زمانی که در ۲۹ فوریه سال ۲۰۲۰ توافقنامه صلح میان گروه طالبان و دولت آمریکا در دوحه به امضا رسید، تعدادی از افغانها در شبکههای اجتماعی نوشتند که این توافق روند سقوط افغانستان را سرعت میبخشد. دلیل آنان برای بیان این موضوع خروج نیروهای آمریکا و به تبع آن ناتو از افغانستان بود. اغلب این افراد بر این عقیده بودند که افغانستان بدون حمایت نظامی غرب توان مبارزه در مقابل طالبان را ندارد؛ اما بسیاری کارشناسان نظامی داخل افغانستان به این مسئله باور نداشتند. آنان فکر میکردند که توان نظامی افغانستان و حمایت تسلیحاتی آمریکا نمیگذارد که افغانستان سقوط کند؛ زیرا پس از خروج خارجیها از افغانستان، عنصر مبارزه با اشغال (خارجی، کافر، یهود و نصارا) مفهوم خود را از دست میدهد و جنگ بیشتر بومی میشود.
اما برخلاف باور دسته دوم، یک سال و نیم پس از توافق صلح و در زمانی که هنوز نیروهای آمریکایی کاملا از افغانستان خارج نشده بودند، نظام جمهوری در افغانستان سقوط کرد. به همین دلیل خیلیها آمریکا و ناتو را مسئول درجه یک سقوط افغانستان میدانند. بااینحال باور چهرههایی چون خلیلزاد، نماینده سابق دولت آمریکا در امور افغانستان برخلاف دیدگاه رایج است. زلمی خلیلزاد در تازهترین مصاحبهاش با تلویزیون بیبیسی فارسی که به مناسب دوسالگی امضای توافقنامه صلح بود، میگوید استفاده نادرست از نیروی نظامی افغانستان در جنگ علیه طالبان، زمینه سقوط دولت این کشور را میسر کرد.
خلیلزاد میافزاید آمریکا به این نتیجه رسیده بود که تداوم جنگ در افغانستان با حضور نیروهای آمریکایی نمیتواند هیچ سرانجامی داشته باشد و باید نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج شوند و دولت افغانستان و طالبان گفتوگو کنند؛ اما به گفته خلیلزاد دولت افغانستان درباره روند گفتوگوها صادق نبود. به باور او دستگاه رهبری دولت در افغانستان و شخص اشرف غنی فکر میکرد با برگزاری انتخابات و تغییر دولت در آمریکا، بهاحتمالزیاد رویکرد دولت جدید نسبت به جنگ افغانستان تغییر میکند و زمان بیشتری برای اشرف غنی و دارودستهاش برای حکمرانی در افغانستان میسر میشود. این برداشت دستگاه دولت افغانستان کاملا اشتباه بود و جوبایدن خیلی سریعتر از ترامپ، نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کرد.
اما بیانصافی خواهد بود اگر سقوط نظام جمهوریت در افغانستان را کاملا بر دوش آمریکا بگذاریم. هرچند نمیتوان منکر نقش آمریکا و در کل غرب در قبال سقوط نظام شد؛ اما در داخل نیز ناهنجاریها به حدی اوج گرفته بود که امکان برگشت به ثبات برای مبارزه مشترک در مقابل طالبان وجود نداشت. مهمترین اصلی که پایههای نظام در افغانستان را مانند موریانه خورد، فساد بود. ارتش افغانستان با عنوان قدرتمندترین پشتوانه حفظ نظام، از بیرون بسیار قدرتمند و پرانگیزه، اما از درون در حال فروپاشی بود.
سربازان به دلیل بیتفاوتی و بیتوجهی فرماندهانشان، انگیزه خود را برای جنگ ازدست داده بودند. فرماندهان در ردههای بالا همه حقوق سربازان ازجمله غذا، پول و اسلحه را میدزدیدند. در دو سه سال اخیر ، اکثر پاسگاههای ارتش افغانستان کمک نظامی و تسلیحات دریافت نکردند و به همین دلیل در زمان سقوط شهرهای افغانستان، ارتش آنگونه که توقع میرفت در مقابل طالبان نجنگید. شاید دلیل دیگر مقاومت نکردن ارتش در مقابل طالبان دستوری بود که فرماندهان ارتش را به جنگ نکردن در مقابل طالبان وادار کرده بود. این مسئله در همان روزهای آخر حکومت اشرف غنی بارها مطرح شد، اما تا زمانی که در این مورد مدارکی محکم وجود نداشته باشد، نمیتوان به آن استناد کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از سوی دیگر تنشهای قدرتطلبی در کاخ ریاست جمهوری باعث تفرقه میان نیروی نظامی افغانستان شد. قدرت متمرکز بر نیروی رزمی که اصل ثبات ارتشها است، در افغانستان چند پارچه شده بود. اشرف غنی به دلیل روانگسیختگی شدید فکر میکرد به استثنای چند نفر، همه میخواهند او را ساقط کنند. به همین دلیل قدرت بهخصوص قدرت نظامی را در دفتر خود متمرکز کرده بود. بخشی از صلاحیتهای وزیر دفاع و وزیر داخله (کشور) به مشاور شورای امنیت داده شد و بخش دیگری از فعالیتهای حمایتی نیروهای امنیتی نیز به اداره امور تحت کنترل فضلی داده شد.
درنتیجه این افراد برای تقویت نفوذ خود بر حوزه نظامی، چهرههای نزدیک به خود را در راس این مراکز قرار دادند؛ نتیجه آن حضور چهرههایی ضعیف و ناتوان در راس قدرت نظامی افغانستان بود که نه تنها برای بهتر شدن وضعیت نیروی نظامی افغانستان ثمربخش نبود بلکه باعث تضعیف آن نیز شد. از سوی دیگر تنشهای زبانی، قومی و منطقهای باعث شد تا اقوام دیگر افغانستان خود را در آیینه نظام نبینند و به همین دلیل جلب و جذب افغانها در صفوف ارتش افغانستان کاهش یافت.
همچنین به دلیل نبرد مداوم و تلفات نظامیان، از کمیت ارتش افغانستان کاسته شد و نیروی جایگزینی برای آن وجود نداشت. بعدها مقامهای عالی دولت افغانستان افشا کردند که داستان ارتش ۳۰۰ هزارنفری افغانستان هم افسانهای بیش نبود. خالد پاینده، وزیر مالیه (دارایی) دولت اشرف غنی که چند روز پیش از سقوط افغانستان از سمتش در این وزارتخانه استعفا داد در مصاحبهای که با شبکه تحلیلگران افغانستان داشت گفت دولت این کشور در فساد غرق بود و همین مسئله باعث سقوط نظام شد. پاینده درباره وضعیت ارتش افغانستان در این مصاحبه گفت افغانستان هرگز ارتش ۳۰۰ هزارنفری نداشت، حتی ارتش ۱۲۰ هزارنفری هم نداشت. در خوشبینانهترین حالت ۴۰ تا ۵۰ هزار سرباز حضور داشتند، بقیه یا ترک خدمت کرده یا کشته شده بودند؛ اما فرماندهان همچنان حقوق و دیگر امتیازات آنان را میگرفتند.
به باور خالد پاینده، هیچ انگیزهای برای جنگ در میان نیروهای ارتش وجود نداشت، زیرا فرماندهان بیشتر درگیر جمعکردن پول بودند درحالیکه سربازان گرسنه و بیپول در سنگرها مانده بودند. او در آن مصاحبه گفت: «هر روز حدود ۳۵۰ سرباز و ماهانه نزدیک به ۱۰هزار سرباز کشته میشدند. دولت به فکر استفاده از نیروهای محلی و ضد طالبان افتاد، پولهای هنگفتی به استانها فرستاده شد، اما میان استاندار و نیروهای محلی تقسیم شد و به اسماعیلخان فقط شش میلیون افغانی دادند تا علیه خیل عظیمی از طالبان بجنگد.»
البته نمیتوان از دوگانه بازی کردن طالبان هم چشمپوشی کرد. بااینکه گروه طالبان بر اساس توافق صلح با آمریکا متعهد شدند با دولت مذاکره کنند و به شهرها حمله نکنند، اما آنان هیچ تمایلی برای گفتوگو نداشتند و نبردها را نیز به سوی شهرها پیش بردند. عباس استانکزی، یکی از اعضای رهبری هیئت گفتوگو کننده طالبان در همان روزهای پس از امضای توافق صلح گفته بود، آمریکا در افغانستان شکست خورد و ما پیروز شدیم. به همین دلیل توافق صلح نه تنها نتوانست برای تغییر وضعیت در افغانستان کاری صورت بدهد که عملا زمینه سقوط را فراهم کرد.
اشرف غنی پسازآنکه طالبان، تعدادی از شهرهای افغانستان را تصرف کرد بهشدت سراسیمه و کنترل کار از دستش خارج شد؛ تا حدی که نتوانست نیروهای قدرتمند نظامی خود را حداقل در محور حوزه پایتخت بسیج کند و مانع پیشروی طالبان به سوی کابل شود. طالبان دقیقا یک سال و شش ماه پس از توافق صلح توانست شهر کابل را تصرف کند و به نظام ۲۰ ساله جمهوریت که با هزینه بیش از دو تریلیون دلار آمریکا و جان صدها هزار افغان برقرار شده بود، پایان دهد؛ درحالیکه هزاران سرباز مسلح در شهر کابل تماشاگر حضور طالبان بودند و به دستور فرماندهانشان سلاحهای خود را بر زمین میگذاشتند.
جالب است که زلمی خلیلزاد هنوز باور دارد که مفاد توافق صلح پابرجا است و میتوان روی آن متمرکز شد؛ اما واقعیت این است که بهمحض سقوط دولت افغانستان، توافق صلح عملا ارزش خود را از دست داد. آمریکا فکر میکند بر اساس این توافق، طالبان ملزم است به افغانها اجازه خروج از کشور و رفتن به آمریکا را بدهد، اما در عمل میبینیم که طالبان مانع خروج افغانها میشود و هیچ جایگاهی برای توافق صلح قائل نیست.