پرویز قاضی‌سعید؛ از رمان‌نویسی جنایی تا روزنامه‌نگار سیاسی

پس از انقلاب بیش از ۵۰ کتاب قاضی‌سعید مجوز انتشار نگرفتند و تنها در شبکه زیرزمینی به فروش می‌رسیدند

قاضی‌سعید را باید از نخستین افرادی به شمار آورد که گونه‌ای خاص از پاورقی‌نویسی، و در ادامه آن، داستان‌نویسی در آن گونه ادبی را در ایران باب کرد-عکس اسکرین شات از مصاحبه با تلویزیون نما امروز

پرویز قاضی‌سعید، روزنامه‌نگاری که پاورقی‌هایش در نشریه‌های زیرمجموعه روزنامه‌ اطلاعات در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی مخاطبان و مشتاقان بسیاری داشت و یکی از مهم‌ترین جنایی‌نویس‌های تاریخ داستان‌نویسی ایران به شمار می‌آید، یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ در سن‌خوزه کالیفرنیا درگذشت.

برای آنکه به درکی دقیق‌تر از نقش روزنامه‌نگار و پاورقی‌نویسی چون پرویز قاضی‌سعید و تاثیرش بر نسلی از ایرانیان و کتاب‌خوان کردن آن‌ها برسیم، باید به سال‌های دهه ۳۰ و ۴۰ برویم؛ سال‌هایی که جامعه شهری متوسط اندک‌اندک و به دلیل ورود عناصر تجدد و مدرنیزاسیون، شکل می‌گرفت و به دنبال خواسته‌های فرهنگی تازه بود. سرگرمی‌ها بسیار محدود بود و در نهایت رادیو و برخی برنامه‌های سرگرم‌کننده آن، و مطبوعات و کتاب، مرکز و ملجاء اصلی نسلی بودند که عطش خواندن و دانستن داشت. تحولات اقتصادی دوره محمدرضا شاه و رشد سریع طبقه متوسط و ایجاد نهادهای مدرنی چون دانشگاه و مدارس و آموزشگاه‌ها، بر سطح سواد مردم در سطوح مختلف سنی اثر گذاشته بود؛ به‌خصوص نسل نوجوان و جوان که به دلیل گسترش سوادآموزی و آموزش و پرورش در کشور به سرعت رو به فزونی می‌گرفت، و این افزایش تعداد، نیازمند بسترهای مطالعاتی‌ای غیر از کتاب‌های ادبی کهن یا درس‌های رسمی بود. در چنین موقعیتی بود که پاورقی‌نویسی در مطبوعات ایران به ژانری مهم تبدیل شد و صاحبان روزنامه‌ها نیز به دنبال استعداد‌هایی بودند که در زمینه پاورقی‌نویسی دستی چیره داشته باشند.

ژانر پلیسی؛ ایده‌ای تازه در پاورقی‌نویسی ایران

قاضی‌سعید را باید از نخستین افرادی به شمار آورد که گونه‌ای خاص از پاورقی‌نویسی، و در ادامه آن، داستان‌نویسی در آن گونه ادبی را در ایران باب کرد و آن، «داستان‌های پلیسی» بود. او در گفت‌وگویی در فوریه ۲۰۱۶ با تلویزیون «امروزنما» به این نکته اشاره می‌کند که چگونه به صرافت نوشتن این گونه داستانی افتاد، و چرا شخصیت‌ اصلی داستان را یک پلیس خارجی انتخاب کرد و نه ایرانی.

او می‌گوید، ۲۱ ساله بوده است که چنین ایده‌ای به ذهنش خطور می‌کند که چرا در فضای ادبیات ایران، یک شخصیت پلیسی ثابت که پرونده‌های مختلف را بررسی و دنبال می‌کند، خلق نشده است؟ در خارج از ایران چهره‌هایی چون «پوآرو» و «مارپل» (در داستان‌های آگاتا کریستی)، «سام اسپید» در رمان‌های دشیل هامت، «کارآگاه ژول مگره» در آثار ژرژ سیمنون فرانسوی، و یا معرو‌ف‌ترین آن‌ها، «شرلوک هلمز» در آثار آرتور کنن دویل، به چشم می‌خورد، اما در ادبیات داستانی ایران چنین شخصیت ثابتی که در رمان‌های پلیسی مختلف حضور داشته باشد، نبود. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

قاضی‌سعید با همین ایده، به سراغ شخصیت «کارآگاه لاوسون» رفت. وقتی از او پرسیده می‌شود که چرا نام کارآگاه خود را ایرانی انتخاب نکرد، توضیح می‌دهد که «دلیل اصلی آن این بود که نمی‌توانستم قدرت خیال خود را محدود کنم و اصولا با ذهن من جور درنمی‌آمد که پلیس ایرانی بتواند چنین کارهایی انجام دهد و علاوه بر‌ آن، امکان پیداشدن مشکل در درازمدت وجود داشت، به این معنا که اگر ایرادی و انتقادی به نهادی در داخل صورت می‌گرفت، فضای کار خلاقانه و آزادانه ستانده می‌شد.» بر همین اساس است که در رمان‌های پلیسی او شخصیت اصلی گاه در ویتنام است، ‌گاه در سنگاپور، زمانی در مصر، موقعیتی دیگر در تاجیکستان،  یا پاریس و نیویورک و …

در کارنامه کاری قاضی‌سعید بیش از ۵۰ رمان پلیسی به‌چشم می‌خورد.

خود او در گفت‌وگو با تلویزیون «امروزنما» شروع کارش در پاورقی‌نویسی را به مجله «دختران و پسران» (نشریه زیرمجموعه روزنامه‌ اطلاعات) نسبت می‌دهد. به گفته او، تا زمانی که مجید دوامی سردبیر مجله بود، با پاورقی‌نویسی‌اش مخالف بود، اما به محض اینکه انور‌ خامه‌ای سردبیری را بر عهده گرفت، با انتشار پاورقی‌هایش در نشریه موافقت کرد و از آن پس عملا کارخانه پاورقی‌نویسی قاضی‌سعید به راه افتاد و نوشته‌های او با اقبال گسترده مخاطبان جوان روبه‌رو شد. ضمن آنکه او به دلیل سرعت در نوشتن، همزمان پاورقی‌هایش را در دیگر ضمیمه‌های روزنامه اطلاعات، مانند «اطلاعات بانوان» هم منتشر می‌کرد. اگر به کتاب‌های جیبی تالیف او که عموما از سوی انتشارات آسیا منتشر شده است رجوع کنید، در صفحه نخست آن نوشته شده که چاپ اول داستان در نشریه‌ «اطلاعات بانوان» یا «دختران و پسران» یا نشریه‌ای دیگر منتشر شده است.

غیبت پژوهش‌ها درباره پاورقی‌نویسی 

نکته عجیب، غیبت پژوهش یا پژوهش‌های جدی در زمینه پاورقی‌نویسی و کتاب‌هایی از این دست در عرصه‌های ادب‌پژوهی است. برای نمونه، در کتاب «صد سال داستان‌نویسی» حسن میر‌عابدینی هیچ اشاره‌ای به آثار پرویز قاضی‌سعید نشده است و این البته جای تامل دارد که چرا قشر «الیت» و نخبه، چنین بی‌اعتنا از کنار یکی از ژانرهای اثرگذار ادبی گذشته است، در حالی که تاریخ‌نویسی مانند ماشاء‌الله آجودانی از تاثیر آثار قاضی‌سعید بر کتاب‌خوان شدن خودش سخن گفته است. همین کاستی را در دانش‌نامه زبان ادب فارسی نیز می‌توانیم عیان ببینم که اصولا مدخلی به نام «پاورقی» در آن نیامده است و حتی در جلد هفتم که با عنوان ذیل این فرهنگ و در سال ۹۷ منتشر شد، نیز هیچ نشانی از «پاورقی» نیست. البته برخی پایان‌نامه‌های دانشگاهی در این زمینه منتشر شده‌اند که عمده آن‌ها بسیار محدود و جزیی به مسئله پرداخته‌اند، در حالی که به نظر می‌رسد این ژانر به دلیل اقبال عمومی شگفت‌انگیزی که به آن می‌شد و مخاطبان و خوانندگان پیگیری که داشت، می‌بایست بیش از این‌ها محل تامل پژوهشگران، به‌خصوص پژوهشگران حوزه‌های جامعه‌شناسی ادبیات و تاریخ ادبیات مدرن ایران قرار گیرد. شاید تنها کار ارزشمندی که تاکنون انجام شده است مقاله‌ای از دکتر صدرالدین الهی باشد با عنوان «درآمدی بر مقوله پاورقی‌نویسی در ایران» که بیش از دو دهه قبل در چند شماره نشریه ایران‌شناسی منتشر شد، که آن مقاله هم بیشتر به دلیل آنکه خود آقای الهی از پاورقی‌نویسان برجسته مطبوعات به‌شمار می‌رود، ارزش‌های در خور اعتنایی دارد. اما طبیعی است که ابعاد جامعه‌شناسانه پاورقی‌نویسی هنوز مورد بررسی دقیقی قرار نگرفته است.

از زلزله بویین‌زهرا تا شعار «هر ایرانی یک پیکان»

قاضی‌سعید تنها پاورقی‌نویس نبود، ‌بلکه از روزنامه‌نگاری به پاورقی‌نویسی روی آورد و خود گفته است که نخستین تجربه‌اش، گزارش‌نویسی میدانی از زلزله بویین‌زهرا بود (شهریور ۱۳۴۱)، زمانی که ۲۳ سال سن داشت. در این سلسله ‌گزارش او ضمن ارايه اخبار و گزارش‌ها، او کوشیده بود حس وحال زلزله را در گزارش‌هایش با نگاهی عاطفی‌تر انعکاس دهد و همین امر باعث جلب توجه مدیران روزنامه اطلاعات به استعداد او شد.

بخشی دیگر از فعالیت‌های قاضی‌سعید به مشاورت تبلیغاتی برخی از شرکت‌های بزرگ ایرانی، ازجمله «شرکت نوسازی و عمران تهران» (که شهرک اکباتان را ساخت)، «هواپیمایی ایران»، یا «ایران ناسیونال» برادران خیامی اختصاص داشت. او در همان گفت‌وگو اشاره می‌کند که شعار «هر ایرانی یک پیکان» از ابتکارهای او بوده است.

انقلاب ایران و رویکردی تازه در روزنامه‌نگاری

زندگی قاضی‌سعید با وقوع انقلاب ۵۷ در ایران چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای یافت و او از یک رمان‌نویس آثار پلیسی-جنایی به روزنامه‌نگار و حتی فعال سیاسی تبدیل شد.

به گفته خودش در همان گفت‌وگوی تلویزیونی، حدود یک سال پیش از انقلاب به آمریکا آمده بود تا زبان انگلیسی خود را تقویت کند، انقلاب ایران اما تمامی آرزوهایش را نقش بر آب کرد، چرا که وقتی خواست به ایران بازگردد، اقوامش به او اطلاع دادند به او اتهام «مامور سازمان سیا»  زده‌اند و چند بار نیز برای دستگیری‌اش رفته بودند. از سوی دیگر، حقوقش را در روزنامه قطع کردند و تمامی کتاب‌هایش به دلیل داشتن برخی صحنه‌های بسیار اندک رابطه‌های عاشقانه، امکان چاپ نداشتند و او در عمل از درآمد حاصل از این کتاب‌ها محروم شد. کتاب‌ها البته به حیات خود در شبکه‌های زیرزمینی ادامه دادند و برای کتاب‌فروشانی از این دست، سرمایه و امکانات مالی فراوانی ایجاد کردند، اما حتی یک ریال از این فروش گسترده به نویسنده‌ای که ایده‌پرداز و آفریننده این آثار بود، نرسید.

نگاهی به تجربه‌های او در خارج از ایران نشان می‌دهد که به‌رغم موفقیت‌های اولیه، به‌خصوص در زمان انتشار چند ساله «ایران‌تریبیون» (به تاسی از نشریه هرالد‌تریبیون)، مشکلات مالی او را زمینگیر کرد و نتوانست ادامه کار بدهد. «ایران تریبیون» از معدود روزنامه‌های ایرانی بود که به صورت هم‌زمان در اروپا و آمریکا منتشر می‌شد. به گفته قاضی‌سعید، این نشریه تقریبا رقیبی برای «کیهان لندن» زیر نظر مصباح‌زاده بود و حتی مصباح‌زاده در سفری به لس‌آنجلس از او خواست نشریه‌اش را تعطیل کند و به جای آن نماینده کیهان در لس‌آنجلس شود و دفتر نمایندگی باز کند. اما او از این کار سرباز زد و گفت ترجیح می‌دهد «ایران تریبیون» را تعطیل نکند. پس از تعطیلی آن نشریه، او نشریه‌های دیگری، از مجله تا روزنامه، منتشر کرد اما در هیچ‌یک از آن‌ها توفیق مالی‌ای به دست نیاورد و همین امر سبب توقف انتشار آن‌ها شد.

بیشتر از فرهنگ و هنر