قومیت‌گرایی و طایفه‌محوری؛ بزرگ‌ترین چالش بر سر راه دولت مدرن در سوریه

دولت مدرن بر پایه وفاداری‌های قبیله‌ای، فرقه‌ای یا قومی ساخته نمی‌شود، بلکه بر اساس برابری شهروندان و حاکمیت قانون شکل می‌گیرد

شهروندان دروزی سوریه در کنار تجهیزات نظامی دولت در استان سویدا-جولای ۲۰۲۵-خبرگزاری فرانسه

در بحبوحه درگیری‌هایی که بیش از یک دهه سوریه را ویران کرده است، فرقه‌گرایی و قبیله‌گرایی به‌مثابه ابزارهای مرگباری برای تفرقه‌افکنی و از میان بردن هرگونه امیدی برای ساختن یک دولت مدرن و دموکراتیک ظهور کرده‌اند. رویدادهای خونینی که استان سویدا بین ۱۳ تا ۱۸ ژوئیه ۲۰۲۵ شاهد آن بود و بسیج عمومی قبایل بادیه‌نشین سوریه که پس از آن رخ داد، چیزی جز حلقه‌ای تازه در زنجیره طولانی درگیری‌های هویتی نیست که بافت ملی این کشور را به‌شدت تضعیف می‌کند. این پدیده‌ها نه‌تنها امنیت و ثبات سوریه را تهدید می‌کنند، که مانع بزرگی بر سر راه دستیابی به نظامی پایدار و کشوری متحد به شمار می‌روند که در آن همه شهروندان، صرف نظر از وابستگی‌های قومی، فرقه‌ای یا قبیله‌ای، در برابر قانون برابر باشند.

نقش قبیله‌گرایی در ساختار سیاسی سوریه

عشایر مختلف سوریه نقشی مهم در تاریخ این کشور ایفا کرده‌اند، اما در طول چند دهه گذشته، که رژیم اسد کنترل سوریه را در دست داشت، از این عشایر به‌مثابه ابزاری برای تنظیم موازنه‌های سیاسی استفاده می‌شد، بی‌آنکه در عمل سهمی از قدرت به آنها داده شود. در پی سقوط رژیم اسد و روی کارآمدن دولت جدید سوریه به رهبری احمد الشرع، انتظار می‌رفت سوریه از تنگنای قبیله‌گرایی برآید و در مسیر وحدت و همگرایی گام بردارد، اما وضعیت کنونی این کشور عملا نگران‌کننده است، زیرا عشایر سوریه به نیروی سیاسی و نظامی تاثیرگذار بدل شده‌اند و همچون ابزاری غیررسمی برای کسب مشروعیت در خدمت نظام جدید قرار گرفته‌اند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

پس از وقوع درگیری‌ در سویدا، دولت نه‌تنها برای متوقف کردن بسیج عشایر اقدامی نکرد، که احمد الشرع در سخنرانی‌اش آشکارا از آن ستایش کرد و آن را «سپری در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی» خواند. این اظهارات نشان داد که دولت جدید عشایر را همچون ابزار سلطه قلمداد می‌کند و بر آنها تکیه دارد؛ درست همان‌گونه که دولت پیشین بر طایفه‌گرایی متکی بود. تنها تفاوت این است که وفاداری طایفه‌ای با وفاداری قبیله‌ای جایگزین شده، اما نتیجه یکسان است: تقویت شکاف‌های اجتماعی به جای تقویت مفهوم شهروندی.

فرقه‌گرایی و قبیله‌گرایی: دو روی یک سکه

اگر  در طول جنگ داخلی سوریه طایفه‌گرایی این کشور را به نابودی کشاند، امروز قبیله‌گرایی تهدیدی است که همان الگو را با شکل و عنوانی متفاوت بازتولید می‌کند. نبرد در سویدا تنها یک درگیری محلی نبود، بلکه به نزاعی هویتی تبدیل شد که می‌توانست سوریه را بار دیگر به سمت جنگ داخلی سوق دهد.

این رویکرد  شباهت بسیاری به سیاست‌های رژیم پیشین دارد که طوایف را به بازیگران سیاسی رقیب بدل کرد. علاوه برآن، تصمیم دولت به ادغام گروه‌های شبه‌نظامی قبیله‌ای در ساختارهای امنیتی، اقدام مخاطره‌آمیز دیگری است که شکاف‌ها را عمیق‌تر و مفهوم دولت واحد را تضعیف می‌کند.

خطر از دست دادن تسلط بر قدرت عشایر

اتکای دولت به عشایر برای تامین امنیت خطر بزرگی در پی دارد، چرا که این امر ممکن است «نیرویی مهارنشدنی» پدید آورد که کنترل آن در آینده دشوار شود. عشایر، همچون گروه‌های فرقه‌ای، وابستگی‌ها و وفاداری‌های ویژه‌ای دارند که گاه با وفاداری به حکومت در تضاد است. وقتی دولت به گرایش‌ها و تعصبات قبیله‌ای مشروعیت می‌بخشد، در واقع بذر منازعات آینده را می‌کارد، زیرا عشایر بر سر نفوذ و منابع با یکدیگر رقابت می‌کنند، همان‌گونه که در گذشته گروه‌های فرقه‌ای با هم رقابت کردند.

بسیج عمومی عشایر در استان سویدا رویدادی استثنایی و بی‌سابقه نیست. عشایر در سرکوب طرفداران رژیم اسد در سواحل سوریه در مارس ۲۰۲۵ نیز نقش داشتند. امروز از همان سازوکار برای مقابله با هرگونه مخالفت استفاده می‌شود؛ چه این مخالفت از سوی دروزی‌ها باشد و چه از جانب نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) در شمال شرق این کشور. اما پرسش اینجاست: هنگامی که منافع این قبایل با منافع دولت در تضاد قرار گیرد، وفاداریشان به چه سمتی معطوف خواهد شد؟

اهمیت نهادینه شدن حقوق شهروندی

اگر سوریه در پی رهایی از گرداب خشونت است باید به این دور باطل پایان دهد. دولت مدرن بر پایه وفاداری‌های قبیله‌ای، فرقه‌ای یا قومی ساخته نمی‌شود، بلکه براساس برابری شهروندان و حاکمیت قانون شکل می‌گیرد. هویت ملی سوریه باید هویتی واحد و فراگیر باشد، نه اینکه در میان هویت‌های کوچک و متخاصم رنگ ببازد و از هم بپاشد. البته دستیابی به این هدف بزرگ نیازمند اقدام‌های قاطع و مهم دولت است که ازجمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • خلع سلاح تمامی گروه‌های شبه‌نظامی فرقه‌ای و عشایری و ایجاد ارتش و نهادهای امنیتی حرفه‌ای که زیر نظر دولت فعالیت کنند، نه تحت فرمان رهبران طوایف یا عشایر.
  • اصلاح ساختار سیاسی برای تضمین حضور برابر تمامی شهروندان سوری و تضمین حقوق آنها از طریق برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، و تشکیل دولتی که تمامی اقشار جامعه را دربر گیرد.
  • تقویت نظام آموزشی و رسانه‌ای که بر پایه هویت ملی مشترک استوار باشد و از گفتمانی که موجب تشدید تفرقه و جدایی می‌شود جلوگیری کند.
  • مبارزه با فساد و توزیع عادلانه منابع، چراکه فقر و تبعیض عامل اصلی شعله‌ور شدن آتش درگیری‌های هویتی است.

گام برداشتن به سمت آینده‌ای بدون تعصب و فرقه‌گرایی

رویدادهای اخیر سویدا هشدار مهمی است درباره خطرات آینده‌، مگر اینکه دولت مدرن سوریه با درایت و حکمت این بحران را مدیریت کند. سوریه را نمی‌توان بر پایه تعصبات قبیله‌ای یا فرقه‌ای بنا نهاد. این کشور باید براساس مفهوم شهروندی ساخته شود و هر فرد را بدون توجه به وابستگی‌هایش در مرکز توجه دولت قرار می‌دهد.

تجربه نشان داده است که دولت‌هایی که بر هویت‌های فرعی تکیه داشتند هرگز به جای نرسیدند و همواره در معرض فروپاشی و سقوط قرار داشتند. در مقابل، موفقیت همواره از آن دولت‌هایی است که تمامی شهروندان خود را زیر چتر قانون و حقوق برابر گرد هم می‌آورند و هیچ‌گونه تبعیضی میان شهروندان قائل نمی‌شوند.

بنابراین، انتخاب کاملا روشن است: یا ادامه همان راهی که سوریه را به پرتگاه رساند، یا آغاز ساختن پیمان اجتماعی جدیدی بر پایه عدالت و برابری که آینده درخشانی را برای ملت سوریه ترسیم کند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه