جمهوری آذربایجان: در جست‌وجوی هویت ملی

بازبینی حوادث اخیر، بحث بر سر هویت آذربایجان و سیمای آینده آن را در منطقه‌ای بی‌ثبات و خطرناک باز کرده است

الهام علی‌اف، رئیس جمهوری آذربایجان در کنار رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه - Murat CETINMUHURDAR / AFP

در نخستین روزهای آتش‌بس در جنگ قره‌‌باغ علیا، رسانه‌های دولتی آذربایجان (جمهوری شوروی سابق) با کوبیدن طبل پیروزی،‌ شور و هیجانی کم‌سابقه در کشور نوبنیاد برانگیختند. بعضی چاپلوسان حرفه‌ای حتی پیشنهاد کردند که از الهام علی‌اف، رئیس جمهوری، با لقب «الهام فاتح» تجلیل شود. امروز، اما، خاطره آن روزهای سرمستی محو شده است و بسیاری از آذربایجانی‌‌‌‌ها از خود می‌پرسند: «آیا آنچه به نام پیروزی به ما فروخته شد، واقعیت داشت؟»

بازبینی حوادث اخیر، بحث بر سر هویت آذربایجان و سیمای آینده آن را در منطقه‌ای بی‌ثبات و خطرناک باز کرده است. بسیاری از آذربایجانی‌ها اکنون می‌دانند که ستون بردها در جنگ اخیر بی‌توجه به ستون باخت‌ها ارزش ندارد. در جنگ اخیر، آذربایجان با کمک ترکیه، گروهی از مزدوران سوری و یاری از مشاوران نظامی اسرائیل موفق شدند که شش شهرک اشغالی خود را از ارمنستان پس بگیرند. همچنین جنگ اخیر باعث شد که بسیاری از ارامنه مقیم قره‌باغ علیا (آرستاخ درامن)، سرزمین نیاکان خود را ترک کنند و به جمهوری ارمنستان بگریزند. تا اینجای جریان، به خوبی می‌توان دید که ارمنستان بازنده و آذربایجان برنده بود.

از سوی دیگر، اما، آذربایجان موفق نشد که تسلط خود را بر قره‌باغ علیا، از نو برقرار کند. در چارچوب یک توافق شتابزده، کنترل منطقه برای دست‌کم پنج سال آینده در اختیار نیروهای روسیه خواهد بود. پس از آن نیز، اگر مذاکرات برای تعیین موقعیت حقوقی منطقه به نتیجه نرسد، مساله حاکمیت بر آن، همچنان معلق خواند ماند.

ورود نیروهای نظامی روس پس از نزدیک به سه دهه، احساسات ضد روسی شدیدی را در آذربایجان برانگیخته است. در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تنها گروهی کوچک از آذربایجان، دلبستگی خود به کمونیسم و روسیه را حفظ کرده بود. این گروه را بقایای حزب کونیست شوروی، «کا‌گ‌ب» (سازمان امنیت اتحاد جماهیر شوروی) و گردانندگان بازار سیاه دوران کمونیسم، تشکیل می‌دادند. اما آنان هرگز نتوانستند در صحنه سیاسی جدید وزنی پیدا کنند؛ حتی در میان آذربایجانی‌هایی که پس از فروپاشی شوروی ماندند و تابعیت روس را پذیرفتند، چیزی نزدیک به دو و نیم میلیون نفر، شعار «دوری و دوستی» در روابط باکو و مسکو، بازگوکننده نظرات اکثریت بود.

در نخستین سال‌های استقلال، گروهی که هوادار نوعی نزدیکی با ترکیه بود، برای مدت کوتاهی در صف نخست قرار گرفت. این گروه که نام جبهه خلق بر خود نهاد، حتی توانست حکومت را در دست گیرد و آتش نخستین جنگ بر سر قره‌باغ را برافروزد. شکست در آن جنگ و بی‌محلی حکومت ترکیه در آن زمان، جبهه خلق و آرمان‌های پان‌ ترکیست آن را به حاشیه راند. با روی کار آمدن رجب طیب اردوغان در ترکیه، شعار پان ترکیسم جانی تازه یافت. از سال ۲۰۰۸ میلادی به بعد، ترکیه به سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی در آذربایجان روی آورد و اندک اندک، با «نگاه به شرق» به جای کوشش بیهوده برای پیوستن به اتحادیه اروپا، آذربایجان را پلی به سوی حوزه دریای خزر و آسیای مرکزی، مورد توجه خاص قرار داد.

اما استراتژی اردوغان در این زمینه نیز، با مشکل بزرگی روبه‌رو بود، مشکلی به نام فتح‌الله گولن، مردی که در روی کار آمدن اردوغان نقش اساسی داشت، اما پس از چند سال، در مقام سرسخت‌ترین دشمن سیاسی او قرار گرفت. در آذربایجان، شبکه جهانی گولن کوشید تا خلائی را که در دوران سلطه کمونیسم در تجربه دینی آذربایجان ایجاد شده بود، با نسخه خاص خود از اسلام پر کند. در این زمینه، اشتباهات رهبران جمهوری اسلامی در ایران، به گولن کمک کرد تا اسلام خود را به عنوان «آمیزه‌ای از ایمان و مدرنیسم» در برابر نسخه ایرانی اسلام ارتجاعی قرار دهد. بعضی اقدامات توطئه‌گرانه تهران و طرح برنامه رفراندم برای پیوستن آذربایجان به جمهوری اسلامی،‌ نیز در تضعیف موقعیت ایران نقش داشت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

گولن که از حمایت ایالات متحده نیز برخوردار بود، موفق شد با تشدید احساسات ضد روسی، نشان دهد که آذربایجان نواستقلال، تنها با ترسیم یک آینده ترکی می‌تواند هم روسیه انتقام‌‌جو و هم ایران طمع‌کار را دور نگاه دارد. اما امروز جنبش گولن در آذربایجان، یک دشمن سوم را نیز هدف می‌گیرد: رجب طیب اردوغان.

در این میان، ناظران بسیاری معتقدند که الهام علی‌اف و اطرافیان او، نزدیکی با غرب و اسرائیل را ترجیح می‌دهند اما با کاهش اعتماد به ایالات متحده، اکنون ناچارند تا روسیه را برای برقراری توازن در مقابل ترکیه و ایران، وارد میدان کنند. نصب پرچم‌های روسیه و تصاویر ولادیمیر پوتین در باکو و دیگر شهرهای آذربایجان بی‌شک، اقدامی خودجوش و مردمی نبود.

در این بازی پیچیده، جمهوری اسلامی، دست‌کم تا زمانی که یک نظام قابل اعتماد تصمیم‌گیری در تهران شکل نگرفته است، در حاشیه میدان قرار خواهد داشت. در روزهای پایانی جنگ،‌ جمهوری اسلامی از باکو خواست تا با دعوت از محمد جواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، به تهران امکان دهد که خود را جزو بازیگران بانفوذ این بازی عرضه کند.

پاسخ منفی باکو، بی‌تردید در مشورت با مسکو ، نشان داد که آذربایجان دست‌کم در حال حاضر، جمهوری اسلامی را چندان به حساب نمی‌آورد. این دو هفته بعد از پایان جنگ بود که جیسون بایرالف، وزیر امور خارجه آذربایجان، برای یک دیدار برق‌آسا به تهران رفت، آن هم پس از سفرهایش به مسکو، آنکارا و واشنگتن.

خوب، می‌دانیم که ترکیه نتوانست خود را در نقش حامی اصلی آذربایجان جلوه دهد. درخواست اردوغان برای اعزام نیروهای حافظ صلح از سوی مسکو وتو شد. آنکارا تنها اجازه خواهد داشت که چند پهباد، برای بازبینی فضایی آتش‌بس اعزام کند.

اما روسیه نیز نتوانسته است به پیروزی بی‌هزینه‌ای که آرزوی پوتین بود برسد. این روزها، نگاهی به صحنه سیاسی آذربایجان، کافی است که نشان دهد احساسات ضد روسی در سراسر کشور نوبنیاد شکل می‌گیرد. بر اساس چند نظرخواهی، بیش از ۹۰ درصد از آذربایجانیان مخالف حضور نظامی روسیه و کنترل مرزهای آذربایجان با ایران و ارمنستان، به‌وسیله نظامیان روس هستند. هشتگ «ارتش اشغالگر» در فضای مجازی، صدها هزار آذربایجانی را بخود جلب کرده است. در همان حال، روسیه که برای بیش از دو قرن به‌عنوان حامی ارمنیان در برابر مسلمانان جلوه می‌کرد، اکنون با نفرت روزافزون در ارمنستان روبرو است. حتی این واقعیت که مسکو به باکو اجازه نداد که قره‌باغ علیا را اشغال کند و اهالی آن را بیرون براند، نتوانسته است از خشم ارمنیان علیه روسیه بکاهد.

روسیه اکنون می‌کوشد، تا حضور نظامی خود در آذربایجان را به اصطلاح کش دهد. بر اساس توافق نوشته شده در مسکو، مذاکرات بر سر آینده روابط باکو و ایروان در اسفند ماه آینده، در چارچوب گروه مینسک (MINSK) آغاز خواهد شد و ممکن است تا پنج سال طول بکشد. در این مدت، روسیه خواهد کوشید تا با اعمال فشار دیپلماتیک، آذربایجان را وا دارد که به گروه اقتصادی اوراسیا و پیمان امنیت جمعی، به رهبری روسیه بپیوندد. اما این اقدام مبنای پایان امیدهای علی اوف برای پیوستن به اتحادیه اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) خواهد بود. روسیه، به این گمان، خواهد کوشید تا دیگر قره‌باغ را جوشان، البته در حد قابل کنترل، داغ نگاه دارد. هیچ کشوری نمی‌تواند به اتحادیه اروپا و ناتو بپیوندد بی‌آنکه همه اختلافات ارضی و مرزی خود را حل کرده باشد. بدین‌سان، آذربایجان و ارمنستان همچنان پشت در اتحادیه اروپا و ناتو خواهند ماند و چاره‌ای جز پذیرفتن روسیه به‌عنوان «برادر بزرگ» نخواهند داشت. پوتین با استفاده از همین تاکتیک ادامه یا حتی ایجاد اختلافات مرزی توانسته است اوکراین، گرجستان و مولداوی را از عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو محروم کند.

با استقرار نظامی در آذربایجان و کنترل مرز آن با ایران ، روسیه مهره‌های خود را برای بازگشت به خاورمیانه در نقش یک بازیگر جلو می‌برد. مشکل پوتین شاید این باشد که هنوز نمی‌خواهد بپذیرد که امپراتوری‌سازی، بازی کهنه‌ای است که در جهان امروز چیزی جز باخت عرضه نمی‌کند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه