دولتها در ایالاتمتحده آمریکا، علیرغم اختلافات و تفاوتها در برنامههای سیاسی خود، همواره در اظهارات خود تاکید میکنند که در مورد ایستادن در کنار مردم ایران برای تعیین سرنوشتشان، اتفاقنظر دارند. بدین ترتیب، آنها همیشه سعی میکنند کشتار مردم و برخورد ظالمانه مقامات ایران با معترضانی را که به منظور ابراز مخالفت با سیاستهای رژیم دست به تظاهرات میزنند محکوم کنند؛ به ویژه اینکه رژیم تهران، پیشبرد سیاست توسعهطلبانهاش را بر آسایش و رفاه ملت ترجیح میدهد و دهها میلیارد دلار برای خرید اسلحه گروههای وابسته به رژیم در منطقه، هزینه میکند؛ در حالی که بیش از ۸۰ درصد مردم ایران در فقر و تنگدستی به سر میبرند.
در مقابل، رژیم تهران از سالها به این سو، همواره در تلاش است تا وضعیت ناهنجار و فروپاشی داخلی را با آنچه «محاصره» تحمیل شده بر ایران عنوان میکند، توجیه کند. اما حقیقت این بهانه تکراری، پس از امضای برجام و لغو تحریمهای اعمال شده علیه رژیم ایران، برملا شد؛ به طوری که نه تنها در وضعیت زندگی مردم هیچ تغییر مثبتی دیده نشد، بلکه به دنبال هزینه شدن داراییهای مردم ایران در نقاط مختلف منطقه (عراق، سوریه، لبنان و یمن) برای خرید سلاح و پرداخت حقوق جنگجویان در پایتختهای عربی که تهران اعلام کرد که آنها را در اشغال خود دارد و پرداخت بودجه به سلولهای خفته ایران در کشورهای حوزه خلیجفارس با هدف ضربه زدن به ثبات و امنیت آنها، مردم ایران بیشتر از پیش در عمق فقر فرورفتند.
با این حال، اظهارات غربی و آمریکایی در مورد ایستادگی در کنار مردم ایران، در هیچ مقطعی از زمان، سودی در پی نداشت و چنین به نظر میرسد که هرگاه رژیم ایران در آستانه سقوط و فروپاشی قرار میگیرد، یک فرشته نجات، آن را از کام مرگ بیرون میکشد. این امر گاه، پشتیبانی واقعی نکردن از مخالفان دولت است و گاهی دادن امتیاز به آن برای ثبت یک توافق «تاریخی»؛ همانگونه که بین سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۱۵ صورت گرفت.
در حال حاضر، این سیاست را رئیسجمهوری کنونی ایالاتمتحده که هنوز از زمان ورودش به کاخ سفید شش ماه نگذشته است، هم دنبال میکند؛ به همین دلیل، همه نگاهها به واشنگتن و نحوه برخورد آن با ایران معطوف و در نهایت، سیاست دولت بایدن در قبال ایران به عنوان سیاست «نرم» توصیف شد. این در حالی است که تهدید ایران با توجه به واقعیتهایی که در نخستین گزارش اطلاعاتی سالیانه آمریکا در دوره رئیسجمهوری جدید ذکرشد، همچنان در حال افزایش است و بنا بر این گزارش، ایران همچنان به عنوان اولین تهدید بزرگ در منطقه به شمار میرود؛ با این حال، به نظر میرسد که رئیسجمهوری بایدن نمیخواهد به حقایق درج شده در این گزارش، توجهی نشان دهد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته ادامه این سیاست از سوی کاخ سفید، خشم محافل سیاسی آمریکا نسبت به رویکرد رئیسجمهوری کنونی در قبال ایران را در پی داشته تا جایی که مخالفتها با روش مدیریت پرونده ایران، شدت گرفته است و بیش از ۱۴۰ نماینده و ۴۰ سناتور کنگره، با ارسال نامهای به بایدن، او را در مورد خطر بازگشت به سال ۲۰۱۵، به ویژه با توجه به بحرانهایی که به دنبال امضای برجام در منطقه آغاز شده و هنوز به پایان نرسیده است، هشدار دادند.
در نتیجه، برای تمامی ناظران آشکار شد که درگیری بین جمهوریخواهان و دموکراتها، علاوه بر لابی ایران در آمریکا و حتی در صفوف حزب دموکرات که در تلاش برای پیشبرد سیاست نرم در قبال ایران است، در سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا هم منعکس میشود.
در اینجا باید به فایل صوتی محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در مورد آنچه نسبت به سیاست خارجی ایران گفته است، بازگشت و این پرسش را مطرح کرد که آیا دیپلماسی ایران یک دیپلماسی نظامی است که تصمیمگیری آن در اختیار سلیمانی بوده است؟ پرسش دیگر این است که واشنگتن چگونه با این سیاست برخورد میکند و در راهروهای وین چگونه آن را میپذیرد؟!
جالب اینجا است که مذاکرات وین برای بازگشت واشنگتن و تهران به برجام، با کشورهایی جریان دارد که از نظر جغرافیایی فاصله بسیاری با ایران دارند؛ در حالیکه هزینه بازگشت به توافق هستهای و لغو تحریمها را باید کشورهای منطقه بپردازند. اگر جامعه جهانی از دستیابی ایران به سلاح هستهای هراس دارد، پس مردم خاورمیانه اولین کسانی هستند که در معرض این خطر قرار میگیرند. افزون بر آن، اگر توافقنامه تضمینهایی را برای مهار سیاست توسعهطلبانه ایران و پروژه موشکی آن در نظر نگیرد، باز هم این کشورهای همسایه هستند که پرداخت هزینههای سنگینی را متحمل میشوند.
بنابراین و به گفته ناظران، اگر توافق هستهای که کشورهای بزرگ سرگرم گفتوگو در مورد آن هستند، نتواند ثبات و امنیت را در منطقه تامین کند، پس این توافق نمیتواند هیچ ارزشی داشته باشد و از آنجا که تاکنون هیچ ضمانتی وجود ندارد و اگر هم هست، در هالهای از ابهام قرار گرفته، لازم است آمریکاییها موضع خود را در قبال «متحدان» و «دوستان» ایالاتمتحده که در تمام اظهارات و بیانیههای خود پیوسته بر این امر تاکید میکنند، مشخص کنند.
آنچه در مورد سیاست «نرم» دولت جدید قابلتوجه است، اظهارات چند روز پیش پنتاگون است که در مورد اقدامات تحریکآمیز قایقهای سپاه پاسداران در برابر نیروهای آمریکایی در منطقه، از عبارت «نگرانی» استفاده کرد؛ در حالی که ایالاتمتحده ابرقدرتی تلقی میشود که هرگاه بخواهد میتواند وارد عمل شود.
البته مهمترین پرسش امروز این است که آیا ایالاتمتحده واقعا میخواهد در کنار «مردم ایران» و در کنار «دوستانش» در منطقه بایستد؟!