چرا این چهره دنیای سرگرمی فناناپذیر است؟

پاریس هیلتون ۲۰ سال تمام نقش خودش را بازی کرده است و ما هنوز تحت تاثیرش قرار می‌گیریم

پاریس هیلتون،‌ مدل و هنرپیشه آمریکایی- ATTA KENARE / AFP

در صحنه آغازین برنامه آشپزی جدید پاریس هیلتون برای نتفلیکس، که عنوان آن همان طور که می‌توان حدس زد، «آشپزی با پاریس» (Cooking with Paris) است، این وارث ثروت هتل‌های هیلتون و شخصیت معروف دنیای سرگرمی، در لباس‌شبی صورتی و ماسکی مزین به الماس به فروشگاهی آمریکایی می‌رود. پاریس در میان شهروندان عادی که با لباس‌هایی گشاد و دمپایی راحتی در حال هل دادن چرخ خرید خودند، گویا از مراسم مت گالا فرار کرده است؛ البته اگر تم آن مراسم اسباب‌بازی‌های تولید شرکت ماتل (باربی) باشد.

این بخش از برنامه در هر قسمت تکرار می‌شود. هیلتون که مانند دختری گاوچران، شبیه آدری هپبورن یا پتی دوک در فیلم «دره عروسک‌ها» لباس می‌پوشد، خرید خود را انجام می‌دهد. در این برنامه گویا  کل دنیا جعبه آرایش پاریس هیلتون است و او می‌تواند هر چه که می‌خواهد، باشد. با آن که ۲۰ سال از مشهور شدن او می‌گذرد، هنوز عالی‌ترین شخصیت نمایشی او، خود «پاریس هیلتون» بودن است.

«آشپزی با پاریس»، نشان می‌دهد که این ستاره دنیای سرگرمی، مانند جیسون ورهیز [شخصیت خیالی فیلم ترسناک جمعه سیزدهم، از محبوب‌ترین شخصتی‌های ترسناک در فرهنگ آمریکا] در ذهن و فرهنگ عامه، انگار فناناپذیر است. درست وقتی فکر می‌کنید دیگر زمین خورده و به راوی بی‌روح و همیشگی مستندهایی درباره دهه ۲۰۰۰ میلادی مبدل شده است، دوباره بر می‌خیزد و این بار گویا از همیشه قوی‌تر نیز هست. این برنامه هم از جذابیت او آگاه است: هیلتون دختری پر زرق و برق است که زندگی تجملاتی دارد. وقتی جهل مجلل خود را، لابد برای طنزآمیزتر شدن برنامه، جلو دوربین بازی می‌کند، گویی تجسم چشمکی به دوربین است.

ایده ساده برنامه هم (هیلتون در آشپزخانه خود با مهمانان مشهور متفاوت آشپزی می‌کند) این واقعیت را ترسیم می‌کند که او از قرار گرفتن در محیط پیرامون خود گیج است. درست مانند وقتی که در قسمت اول برنامه از دوست خود کیم کارداشیان، مهمان آشپزخانه در آن قسمت، بر فرض می‌پرسد انبرک چیست و نمی‌تواند تره کوهی را تشخیص دهد، هیلتون همواره این تصویر خیالی «مجسمه بلاهت» را حفظ کرده است و همین هم باعث شده است که به شخصیت طنز‌آمیز جذابی مبدل شود. در این معنا، «آشپزی با پاریس» بازگشتی به برنامه «زندگی ساده» (The Simple Life) است؛ از نخستین برنامه‌‌های واقع‌‌نما (reality show) در سال ۲۰۰۳ که نام پاریس هیلتون ۲۲ ساله و نیکول ریچی (دوست ثروتمندش و پای ثابت جلد مجلات زرد) را ورد زبان مردم کوچه‌و‌بازار کرد. در آن برنامه این دو سعی می‌کردند کارهایی در مشاغل واقعی انجام دهند و به رستوران‌، مزرعه، و مرده‌شوی‌خانه‌ها می‌رفتند. هیلتون در آنجا هم گویا نمی‌دانست که آیا فقط فروشگاه والمارت «دیوار واقعی» می‌فروشد یا نه، و یک بار سعی کرد بر اساس آنچه در یکی از فیلم‌های جاش هارتنت دیده بود، توضیح دهد مغازه های لباسشویی سکه ای چه جور جایی است. ولی الآن است که می‌دانیم او همواره برای همه آنها که تماشایش می‌کردند، فقط نقش «ابله» را بازی می‌کرده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

هیلتون سال گذشته هنگام پخش مجموعه مستند یوتیوب درباره زندگی و کارش، اعتراف کرد اکثر چیزهایی که درباره او می‌دانیم صحت ندارد. او به نشریه ووگ گفت: «من دختری ابله موطلایی نیستم. ولی خیلی خوب می‌توانم نقش آن را بازی کنم ... احساس کردم در این رویا زندگی می‌کنم، یک شاهدخت باربی، اسب تک‌شاخی و پری‌دریایی.»  او گفت همواره این «نقش» را ایفا می‌کرده است، و افزود: «ولی به نظرم رسانه‌ها هم  از آن بهره گرفتند و با من به مثابه کیسه مشت‌زنی رفتار کردند. افراد بسیاری احساس کردند می‌توانند با من بی‌ادب باشند و هر چه می‌خواهند بگویند.»

اما ظاهرا آنچه بیشتر باعث ناراحتی افراد درباره هیلتون می‌شود، آن است که او همواره از تجارب و فرازونشیب‌های کاری که طبق تاریخ فرهنگ عامه باید باعث نابودی او می‌شد، جان سالم به در می‌بَرد. کلیپ ویدیویی‌ای از یک رابطه‌ جنسی او بدون رضایتش فروخته شد، اما «زندگی ساده» از آن بهره گرفت و قسمت اول خود را یک ماه بعد از انتشار آن، با مخاطبانی پرشمار آغاز کرد. او در فیلم سلاخی «خانه مومی» (House of Wax) در سال ۲۰۰۵ هم نقش بی‌روح تحمل‌ناپذیری ایفا کرد؛ نقش دختر موطلایی نفرین‌شده‌ای که لباس‌هایش را در می‌آورد و بعد میله‌ای به سرش اصابت می‌کند. اما او تمام جوک‌ها و مسخرگی‌ها را دور زد و محصولات خود را با این شعار تبلیغ کرد: «شاهد مرگ پاریس در ۶ مه باشید!» ورود او به عرصه عطرسازی، فروشگاه‌های شخصی، و دی‌جی شدنش، با پوزخند مواجه شد، ولی با این همه، عطر او مجموعا ۲.۵ میلیارد دلار فروش داشت و حالا ۴۵ مغازه رسمی در خاورمیانه و آسیا دارد. او همچنین گویا پردرآمدترین زن دی‌جی در دنیا است و برای هر بار پخش موسیقی، تا ۱ میلیون دلار درآمد دارد.

به‌رغم آن که هیلتون نمی‌تواند حتی یک بند روی نوت بخواند، یکی از بهترین آلبوم‌های پاپ دهه ۲۰۰۰ را منتشر کرد. اولین و تنها آلبوم هیلتون که «پاریس» نام داشت، از ابعاد دیگر شخصیت پاریس هیلتون است. صدای هیلتون که نخست انگار زیر آهنگ و صدای بلند همخوان‌ها دفن شده است، دیوانه‌وار پیش می‌آید رساتر می‌شود و از داستان‌های زندگی شخصی‌اش می‌خواند (اشاره می‌کند به قرارهای عاشقانه با میراث‌دار یونانی عرصه ارسال بار، دوستی پر سر و صدا با کارداشیان و ریچی که ظاهرا هی قطع و وصل می‌شود و باز از سر گرفته می‌شود)، و عبارات مشهور خود را تکرار می‌کند (در ثانیه‌های آغازین ترانه «بزن به سیم آخر» به ناله و نجوا می‌‌خواند: «آها، آه... خیلی باحاله ... آره»)، و نیز، لابد همین جوری دل‌بخواهی و محض سرگرمی، اشاره‌های مسخره‌ای به آثار دیگر (نمونه‌برداری از ترانه «تو را می‌خواهم»)، و بازخوانی نصف و نیمه ترانه «فکر می‌کنی جذابم؟» از راد استوارت. حداقل یک ترانه کلاسیک هم در آلبوم قرار گرفته است با عنوان «ستاره‌ها کورند»؛ تک‌‌ترانه‌ای که امسال به دلیل صحنه‌ای در فیلم «زن جوان آینده‌دار» دوباره زنده شد.

ورود هیلتون به عرصه موسیقی هم مانند بیشتر سابقه حرفه‌ای او مورد تمسخر قرار گرفت و پیش از آن که حتی شروع شود، نادیده گرفته شد. حادثه‌ای عجیب هم در بریستول رخ داد؛ جایی که بنکسی هنرمند، صدها نسخه از آلبوم پاریس را با نسخه‌های دستکاری شده‌ای جایگزین کرد که با قلمو روی آن‌ها عکس‌های بالاتنه لخت او را کشیده و نوشته بود «مسابقه سقوط به ته چاه»، «به چه دردی می‌خورم؟» و «چرا مشهور هستم؟». امروز آن سی‌دی‌های دستکاری شده هر یک حدود ۶ هزار پوند می‌ارزد، اما آن تردستی همچنین یادآور عبوسی تلخ پیرمردی است که سر ابرها داد می‌زند. [اشاره‌ای به قسمتی از فصل سیزدهم کارتون سیمپسون و استعاره از شکایتی بیهوده که عاملش از پیش مشخص است.] دلیل شهرت هیلتون همیشه معلوم و منطقی بوده است. او خارج از هنجارها رفتار می‌کرده است، بامزه و بی‌پرده بوده است، و در همین حال، بر خلاف بسیاری از معاصران او، روایت‌های جنجالی او که خوراک روی جلد مجلات می‌شوند،‌ هرگز زیر بار شرم شدید ناشی از احساس گناه افراد برای کنجکاوی درباره آن ماجراها، رنگ نباخته است. 

شاید ریشه را باید در همین «شخصیت» داستانی-تبلیغاتی «پاریس هیلتون» یافت. از سال‌هایی که او به عنوان جوان نوظهور خاندان، بر بستر مناسبات خاندان هیلتون به گونه‌ای پایان‌ناپذیر در باشگاه نیویورک عکس‌برداری می‌شد، تا امروز که شخصیت مشهور و سن‌و‌سال‌دارتری شده است، پاریس هیلتون در چندین و چند نقش متفاوت فرو رفته است: دختری اهل پارتی و بزن‌بکوب، بازیگر، ستاره پاپ، تاجر، و امروز هم که ظاهرا آشپز تلویزیونی. اما هویت واقعی او همیشه در فاصله‌ای دور از ما نگه داشته شده است. به‌‌رغم تصویری که از هر آنچه در مورد هیلتون وجود دارد دیده‌ایم و هر آنچه از او شنیده‌ایم، بخش اعظم آن برای مصرف ما تولید و تدوین شده، یا برای سرگرم کردن‌مان، در آن اغراق شده است.

پس دیگر چندان عجیب نیست کاخ شکوهمند هیلتون در لس‌آنجلس که «آشپزی با پاریس» ظاهرا آنجا فیلمبرداری شده است، به تصاویری از چهره او مزین است. چون در واقعیت هم آن‌ها «او» نیستند. یک پاریس هیلتون واقعی وجود دارد، و یک پاریس هیلتونی که ما می‌شناسیم. دومی یک کارتون و کاریکاتور است. یک نسخه عروسکی خوش‌آب‌ورنگ یا از آن نقش‌هایی که جنیفر کولیج ممکن است در فیلمی بازی کند. اولی شخصی است که فقط چک‌ها را نقد می‌کند. بعضی اوقات هم از دستش در می‌رود؛ توجه کنید چگونه «صدای» معروف و انحصاری «پاریس هیلتون»ی با آن نوای نیمچه سکسی-‌دخترانه، گهگاه که حواسش نیست، به صدای بسیار نرم‌ترو  بم‌تری مبدل می‌شود. بیشتر شبیه آن است که در باغ‌وحشی، ناگهان گورخری را خرامان  ببینیم، یا وقتی که شعبده‌بازی در تردستی خود با ورق ا اشتباه می‌کند. اینجا هیلتون دقیقا به کار خود مشغول است و دقیقا همان چیزی را به مخاطبان می‌دهد که می‌خواهند.

آدم بعد از دیدن آشپزی با پاریس نمی‌داند آیا او واقعا می‌تواند آشپزی کند یا خیر، و آیا دوستانی واقعی دارد یا نه، و آیا واقعا نمی‌داند ماشین ظرفشویی چیست یا بازی درمی‌آورد. همه این موارد کاملا عمدی است.

سریال «آشپزی با پاریس» از ۴ اوت در نتفلیکس پخش می‌شود.

© The Independent

بیشتر از فرهنگ و هنر