جمهوری اسلامی ایران از آغاز نهتنها تحت تاثیر سیاست و رقابت بر سر قدرت، بلکه با باور به منجی موعود و مضامین آخرالزمانی شکل گرفته است. در لحظات بحران و رویاروییــ از انقلاب ۱۳۵۷ تا جنگ اخیر با اسرائیلــ همواره این احساس وجود داشته که تاریخ بهسوی نوعی تسویه حساب الهی در حرکت است.
میخواهم به چهار نقطه عطف کلیدی اشاره کنم که در آنها اندیشه مهدویت از مفهومی صرفا دینی به سازوکاری شکلدهنده در عرصه سیاست تبدیل شد.
در آستانه انقلاب (۱۹۷۸–۱۹۷۹)
سقوط حکومت شاه در انقلاب ۱۳۵۷ فقط یک دگرگونی سیاسی نبود، بلکه برای میلیونها ایرانی لحظهای موعودگرایانه به شمار میرفت. بازگشت آیتالله روحالله خمینی از تبعید پاریس به تهران همچون ظهور منجی تلقی شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
انبوه مردم به استقبالش رفتند، گویی رهبری الهی آمده تا عصری نو از عدالت را آغاز کند و افسانههایی از رویت چهرهاش بر ماه، قدرتهای ماورایی و تصور بازگشت «امام غایب» میان مردم رواج پیدا کرد.
خمینی هرگز ادعای امامت نکرد، اما این برداشتها را نیز رد نکرد.
مضامین آخرالزمانی، مانند پایان یک دوران و آغاز نظمی نو، به سرنگونی سلطنت مشروعیت داد و حس ماموریتی جمعی ایجاد کرد.
جمهوری اسلامی نه فقط یک حکومت، بلکه پروژهای نبوی تلقی شد که در آن، هر شهروند در یک طرح تاریخی متعالی نقش داشت.
جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰–۱۹۸۸)
تقریبا بلافاصله پس از تاسیس جمهوری اسلامی، ایران درگیر جنگ با عراق شد. حمله صدام حسین به رژیم تازهتاسیس فرصتی داد تا جنگ را از یک مناقشه مرزی به نبردی میان ایمان و فساد، ملت برگزیده و نیروهای شر تفسیر کند.
نوجوانان ۱۴ و ۱۵ ساله با پیشانیبندهای قرمز که رویشان شعارهای مذهبی نقش بسته بود به میدان میرفتند، با این باور که فداکاریشان آنان را به بهشت میبرد و ظهور امام غایب را نزدیکتر میکند.
رهبری ایدئولوژیک این فداکاری را عمل به مهدویت میدانست: کشتهشدگان شهدای نبردی الهی بودند. پوسترها و دعاها این جنگ را نبرد آخرالزمانی و رویارویی الهی مومنان و کافران توصیف میکردند.
این جنگ طولانی و خونین رژیم را تثبیت، و سرکوب داخلی و بسیج عمومی را توجیه کرد. با پایان جنگ، شور مهدوی فروکش کرد، اما در حافظه جمعی ایران ماندگار شد.
دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰
با پایان جنگ ایران و عراق و آشکار شدن ویرانیها، شور انقلابی جای خود را به خستگی و دلزدگی داد.
وعده عدالت و رفاه تحقق پیدا نکرد و کمبود، فساد و بیکاری گسترش یافت. در دهه ۱۹۹۰ در دوره ریاستجمهوری محمد خاتمی، روحیه اصلاحطلبی و ترقیخواهی شکل گرفت، و اندیشههای آخرالزمانی به حاشیه رفت.
اما با روی کار آمدن محمود احمدینژاد در سال ۲۰۰۵، تب مهدویت دوباره بالا گرفت. او آشکارا از مهدی موعود سخن میگفت و دولتش را زمینهساز ظهور امام غایب معرفی کرد.
او از پروژههایی مانند توسعه مسجد جمکران و جاده منسوب به مسیر ظهور حمایت کرد و در سخنرانی معروفش در سازمان ملل متحد، از افول غرب و آغاز عصر نوین اسلامی گفت.
این لحن برای برخی احیای روح انقلاب، اما برای روحانیت رسمی خطرناک بود، زیرا گفتمان مهدوی میتوانست اقتدار نهادینهشده سلسلهمراتب قدرت مذهبی را تهدید کند و میان عرفان مردمی و مرجعیت دینی شکاف ایجاد کند.
پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳
رویارویی اخیر میان ایران، اسرائیل و آمریکا بار دیگر روحیه مهدویت را برانگیختــ این بار از درون نخبگان نظامی و امنیتی.
در آوریل ۲۰۲۴، هنگام شلیک نخستین موشکها بهسوی اسرائیل، صحنه تلویزیونی حالوهوای مذهبی آیینی داشت؛ فرماندهان سپاه پاسداران و نیروی هوافضا با دعا و نیت جهاد آماده حمله شدند.
رسانههای داخلی جنگ را با زبانی آخرالزمانی روایت کردند؛ آنها اسرائیل را «ارتش شیطان» و موشکهای ایران را «تیرهای رستگاری» ترسیم کردند.
روحانیان آن را مرحلهای از طرح الهی دانستند و حکومت از آن برای ایجاد وحدت بهره برد.
هرچند بسیاری از مردم خسته از جنگ بودند، حس ماموریت الهی بهطور موقت زنده شد.
در عمل، نتایج نظامی محدود بود اما از لحاظ عقیدتی، رژیم توانست تنش مذهبی را برای بسیج ملی و مهار نارضایتی عمومی به خدمت گیرد.
ترجمه و تلخیص از اورشلیم پست