاقه یک جریان رسانه‌ای خاص به دروغ سیزده» منتشر کرد و این‌گونه به اصلاح‌طلبان توپید.

به هر شکل دروغ سیزده رسمی به نسبت تازه است، اما سیزده‌به‌در در تاریخ چند هزارساله تمدن ایرانی ریشه دارد، تاریخی که ایرانیان هر سال با پاسداری سنن قدیمی، به آن می‌افزایند. 

بیشتر از فرهنگ و هنر