محوریت دادن به بی‌عدالتی‌ها در چین و روسیه به حقوق بشر لطمه می‌زند

با فرارسیدن دومین جنگ سرد علیه چین و روسیه باید از نخستین جنگ سرد پند گرفت

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه و  شی جین‌پینگ، رئیس جمهوری چین - Greg Baker /AFP

در نخستین جنگ سرد بین غرب و اتحاد شوروی موضوع بی‌عدالتی و حقوق بشر محوریت فزآینده‌ای یافت که می‌توانست تحول مثبتی باشد اگر استفاده کورکورانه از ارزش آن نمی‌کاست و به ابزار تبلیغات تبدیل نمی‌شد.

جوهر چنین تبلیغاتی دست‌چین کردن است نه دروغ‌پراکنی یا حتی اغراق کردن. مثلا در این تبلیغات سرکوب‌گری بسیار ملموس شوروی در اروپای شرقی در کانون توجه قرار می‌گرفت اما در آن زمام‌داری خودکامگان بی‌رحم و مورد حمایت غرب در آمریکای جنوبی جایی نداشت. حقوق بشر ابزاری سیاسی است با کاربردی سردستی و مبتنی بر سیاست یک بام و دو هوا که البته بسیار موثر بود.

با فرارسیدن دومین جنگ سرد علیه چین و روسیه باید از نخستین جنگ سرد پند گرفت زیرا همان سازوکارهای تبلیغاتی یک بار دیگر به میدان آمده است. دولت‌های غرب و رسانه‌ها سرکوب مسلمانان اویغور در استان سین‌جیانگ را به باد انتقاد گرفته‌اند ولی از سرکوب مسلمانان کشمیری در بخش تحت اختیار هندوستان به ندرت یادی می‌کنند. وقتی روسیه و دولت سوریه روی شهروندان غیرنظامی در شهر ادلب سوریه بمب می‌ریزند، دیپلمات‌ها و رسانه‌ها غوغا به پا می‌کنند ولی بمب‌باران شهروندان غیرنظامی یمن در حملات هوایی به رهبری عربستان مورد حمایت غرب همچنان در سرخط‌های خبری جایی ندارد.

تبلیغات‌چی‌های دولت و روزنامه‌ها را به سهولت می‌توان به رویکرد یک بام و دو هوایی متهم کرد (روزنامه‌نگاران در دست‌چین کردن اخبار سرکوب دست‌ کمی از تبلیغات‌چی‌ها نداشتند). پرسش مردم این است که چرا برخوردشان با دستگیری، سربه‌نیست شدن و شکنجه انبوه کشمیری‌ها این همه با برخوردشان نسیت به سرکوب‌ مشابه با اویغورها فرق دارد؟

تبلیغات‌چی‌ها در برابر این پرسش بسیار منطقی در دفاع از خود دو راهبرد داشته‌اند: نخستین راهبردشان این است که ادعا می‌کنند هرکس بپرسد «پس کشمیر یا یمن چه؟» در واقع دارد روش «پس‌چه‌گرایی» را تقویت می‌کند و بابت منحرف کردن اذهان از جنایت علیه اویغورها و شهروندان سوریه شایسته سرزنش هستند. فرض غیرمنطقی در چنین نگرشی این است که محکوم کردن سرکوب و کشتار در کشوری منعی برای محکوم کردن چنین کارهایی در کشوری دیگر ایجاد نمی‌کند.

اما در واقع برپاکنندگان این‌گونه جنگ‌های اطلاعاتی پیشدستی می‌کنند تا فقط بدکاری‌های جبهه مقابل در کانون توجه قرار گیرد و بدکاری‌های جبهه خودی زیر پرده سکوت برود.

اهریمن‌نمایی کامل دشمنان خودمان دومین راهبرد دفاعی است تا کسی به فکر مقایسه کردن خلاف‌کاری‌های آنها با خلاف‌کاری‌های خودمان و دوستانمان نیفتد. این اهریمن‌نمایی یا «دیو جلوه دادن» دشمن خیلی کارساز است زیرا سبب می‌شود گوش کسی بدهکار حرف‌های طرف مقابل نباشد و خودبه‌خود حالتی پیش بیاید که کسی حرف‌های آنها را باور نکند. در دهه ۱۹۹۰ بر اساس انبوه شواهد موجود با نوشتن مقالاتی گفتم تحریم‌ها سازمان ملل علیه عراق هر ماه جان هزاران کودک را می‌گیرد. اما چون صدام حسین را محور شرارت جلوه داده بودند کسی اعتنا نمی‌کرد و همه فکر می‌کردند تحریم‌ها علیه شخص صدام است در حالی که تحریم‌ها سر سوزنی به او لطمه‌ نمی‌زد. اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ و به رهبری ایالات متحده را با این ادعا توجیه کرده بودند که صدام جنگ‌افزار کشتار جمعی در اختیار دارد و هرکس می‌گفت شواهد چنین ادعایی مورد تردید است انگ هواداری پنهان از خودکامه عراق را بر پیشانی او می‌زدند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

شاید این‌گونه روش‌های اصحاب روابط عمومی ساده‌لوحانه جلوه کند اما کارسازی نیرومند آنها بارها ثابت شده است. یک دلیل کارسازی آن نیز تمایل مردم به خیر و فرشته انگاشتن یک طرف و شر و اهریمن انگاشتن طرف دیگر در تمامی کشمکش‌ها است. دلیل دیگر هم این است که رسانه‌ها در کل با دستورکارهای خبری دولت‌ها هم‌راستا هستند و فعالانه به چنین توهم‌هایی دامن می‌زنند.

چون جو بایدن، رئیس جمهور، می‌خواهد پس از دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ وجهه بین‌المللی ایالات متحده در نقش پایگاه آزادی و مردم‌سالاری را بازسازی کند دوباره شاهد بازگشت به این راهبردهای اطلاعاتی قدیمی هستیم. برای آن که آمریکا دوباره در چشم جهانیان کشوری پاک و منزه جلوه کند باید این تصور را پدید آورد که دوران ترامپ و حمایت وی از خودکامگان و انگ تروریست زدن به هر آن‌که خوشایند وی نبود برهه‌ای انحرافی در تاریخ آمریکا بوده است.

اما بسیاری از ساکنان سیاره زمین به چشم خود دیدند که چگونه درک شووین نفس جرج فلوید را نرم‌نرم گرفت و به‌رغم حکم محکومیتی که همین هفته در مینیاپولیس صادر شد دیگر مانند گذشته به آمریکا نمی‌نگرند.

جیک سالیوان مشاور امنیت ملی ایالات متحده در پاسخ به پرسشی در مورد اثر بین‌المللی این حکم گفت که آمریکا باید «برقراری عدالت در داخل را ترویج و از آن دفاع کند» تا داعیه‌اش برای انجام چنین کاری در خارج باورپذیر باشد. اما نپذیرفت که زندانی بودن ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار شهروند آمریکایی در زندان‌های ایالات متحده (یکی از بالاترین میزان‌های حبس در جهان) اعتراض این کشور به حبس و بدرفتاری با آلکسی ناوالنی در روسیه و سرکوب‌های چین در سین‌جیانگ و هنگ‌کنگ را کم‌رنگ می‌کند و چنین نگرشی را «پس‌چه‌گرایی» و «قیاس اخلاقی مع‌الفارق» خواند.

بر خلاف آنچه سالیوان و دیگر چهره‌های نظام مستقر در مورد نادرستی همسنجی ایالات متحده با روسیه و چین می‌گویند «پس‌چه‌گرایی» و «قیاس اخلاقی مع‌الفارق» را می‌توان به خوبی در راستای تقویت خیر به کار گرفت زیرا باعث می‌شود که قدرت‌های بزرگ تا حدی تحت تاثیر قرار گیرند و از توجه صرف به منافع خود و سیاست یک و بام دو هوا دست بردارند تا بتوانند از رقبای خود انتقاد کنند.

این وضعیت در نخستین جنگ سرد هم رخ داد که اتحاد شوروی با انگشت گذاشتن بر وجود تبعیض نژادی در ایالات متحده موفق شد هواداری ایالات متحده از مردم‌سالاری را بی‌اعتبار جلوه دهد و نقش مهمی در متقاعد کردن تصمیم‌سازان واشینگتن ایفا کند که رعایت حقوق مدنی سیاه‌پوستان کاملا با منافع دولت آمریکا هم‌خوانی دارد.

همین که «پس‌چه‌گرایی» و «قیاس» در گزارش‌های رسانه‌ها جا بیفتد دولت ایالات متحده نیز انگیزه نیرومندی خواهد یافت تا به نظامی‌سازی نیروهای پلیس پایان دهد، نیروهایی که تنها در سال ۲۰۱۹ میلادی هزار و ۴ نفر را به ضرب گلوله از پا در آوردند. این نکته در مورد چگونگی رفتار نژادی پلیس هم صدق می‌کند.

رقابت قدرت‌های جهانی در دوران جنگ سرد پیامدهای زیان‌بار بسیاری دارد ولی پیامدهای مفید هم دارد. یکی از پیامدهای فراموش‌شده، پرتاب نخستین ماهواره به فضا که در سال ۱۹۵۷ در اتحاد شوروی رخ داد و اسپوتنیک نام داشت افزایش چشم‌گیر سرمایه‌گذاری دولت ایالات متحده درآموزش علوم و آموزش کلی بود.

اما بخش اعظم نخستین جنگ سرد به اتهام‌زنی‌های خشک‌وخالی متقابل گذشت که در آن حقوق بشر سلاح جنگ‌های اطلاعاتی بود. آیا برای جلوگیری از اتفاقی مشابه در جنگ سرد دوم که اکنون در راه است، کاری می‌توان کرد؟

ساده‌لوحی است اگر گمان کنیم دولت‌ها از بدنام‌سازی دشمنانشان و صادر کردن چک سفید برای خودشان دست بردارند مگر آن که فشار افکار عمومی باعث شود تا به رفتار بهتری وادار شوند. چنین چیزی هم فقط با کنار گذاشتن روش دست‌چین کردن در گزارش دادن نقض حقوق بشر و اهریمن و منفور جلوه ندادن تمامی مخالفان دولت خودی میسر است.

این مقاله ترجمه صحیح و صادقانه از منبع اصلی است و نظرات ابراز شده لزوما نمایانگر نظرات ودیدگاه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.

© The Independent

بیشتر از دیدگاه