آتفه چهارمحالیان؛ از «معشوق کاغذی» تا «بهشت دسته‌جمعی»

آتفه چهارمحالیان که ۴ دفتر شعر دارد، پس از ۷۱ روز حبس، سه‌شنبه ۲۲ آذرماه با وثیقه‌ای یک‌میلیارد تومانی آزاد شد

برخی چهره‌های ادبی و فرهنگی که نهادهای امنیتی-قضایی جمهوری اسلامی ایران آن‌ها را در حوادث اخیر دستگیر کرده‌اند، در چند حوزه و موضوع فعالیت می‌کردند و به نظر می‌رسد یکی از دلایل دستگیری این‌گونه افراد همین تنوع فعالیت‌هایشان بوده است؛ به‌خصوص اگر این فعالیت‌ها اندک همپوشانی با فعالیت‌های صنفی و مدنی داشته باشد، دستگیری آن افراد در اولویت قرار می‌‌گیرد؛ چراکه در تمامی این سال‌ها، به‌ویژه پس از اتفاقات سال ۱۳۸۸، هسته سخت جمهوری اسلامی، قُوّت‌ و قَدریافتنِ نهادهای صنفی را با حساسیتی افزون‌تر پی‌گیری می‌کند و در سست‌کردن پایه‌های نهادهای صنفی تردیدی روا نمی‌‌دارد. بر چنین بنیادی، هر شخص حقیقی یا حقوقی که گام در این وادی می‌نهاد و اندکی سماجت و پیگیری داشت، یا تهدید می‌شد و یا اگر تهدید‌ها موثر نبود، با دستگیری و زندانی‌کردنش یا با ایجاد انواع مزاحمت‌ها برای آن نهاد مدنی و صنفی، فضا را به‌سمتی سوق می‌دادند که همکاری‌ها خاتمه یابد و نهال آن نهاد برنیامده، فروخسبد. 

در این میان، عرصه برای زنان فعال در این حوزه‌ها سخت‌تر است، چراکه از چند سال قبل، بحث حضور جدی‌تر زنان در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و هنری افزایشی شگفت یافته و مطالبات آن‌ها نیز سویه‌های جدی‌تری پیدا کرده است؛ طریقتی که هسته سخت قدرت آن را برنمی‌تابد و به‌شدت با آن مقابله می‌کند.

آتفه چهارمحالیان که نزدیک به دو ماه و نیم از دستگیری و به زندان افتادنش می‌گذرد و شامگاه سه‌شنبه، ۲۲ آذرماه، به قید وثیقه‌ای بالای یک‌میلیارد تومان از زندان به‌صورت موقت آزاد شد، ازجمله این چهره‌ها است که جدای از شعری که می‌سرود و تدریس ادبیاتی که می‌کرد، از فعالیت‌های صنفی با شمول عام مردم ایران و فارسی‌زبانان، و فعالیت در کانون نویسندگان ایران نیز تن نمی‌زد و در کارنامه کاری‌اش فعالیت‌هایی از این دست بسیار به چشم می‌آید.

شاید مهم‌ترین دلیل دستگیری او عضویت در هیئت دبیری کانون نویسندگان ایران باشد، نهادی که به‌جز دوره‌ای کوتاه پس از انقلاب و تا قبل از حوادث تلخ سال ۶۰، دیگر مجالی برای فعالیت‌ رسمی نیافت؛ این درحالی‌ است که در تمامی این سال‌ها همانند خاری در چشم جریان آزادی‌کُش قد علم می‌کرد و روشنگری می‌نمود.

برابر گزارشی که در اینستاگرام هوشیار انصاری‌فر، از نویسندگان و اعضای کانون نویسندگان ایران و دوستان خانم چهارمحالیان، منتشر شده است، جلسه رسیدگی به اتهامات او روز دوشنبه ۲۱ آذرماه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی ایمان افشاری برگزار شد. مبلغ وثیقه ابتدا سه‌میلیارد تومان تعیین شد که با پافشاری وکلا (طناز کلاهچیان و سعیده حسین‌زاده) به یک‌میلیارد و صدمیلیون تومان کاهش یافت و درنهایت به آزادی موقت او انجامید.

دغدغه‌های صنفی و مبارزه برای‌ آزادی بیان و قلم

نگاهی به برخی نوشته‌های او در فیسبوک و نیز تلاشی که او در مبارزه برای آزادی بیان انجام می‌داد، از دغدغه‌هایش در حوزه‌های صنفی مرتبط با فعالیت‌های فرهنگی و قلمی خبر می‌دهد؛ برای نمونه در هنگام برگزاری مراسم سالگرد احمد شاملو در خردادماه ۱۳۹۸ که برخی از اعضای کانون را بازداشت کردند،‌ او بانگ اعتراض برداشت و مطلبی درباره دستگیری علی کاکاوند،‌ از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان، نوشت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

تلاش‌های او در گرد‌آوری امضای بیش‌از هزار تن در اعتراض به بازداشت کوروش کرمپور(شاعر، منتقد، روزنامه‌نگار و آموزگار پرتلاش فرهنگ) نیز ستودنی بود: «ما فعالان اجتماعی، فرهنگی و رسانه‌ای ضمن اعتراض به بازداشت او اعلام می‌داریم که جای شاعر و اندیشه  و بیان او، در زندان نیست و پذیرش اندیشه‌های متفاوت اما مدنی اندیشمندان این سرزمین که بی‌گمان کوروش کرم‌پور یکی از آنان است، از کمترین مطالبات و حقوق این تلاشگران است» (فیسبوک- ششم ژوئن ۲۰۱۹)

اما اعتراضات او تنها به حوزه‌های صنفی محدود نمی‌شد، بلکه در اعتراض به محدودیت‌های دیگر برای زنان و دختران نیز منتقد اوضاع موجود بود و فریاد اعتراضش را در نوشته‌هایش انعکاس می‌داد، ازجمله زمانی که محکومیت شاپرک شجری‌زاده (از جمله زنانی که در اعتراض به حجاب اجباری روسری برسر چوب کرد) و یا نوجوانی به نام مائده هژبری که ویدیوی رقص خود را در اینستاگرام قرار داده بود و او را به‌اجبار به تلویزیون کشاندند تا با صورتی شطرنجی‌شده ابراز پشیمانی کند. به باور چهارمحالیان در آن نوشته، «هر دوی این زنان از حق آزادی بیان خود در ابراز نظر و هنر خود استفاده کردند و این نباید جرم تلقی شود، چراکه آزادی بیان تنها آزادی در گفتن و نوشتن نیست، بلکه آزادی هر نوع ابراز است که شخص یا جمعیتی از طریق نظر،‌ احساس، هنر و اعتراض خود بیان می‌کند؛ ازجمله روسری بر چوب کردن و رقصیدن.» (فیسبوک، نهم ژوئیه ۲۰۱۸) 

هنگامی که خانم چهارمحالیان به زندان افتاد، جدای از واکنش بیش از ۵۰۰ اهل قلم و نویسنده به این بازداشت، برخی نهادهای بین‌المللی چون انجمن قلم آلمان و حتی انجمن قلم جهانی نیز به اعتراض نامه‌ای نوشتند و خواستار آزادی او شدند.

شاعر‌ی برآمده از خواست‌های نسل امروزین

آتفه چهارمحالیان که سال ۱۳۶۰ در خوزستان متولد شد، شاعره‌ایست که جدای از ذوق شعری، در زمینه تدریس و آموزش به کودکان و نوجوانان محروم فعالیت‌های گسترده‌ای داشته است. انتخاب رشته جامعه‌شناسی در مقطع لیسانس و مدیریت شهری در مقطع فوق‌ لیسانس، به او درکی چندجانبه درباره تحولات امروز ایران بخشید. 

ذوق ادبی او اما در همان سال‌های نوجوانی و جوانی جوانه زد، زمانی‌که ۱۸ساله بود، نخستین مجموعه شعرش به نام «معشوق کاغذی» را منتشر کرد. پس از آن، او مجموعه شعر‌های دیگر را به نام‌های «بغلم کن شبلی»، «کتابی که نمی‌خواستم» و «خداینامه» به چاپ سپرد که هر کدام از آن‌ها در شعر و زبان، تجربه‌های متفاوتی در حوزه شعر زنان و محسوب می‌شوند و نامش را به‌عنوان یکی از زنان شاعر آتیه‌دار بر زبان‌ها انداخت.

حلقه وصلی که پرکشید و رفت

حلقه وصل افزون‌تر آتفه چهارمحالیان به ادبیات و شعر، همسر رمان‌نویسش، کوروش اسدی بود که برای رمان «باغ ملی» جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری را دریافت کرده بود، اما اتفاقی تلخ سبب شد تا آتفه سوگوار همسرش شود. اتفاقی که به گفته او در مصاحبه‌ای با بی‌‌بی‌سی فارسی در تاریخ ۲۶ تیرماه ۱۳۹۶، بر اثر خفگی خودخواسته با گاز رخ داد. او در این گفت‌وگو اشاره کرد که کورش اسدی خودکشی کرده بود، اتفاقی که یک ماه پس از زمان رخ‌دادنش رسانه‌ای شد و به گفته خانم چهارمحالیان به‌دلیل باز بودن پرونده نزد پلیس، چنین تاخیری ناگزیر بود.

پس از درگذشتش شعری در رثای او سرود که ۱۶ ژوئن یک سال بعد، همراه عکسی از خودش برسر مزار کوروش اسدی، در فیسبوک منتشر کرد: «چون جنینی ریزان از میان گام‌هام/ چونان هر صبح/ پیراهنی مرده‌ برای شبم/ با روحی می‌روم که بر منقارم گذاردی/ و جانم دالانی شد که زن‌ها در آن زیر باران‌هایش می‌میرند/ پاداش آن بی‌قراری چه شد؟/ که چون ستون‌های کهنه در سقف شهر می‌لرزید… مانده‌ام برای مرگت چه کنم که از‌ عنکبوتِ روی قلب نجاتت دهد/ مانده‌ام چطور بمیرم که زیر‌ این آوار خاموش نت‌های ناله‌ات را برای نواختن پیدا کنند.»

بهشت دسته‌‌جمعی؛ حاصل چهار سال تلاش آموزشی با کودکان دروازه‌غار

عرصه شعر و ادب تنها مجالی نبود که آتفه چهارمحالیان در آن فعالیت می‌کرد. از جمله عرصه‌هایی که او سخت دلبسته آن بود، حضور در دروازه‌غار تهران و آموزش کودکان محروم این منطقه در حوزه داستان‌نویسی بود، فعالیتی که او در چند استان محروم ازجمله کردستان و سیستان‌وبلوچستان و خوزستان ادامه داد. این تلاش اما در کار فشرده و چندساله او با کودکان دروازه‌غار پاسخ یافت و او را به‌عنوان یکی از فعالان حقوق کودک و نوجوان شناساند. 

او فعالی است که بیش از‌ آنکه به کودکان ماهی بدهد، به آن‌ها ماهیگیری آموزش داد. کتاب «بهشت دسته‌جمعی» حاصل تجربه چهارساله او با کودکان دروازه‌غار است. ایده این کار ازسوی چهارمحالیان به «بنیاد توانمندسازی مهرتاک» ارائه شد و او از میان ۲۰۰ نفر، تعدادی را انتخاب کرد که این تعداد کودک و نوجوان ۱۰ تا ۱۴ ساله شدند دانش‌آموزان کلاس ادبی او. در ابتدا او می‌خواست آن‌ها را به‌صورت کارگاهی با شعر آشنا و به‌نوعی شاعرشان کند، اما به گفته خانم چهارمحالیان در گفت‌وگو با وب‌سایت آسو (۲۷ شهریور ۱۳۹۸)، «انتخاب قالب داستان توسط خود بچه‌ها صورت گرفت. شخصا فکر می‌کردم در گونه‌ شعر می‌توانم برایشان مفیدتر باشم؛ اما رویکرد مشتاقانه بچه‌ها و آزادی عملی که برایشان قائل بودیم، به سمت و سوهای داستان گرایش جدی‌تری نشان داد.»

 ویژگی مهم این فعالیت در این بود که به گفته چهارمحالیان «اگرچه به آینده آن‌ها دسترسی نداریم،‌ اما کودکی که سه، چهارسال مصرانه و در کنار همه‌ مصائب و موانعش، حضور در یک جمع ادبی را به‌طور پایدار ادامه می‌دهد، اثر انکارناپذیر آن را در زندگی به همراه خواهد داشت» و از این پس، همواره خواهد توانست بنویسد و درست‌تر و عاشقانه‌تر بخواند و به تجربه‌های این‌‌چنینی‌اش تکیه کند.

بی‌تردید آزادی آتفه چهارمحالیان خوش‌ترین خبری است که جدای از خرسندی اهل ادبیات و قلم، خوشحالی کودکانی را به همراه دارد که وقتی او به زندان افتاد، درباره تلاش‌هایش نوشتند و خواستار بیرون‌آمدنش از زندان شدند.

بیشتر از فرهنگ و هنر