همکاری‌های راهبردی ریاض و واشینگتن و بازتعریف موازنه قدرت در خاورمیانه

این تصور که هدف اصلی سفر ولیعهد عربستان سعودی به واشینگتن رسیدگی مستقیم به تحولات منطقه بوده، ارزیابی دقیقی نیست و تا حدی اغراق‌آمیز است. نگاه واقع‌بینانه این است که این سفر روابط ریاض و واشینگتن را به سطحی بی‌سابقه ارتقا داد

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا و شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی- AFP

این تصور که هدف اصلی سفر ولیعهد عربستان سعودی به واشینگتن رسیدگی مستقیم به تحولات منطقه بوده، ارزیابی دقیقی نیست و تا حدی اغراق‌آمیز است. نگاه منطقی و واقع‌بینانه این است که این سفر مهم‌ترین دیدار میان دو کشور در دهه‌های اخیر بود، دیداری که روابط ریاض و واشینگتن را به سطحی بی‌سابقه ارتقا داد. این امر با امضای توافقنامه راهبردی دفاعی و بسته تسلیحاتی پیشرفته‌ای همراه شد که جایگاه عربستان سعوی را به‌عنوان متحد، بیش از گذشته برجسته و تقویت می‌کند. از سوی دیگر، آمریکا نیز از برنامه شاهزاده محمد بن سلمان برای تبدیل عربستان سعودی به یک قطب پیشرفته اقتصادی و فناوری حمایت کرد. افزون بر این، ریاض و واشینگتن توافقنامه همکاری هسته‌ای را امضا کردند، توافقی که زمینه‌ساز شراکتی طولانی‌مدت طی دهه‌های آینده خواهد بود.

توافقنامه دفاعی راهبردی مشترک چه معنایی دارد؟ البته ارزش این توافق، در چارچوب سیاست بازدارندگی، از ایجاد ارتشی یک‌میلیون‌نفری هم بیشتر است. با این حال، وقتی کشورهایی که با آمریکا توافق دفاعی دارند هرگز ناچار به اجرای آن نشده‌اند، پس کارکرد واقعی‌ این پیمان چیست؟ حقیقت آن است که هدف اصلی توافق اخیر مقابله با حمله نیست، بلکه تلاش برای جلوگیری از شکل‌گیری اندیشه حمله است.

آخرین باری که کره شمالی به همسایه‌اش کره جنوبی حمله کرد در سال ۱۹۵۳ بود. از آن زمان تاکنون مردم سئول در آرامش زندگی می‌کنند، هرچند درست آن سوی منطقه غیرنظامی، ۷۰۰ هزار نظامی کره شمالی در فاصله‌ای کمتر از چهل کیلومتر از پایتخت کره جنوبی صف کشیده‌اند. به‌رغم تهدیدهای پیونگ‌یانگ، نیروهای این کشور در طول هشت دهه گذشته حتی یک‌بار هم جرئت عبور از مرز را نداشته‌اند.

عربستان سعودی در طول ۹ دهه گذشته روابطی پایدار و مثبت با ایالات متحده داشته است، روابطی که تنها یک بار در برابر آزمونی جدی قرار گرفت، آن هم زمانی که صدام حسین به کویت حمله کرد. همکاری ویژه و نزدیک ریاض با واشینگتن در پایان دادن به آن اشغال نقشی تعیین‌کننده‌ داشت و به حفظ امنیت منطقه خلیج فارس کمک کرد.

در موردی دیگر، جمهوری اسلامی در بامداد روز شنبه ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹ تاسیسات نفتی بقیق را هدف قرار داد؛ حمله‌ای که برای چند روز تولید نفت در این مرکز حیاتی عربستان سعودی را متوقف کرد. سپس، جمهوری اسلامی خود هدف انتقام آمریکا قرار گرفت. این حمله ضرورت ساختارمند کردن روابط امنیتی و نظامی را پررنگ‌تر کرد و چین را نیز به سوی میانجی‌گری و حمایت از توافق آشتی میان ریاض و تهران سوق داد، توافقی که در بحبوحه آشفتگی‌های منطقه‌ای اخیر برای هر دو طرف بسیار مهم بود.

البته توافق دفاعی حاصل یک بحران نیست. ولیعهد عربستان سعودی در شرایط جنگ یا تهدید علیه کشورش به واشینگتن نرفت تا به دادن امتیاز ناچار شود. این توافق پس از آن شکل گرفت که او رابطه‌ای نیرومند با چین بنا کرد و با میانجی‌گری پکن به تنش با تهران پایان داد. این بدان معناست که توافق یادشده اهدافی بلندمدت دارد و بر تقویت مفهوم بازدارندگی استوار است. عربستان سعودی کشوری پهناور است و مرزهای طولانی زمینی و دریایی آن در مجموع به حدود هفت هزار کیلومتر می‌رسد. همین گستره جغرافیایی سبب می‌شود که راهبرد بازدارندگی بهترین شیوه برای خنثی‌کردن هرگونه برنامه‌ریزی تهاجمی باشد، چراکه چنین رویکردی پیامدهایی سنگین و بازدارنده برای کشور مهاجم به همراه دارد.

این توافقنامه پرسش‌های متعددی را مطرح می‌کند: آیا جهت‌گیری آن علیه ایران است؟ در حالی که تهران اکنون در پی برقراری روابطی سازنده با ریاض است و پس از رویارویی اخیرش با اسرائیل، بیش از هر زمان دیگری به نزدیکی با عربستان سعودی نیاز دارد. آیا هدف توافق چین است؟ چنین احتمالی اساسا امکان‌پذیر نیست، زیرا چین مهم‌ترین شریک اقتصادی عربستان به شمار می‌رود. آیا این توافق به سود اسرائیل تمام می‌شود؟ نه، تقریبا همه صداهای مخالف این توافق و روند تسلیحاتی از سوی اسرائیل بلند شده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اهمیت این توافقنامه با دو قرارداد مربوط به جنگنده‌های «اف–۳۵» و تانک‌ها بیشتر شد؛ وضعیتی که می‌توان آن را دومین نقطه عطف پس از توافق ملک عبدالعزیز با فرانکلین روزولت در سال ۱۹۴۵ دانست، توافقی که در آن اعلام شد عربستان سعودی برای ایالات متحده کشوری با اهمیت راهبردی است. این رابطه را می‌توان از هر دو سو تفسیر کرد؛ در نظر آمریکا، عربستان سعودی بازیگری راهبردی و موثر است، و در نظر سعودی‌ها، ایالات متحده قدرتی بزرگ در حوزه‌های اقتصادی، علمی و نظامی است که نقش «شریک اجتناب‌ناپذیر» را ایفا می‌کند.

پرسشی که در این جا مطرح می‌شود این است: آیا این تعهدات به شخص رئیس‌جمهور ترامپ وابسته است؟ تا حدی می‌توان چنین گفت، زیرا او زمام رهبری کشور را در دست دارد و طبیعی است که هیچ توافقی بدون نقش‌آفرینی او نهایی نشود. با این حال، رابطه عربستان سعودی با سایر بازیگران سیاسی آمریکا نیز مستحکم است. در مجموع، در ساختار سیاسی ایالات متحده ــ صرف‌نظر از دولت‌ها ــ بر اهمیت رابطه با ریاض اتفاق نظر وجود دارد.

همه شاهد بودیم که ولیعهد عربستان سعودی چگونه در دفتر بیضی کاخ سفید و در برابر خبرنگاران به اظهارات رئیس‌جمهور ترامپ واکنش نشان داد. ترامپ گفت: «از شاهزاده پرسیدم: خب معلوم است که من بهترین رئیس‌جمهور هستم… اما غیر از من، از نظر تو کدام رئیس‌جمهوری آمریکا برای عربستان بهتر بوده است؟»

ولیعهد عربستان سعودی در پاسخ گفت: «روزولت… (دموکرات).»

ترامپ با شگفتی پرسید: «روزولت؟!»

شاهزاده محمد بن سلمان پاسخ داد: «آری، روزولت و ریگان… و مسیر همکاری ما با هر رئیس‌جمهوری آمریکا همچنان ادامه خواهد یافت.»

ترامپ به شوخی گفت: «البته، ترامپ بهترین است، درست می‌گویم؟»

البته در حضور ترامپ، ستایش از کسی غیر از او، به‌ویژه دموکرات‌ها، کار آسانی نیست. با این حال، حقیقت بی‌پیرایه بیان شد و به‌زودی خواهیم دید که هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات بر لزوم حرکت در این مسیر مهر تایید می‌زنند، زیرا شراکت راهبردی با ریاض هرگز محل اختلاف نبوده و نخواهد بود.

برگرفته از الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه