پرویز قاضی‌سعید و تاثیر کتاب‌هایش بر نسل جوان افغانستان 

کتاب‌های پرویز قاضی‌سعید و امیر عشیری در افغانستان کرایه داده می‌شد 

پرویز قاضی‌سعید نویسنده شناخته‌شده‌ ایرانی- شبکه‌های اجتماعی

اواخر دهه ۸۰ میلادی بود که به صورت تصادفی در انبار خانه با کتابی با قطع جیبی رو‌به‌رو شدم که خاک گرفته و در کنجی افتاده بود. اسم کتاب «عشق در بهاران» بود و نویسنده‌اش یک ایرانی به نام پرویز قاضی‌سعید. من که تا آن زمان تنها کتاب‌هایی که خوانده بودم، نجمای شیرازی، امیرارسلان رومی، و حاتم طایی بود، با ولع شروع به خواندن این کتاب کردم. جاذبه‌های خاص این کتاب چنان قوی بود که روزگاری طولانی مرا به خواندن چنین کتاب‌هایی معتاد کرد. شاید مبالغه باشد اگر بگویم همه کتاب‌های پرویز قاضی‌سعید و امیر عشیری را در همان زمان خواندم و حتی بعد‌ها که سرمان با کانت و دریدا و‌هایدگر و پوپر گرم بود و از مارکز و براتیگان و ساراماگو داستان می‌خواندیم، اگر فرصتی دست می‌داد، بار دیگر به این کتاب‌ها هم رجوعی داشتیم. 

پرویز قاضی‌سعید چهره شناخته‌شده‌ای در میان نسل‌های جوان افغانستان در یک دوران طولانی است. هرچند کتاب‌های او که اکثرا در ژانر پلیسی و عاشقانه نوشته شده است، پس از انقلاب ۵۷ در ایران دیگر مجال چاپ نیافت، همان چاپ‌های قدیمی کافی بود که به اشکال مختلف تا سالیان متمادی در افغانستان دست‌به‌دست شود. در افغانستان، کتاب‌های نویسندگانی چون پرویز قاضی‌سعید اغلب کرایه داده می‌شد تا کمبود این گونه کتاب‌ها رفع شود. غرفه‌هایی در شهر‌های کابل، هرات، و مزار شریف (و به احتمال زیاد در دیگر شهر‌های افغانستان) بود که این کتاب‌ها را کرایه می‌دادند. غرفه‌داران برای اینکه کتاب‌ها زود کهنه یا پاره نشوند، جلد آن‌ها را با پارچه صحافی می‌کردند و چنین بود که این کتاب‌ها از دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی تا دهه ۷۰، همچنان عمر کردند. کم‌تر فرد کتاب‌خوانی را در شهر‌های بزرگ افغانستان میتوان سراغ کرد که در دوران جوانی، زمانی را با کتاب‌های پرویز قاضی‌سعید سر نکرده باشد. 

عزیز‌الله رحیمی از شهروندان هرات در غرب افغانستان، می‌گوید که دقیق سال ۱۳۷۵، درست در دوره اول حکومت طالبان، در حالی که در کلاس دوم راهنمایی درس می‌خواند، با کتاب‌های پرویز قاضی‌سعید آشنا شده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

او می‌گوید: «یادم است که تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته بودم و درک بعضی اصطلاحات و واژه‌هایی که در کتاب‌های قاضی‌سعید استفاده شده بود، برایم سخت بود و گاه معنی آن‌ها را نمی‌دانستم و مجبور می‌شدم از پدرم کمک بگیرم. با خواندن چند کتاب از آثار قاضی‌سعید، بسیار شیفته شیوه نویسندگی‌اش شدم  و باعث شد اکثر کتاب‌هایش را بخوانم.  با توجه به اینکه در آن شرایط نه مدرسه به معنای واقعی بود، نه تلفن و نه اینترنت، احساس می‌کنم قاضی‌سعید با آثارش و خلق شخصیت‌هایی مانند لاوسون، سامسون، و ریچارد، کمک بزرگی کرد که چشمانم بیشتر باز شود. گاهی در مجالس به عنوان کسی که چند کتاب خوانده است، احساس بزرگی می‌کردم و با سن کمی که داشتم، جسارت می‌یافتم که نظر بدهم. کتاب‌های قاضی‌سعید، مخصوصا شخصیت لاوسون، از من آدمی کنجکاو ساخته بود و اعتراف می‌کنم که تا امروز نیز کنجکاو باقی مانده‌ام.» 

حمید‌الله زازی، رئیس بنیاد «مدیوتیک» در افغانستان که حالا خارج از کشور به سر می‌برد، می‌گوید تمام کسانی که از دهه ۴۰ خورشیدی به این سو در افغانستان زندگی کرده‌اند و میل به کتاب خواندن داشته‌اند، از کتاب‌های پرویز قاضی‌سعید شروع کرده‌اند. او می‌گوید، حتی کسانی که بعدها تبدیل به چهره‌های سیاسی شدند، پیش از آن که کتاب‌های سیاسی بخوانند، یک دوره با کتاب‌های پرویز قاضی‌سعید انس یافته بودند. به باور زازی، کتاب‌های قاضی‌سعید در باسواد کردن نسل جوان و تمایل آنان به کتاب نقش اساسی داشته است. او می‌گوید خودش یک دوره با این کتاب‌ها انس و الفت داشته است و به باور او، این کتاب‌ها میل به خواندن کتاب‌های دیگر را در انسان‌ها بیدار می‌کند. 

صنم عنبرین، شاعر و نویسنده افغان ساکن آلمان، می‌گوید: «در نخستین دوره‌ پرخفقان طالبان با رمان‌‌های عاشقانه و پلیسی پرویز قاضی‌سعید آشنا شدم. رمان‌های او در خانه‌ ما جای برنامه‌های تلویزیونی را پر کرده بود و هیجانی میان من و دوستان و عزیزان هم‌سن‌و‌سالم ایجاد کرده بود. یعنی همین که با هم دیدار می‌کردیم، در مورد داستان‌هایش حرف می‌زدیم و کتاب‌های نخوانده‌اش را به یکدیگر توصیه می‌کردیم. کتاب‌های «لاوسون در آشیانه‌ مرگ»،  «قلاب ماهی»،  «زمانی برای عشق»، «زمانی برای گریستن» و بعضی از رمان‌های دیگر او هنوز هم در خاطرم مانده است.  با این داستان‌ها، جوانی را گاه خندیده و گاهی هم گریسته‌ایم.» 

 منتی که این نویسنده بر ما دارد، ایجاد گرایش به مطالعه در جوانانی چون ما است که نمی‌توان نادیده گرفت؛ آن ‌هم در روزگار سیاهی که مانند امروز، در آموزشگاه‌ها را به روی ما بسته بودند. 

جاوید نورزاد، از شهروندان افغانستان که اکنون در سوییس زندگی می‌کند، نگاه دیگری در مورد پرویز قاضی‌سعید دارد. به گفته او، نگاه و برخورد امروز نسل کتاب‌خوان ما که در دوره‌های اول‌شان آثار قاضی‌سعید را با ولع و لذت کافی می‌خواندند، پس از آشنا شدن با ادبیات جهان و آثار نویسندگان بزرگ، به دلیل آشنایی با جنبه‌های هنری و صناعات ادبی، تا حدی با احتیاط همراه است. اما نمی‌توان از نوستالژی و خاطرات دوره جوانی با این کتاب‌ها به راحتی گذشت. 

نورزاد میگوید: «در دوره جوانی ما این کتاب‌ها مخفیانه رد و بدل می‌شد. زیرا هم از فضای سیاسی نگران بودیم، هم والدین‌مان به دلیل محتوای اروتیک و عاشقانه و پلیسی این گونه کتاب‌ها، تا حدی مخالف بودند که نوجوان‌ها آن‌ها را بخوانند.» 

با این حال، نورزاد منکر این نکته نیست که کتاب‌هایی چون آثار پرویز قاضی‌سعید در کتاب‌خوان شدن نسل جوان اثرگذار بود. 

در دهه ۹۰ میلادی کسی یا کسانی مجموعه کتاب‌های از پرویز قاضی‌سعید، امیر عشیری، ارونقی کرمانی، و چند تن دیگر را در پاکستان تجدید چاپ کرد. هرچند کیفیت این چاپ جدید بسیار پایین بود، باعث شد تا در دوران پرچالش دهه ۹۰ میلادی، مردم اوقات خود را در خانه‌ها با این کتاب‌ها سرکنند. امروز این کتاب‌ها به صورت فایل «پی‌دی‌اف» در اینترنت موجود است و نسل جوان امروزی که امکانات زیادی برای گذراندن وقت خود دارند، با آن‌ها و این تاریخچه و تاثیرشان چندان آشنا نیستند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه