رفتارهای غیرمتعارف و فحاشیهای علنی خداداد عزیزی، مهاجم سابق فوتبال ایران و مدیر فعلی باشگاه تراکتور تبریز، دیگر نه یک لغزش لحظهای است و نه در نتیجه هیجان کنار زمین رخ میدهد. بر زبان راندن فحشهای جنسیتی، استفاده از حرکات زشت حاوی توهینهای جنسی در مواجهه با تماشاگران و لحن تهدیدآمیز، اکنون به بخشی از نمایش دائمی این چهره مدافع ارزشهای تبلیغی جمهوری اسلامی تبدیل شده است؛ نمایشی که ساختار رسمی فوتبال ایران نهتنها با آن برخورد نمیکند، که به آن میدان هم میدهد.
چنین مصونیتی این پرسش را برای افکار عمومی و خبرنگاران ورزشی در ایران ایجاد کرده که پشت خداداد به چه قدرتی گرم است که میتواند مرزهای اخلاق در فوتبال را اینطور بیهزینه، جابهجا کند.
تازهترین جنجال پس از مسابقه روز سهشنبه تراکتور و ذوبآهن در اصفهان رخ داد؛ جایی که عزیزی در گفتگو با خبرنگاران، در پاسخ به پرسشی درباره حرکات رکیکش مقابل هواداران میزبان، همان عبارات توهینآمیزی را که هفته گذشته در برنامه تلویزیونی بیان کرده بود، تکرار کرد و حتی خبرنگاران را هم با ادبیاتی تهدیدآمیز، خطاب قرار داد. رفتاری که نشان داد او نهتنها از فحاشیهایش هنگام پخش مراسم قرعهکشی جامجهانی پشیمان نیست، که اکنون آشکارا آنها را «هویت جدید» خود میداند.
با این حال، نکته مهمتر این است که بخشهایی از حاکمیت جمهوری اسلامی نیز این رفتارها را تشویق میکنند. چهار روز پیش از این ماجرا، مجتبی زارعی، نماینده تندرو مجلس و مسئول کمیته قدرت ملی و جنگهای شناختی در کمیسیون امنیت ملی، در واکنش به فحاشیهای عزیزی به دونالد ترامپ در شبکه ۳، ضمن تمجید از او نوشت: «تلویزیون دیشب با پخش تصاویر سیرک یک قاتل و متجاوز، دروازه ایرانیان را باز کرد، اما خداداد عزیزی با بازسازی گلزنی جام جهانی ۹۸، نتیجه را تغییر داد... از او تشکر میکنم.»
این حمایت علنی یک مقام امنیتیــسیاسی از فحاشیهای جنسی یک مدیر ورزشی، در کنار دفاع شماری دیگر از رسانهها و چهرههای وابسته به سپاه پاسداران و همچنین خودداری مدیران صداوسیما از عذرخواهی به دلیل بیان واژگان رکیک و جنسی در برنامه زنده، نهتنها تکاندهنده بود، بلکه بهوضوح نشان داد فوتبال برای شمار زیادی از مدیران جمهوری اسلامی به ابزار جنگ روانی تبدیل شده است و در این راه حتی ابتذال و فحاشی نیز میتواند «ابزار عملیات» آنها تلقی شود.
در چنین فضایی، احضار خداداد عزیزی به کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال ایران بیش از آنکه نشانه برخورد باشد، کارکردی نمایشی دارد. همانطور که سال گذشته نیز احضار محمدرضا زنوزی، مالک متمول باشگاه تراکتور و حامی مالی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاستجمهوری، عملا بینتیجه ماند. زنوزی حتی یک بار هم در جلسه کمیته انضباطی حاضر نشد و با وجود تهدیدهای علنیاش علیه مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال، هیچ جریمه یا محرومیتی متوجه او نشد.
این تجربهها نشان میدهد که پرونده خداداد عزیزی نیز به برخوردی بازدارنده یا محرومیتی جدی منتهی نخواهد شد. از طرفی، روند ماههای گذشته هم ثابت کرده است که هرچه دامنه حاشیهها و فحاشیهای او بیشتر میشود، دسترسی او به آنتن زنده و سکوهای رسانهای گستردهتر خواهد شد.
ماجرای فحاشی «غزال تیزپا»ی سابق فوتبال ایران در مراسم قرعهکشی جام جهانی، نقطه عطف این روند بود. برخی رسانهها در ایران هم تایید کردهاند که این اتفاق نه یک غفلت، بلکه اقدامی هماهنگ و از پیش طراحیشده در سطح مدیریتی شبکه ۳ بود. از پخش کامل سخنرانی دونالد ترامپ در مراسم قرعهکشی جام جهانی گرفته تا حضور برنامهریزیشده عزیزی در استودیو، تا آنجا که رابطه نزدیک او با مدیر شبکه ۳ بهعنوان «عامل مصونیت» معرفی شد.
علی فروغی، مدیر شبکه ۳ صداوسیما، با غلامعلی حدادعادل، پدرزن مجتبی خامنهای، فرزند علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، نسبت خانوادگی نزدیکی دارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بیان این واقعیت از سوی یک رسانه داخلی نشان داد که فحاشیهای عزیزی تنها محصول رفتار شخصی او نیست، بلکه بخشی از مناسبات قدرت در رسانههای حکومتی است. این چرخه زمانی تکمیل شد که او کنار تیم تراکتور نیز همان رفتارها را تکرار کرد. درگیری با هواداران، فحاشی به مربیان، مشاجره با مسئولان برگزاری و ویدیوهایی که هر هفته او را در حال پرخاشگری در شهری متفاوت نشان میدهند، مجموعهای از رفتارهای ضدحرفهای در فوتبال جهان محسوب میشوند که میتوانند پایان کار یک مدیر یا بازیکن را رقم بزنند، اما در ایران، به «سرخط اخبار» و ابزار تولید چهره تبدیل میشوند.
برای فهم این مصونیت ساختاری، باید به مسیر چند سال اخیر خداداد عزیزی نگاه کرد. او طی سالیان اخیر و پس از ناکامیهای مداوم در مسند مربیگری، راه بازگشت به ویترین رسانهها را نه از مسیر تخصص، بلکه از مسیر نزدیکی به نهادهای امنیتی و چهرههای حکومتی، یافت. از سفر پرحاشیه او به لبنان در کنار فرماندهان حزبالله گرفته تا ارتباط صمیمی با علیرضا دبیر، امنیتیترین چهره حاضر در ورزش ایران و همچنین حضور پیوسته در رسانههای وابسته به حکومت که در نهایت به انتصابش در باشگاه تراکتورــ باشگاهی با پیوندهای عمیق با ساختار امنیتیــ ختم شد.
محمدرضا زنوزی که خود پیش از این به دلیل اختلاس به مدت سه ماه زندانی بود، مالکیت باشگاه تراکتور را از سپاه پاسداران خرید.
اکنون از دل این مناسبات، چهرهای ساخته شده است که هرچه پرخاشگرتر باشد، برای جریان سیاسی حاکم بر ایران مطلوبتر میشود و هرچه کلامش زنندهتر و رفتارهایش تحریکآمیزتر باشد، حضورش در رسانهها پررنگتر خواهد شد. در واقع «لمپنیسم» این بار به بهانه «جنگ شناختی»، مشروعیتسازی میشود، اما پیامد این روند، چیزی فراتر از یک بحث اخلاقی فردی خواهد بود.
عادیسازی فحاشی جنسی در سطح مدیران لیگ برتر، آن هم زیر چتر حمایت سیاسی، پیام خطرناکی برای نسل جدید فوتبال ایران دارد؛ برای نوجوانانی که در مدارس فوتبال تربیت میشوند، برای والدینی که ورزش را محل یادگیری احترام میدانند و برای جامعهای که دولت از مردم آن انتظار «ادب عمومی» دارد، اما خود بابت فحاشی یک مدیر ورزشی، پیام تبریک صادر میکند.
در این میان، خداداد عزیزی شاید تصور کند که این شخصیت تازه او را در مرکز توجه نگه میدارد، اما سقوط اخلاقی و حرفهای او امروز بیش از هر زمان دیگری، آشکار شده است. قهرمان ملبورن که زمانی نماد غرور و تلاش بود، اکنون به نماد ابتذالی تبدیل شده که با حمایتهای سیاسی تغذیه میشود و مرزهای رفتار حرفهای را در فوتبال ایران فروریخته است.

