پایان تاخت‌وتاز گروه‌های شبه‌نظامی و آغاز سرگردانی حزب‌الله لبنان

اگر مسئله خلع سلاح حزب‌الله جدی گرفته نشود، لبنان بار دیگر در معرض جنگی ویرانگر قرار خواهد گرفت و به سمت فروپاشی می‌لغزد

شبه‌نظامیان حزب‌الله لبنان‌ــ  عکس از majalla.com

 برای حزب‌الله لبنان، صحنه‌ای که مبارزان حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) سلاح‌هایشان را آتش زدند، بیش از آنکه جلوه‌ای نمادین داشته باشد، هشداری درباره پایان یک دوره طولانی از مبارزه مسلحانه بود. این تصاویر نقطه‌عطفی در تحولات منطقه‌ای به شمار می‌رود و بیانگر انتقال تدریجی از میدان نبرد به بازنگری در نقش خشونت فرادولتی در معادلات آینده است.

این تصمیم نه در نتیجه توافقی سیاسی و الزام‌آور اتخاذ شد و نه حاصل پیروزی قاطع در میدان جنگ بود؛ بلکه بازتاب نوعی آگاهی عمیق بود، مبنی بر اینکه دوران سلاح‌های غیررسمی با تمام شعارهای قومی یا دینی که به همراه داشت، به پایان نزدیک می‌شود و این واقعیت مستلزم بازنگری در برداشت‌ها، اهداف و مواضع پیشین است.

در عراق، دولت با وجود پیچیدگی‌ها و حساسیت‌های سیاسی فراوان، توانست بر لزوم دوری از تنش‌های اخیر میان جمهوری اسلامی و اسرائیل تاکید و اصل «انحصار سلاح در دست دولت» را به‌عنوان یک خط قرمز تثبیت کند؛ اقدامی که با عبور از فشارهای محور مقاومت و وسوسه‌های لحظه‌ای، صورت گرفت. علاوه بر آن، در بغداد، صداها در حمایت از یکپارچگی فرماندهی نظامی بلندتر شدند، در حالی که نوعی گرایش ملی‌گرایانه در حال شکل‌گیری است که به نفع دولت و به زیان شبه‌نظامیان تمام خواهد شد.

در غزه، جنگ با شکستی سیاسی و نظامی به پایان رسید که عملا حماس را از گفتگوهای مربوط به «روز پس از جنگ» چه در زمینه بازسازی و چه در بازآرایی ساختار سیاسی، کنار گذاشت. این گروه کنترل بخش بزرگی از نوار غزه را از دست داد و پیش از آنکه در برابر دشمنانش بی‌دفاع شود، در برابر مردم فلسطین، بی‌دفاع و آسیب‌پذیر ظاهر شد و اکنون، خلع سلاح حماس به نقطه توافق مشترک میان همه بازیگران اصلی بدل شده است.

در شرایط کنونی که منطقه پس از دوره آشفتگی به‌سوی نظمی تازه‌ حرکت می‌کند، حزب‌الله همچنان در حاشیه گفتمان گذشته معلق مانده و با نگرانی، فروپاشی مدل‌هایی مشابه خود را شاهد است و نشانه‌های تغییر را پیرامونش احساس می‌کند، بی‌آنکه بتواند برای توجیه نقش و بقای خود روایتی تازه‌ ارائه دهد.

شکستی که حزب‌الله لبنان در جنگ ۲۰۲۴ با آن مواجه شد، به جای آنکه فرصتی برای بازنگری راهبردی باشد، بهانه‌ای برای تندتر کردن شعارهای مقاومت شد. در این فضا، سلاح نه در چارچوب تصمیم‌های سیاسی، بلکه در پوششی از مفاهیم دینی عرضه می‌شود تا از میدان نقد و گفتگوی عمومی خارج و به قلمرو مقدس و مصون منتقل شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سلاح حزب‌الله دیگر تنها ابزاری برای مقاومت نیست؛ بلکه در گفتمان رسمی به بخشی از عقیده تبدیل شده است و به‌مثابه امانتی الهی و جزئی جدایی‌ناپذیر از هویتی خاص شناخته می‌شود. این دگرگونی زبانی تلاشی هدفمند برای محافظت از سلاح در برابر هرگونه نقد، نظارت و مصالحه است که با پیوند دادن آن به حوزه‌های ماورایی و وجودی، دنبال می‌شود.

با این حال این تشدید عقیدتی نشانه قدرت نیست، بلکه حاصل نگرانی و فشار است؛ به‌ویژه اینکه پایگاه اجتماعی حزب‌الله در حال فرسایش است، حمایت جمهوری اسلامی با محدودیت‌های تازه مواجه شده و سوریه، میدان راهبردی مهم حزب‌الله، در مسیر توافق‌هایی بزرگ حتی با اسرائیل قرار دارد؛ توافق‌هایی که ممکن است حزب‌الله را از معادلات آینده حذف کند یا لااقل برای پروژه‌های ایدئولوژیک مسلحانه آن جایی باقی نگذارد.

این اظهارات با گزارش‌های معتبر و متعددی که از وجود شکاف‌های درونی جدی در ساختار حزب حکایت دارند، همخوانی دارد؛ شکاف‌هایی که در جریان بازنگری‌های داخلی درباره نقش فعلی حزب‌الله، میزان توانمندی آن و بهای سیاسی و راهبردی وابستگی‌ آن به پروژه نظامی جمهوری اسلامی، روزبه‌روز عیان‌تر می‌شوند.

از سوی دیگر، ژوزف عون، رئیس‌جمهوری لبنان، و نواف سلام، نخست‌وزیر این کشور، در چارچوب قطعنامه ۱۷۰۱، تصمیم گرفته‌اند اقدام‌های مهمی انجام دهند که هرچند در مقایسه با دشواری وضعیت، کافی نیستند، به لحاظ نمادین می‌توانند قابل‌توجه باشند. از جمله این اقدام‌ها که در سایه آتش‌بسی که حزب‌الله ناگزیر به پذیرش آن شد، صورت می‌گیرد، برچیدن صدها پایگاه وابسته به حزب‌الله در جنوب رودخانه لیتانی است.

تحولات یادشده به‌معنای بازپس‌گیری کامل حاکمیت دولت لبنان نیست، اما به‌روشنی نشان می‌دهد که وضعیت موجود دیگر قابل پنهان‌سازی نیست. نفوذ فزاینده و کنترل یک‌جانبه دیگر نه در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی پذیرفتنی است و نه در داخل کشور، آن‌هم در شرایطی که پایگاه مردمی حزب‌الله، چه در محیط نزدیک به آن و چه در سطح ملی، به‌ دلیل فشارهای اقتصادی و اجتماعی دو دهه اخیر، رو به افول گذاشته است.

افزون بر آن، اسرائیل با حمایت آشکار آمریکا و اروپا دیگر حزب‌الله را صرفا بخشی از موازنه‌ سنتی بازدارندگی نمی‌داند، بلکه آن را هدفی مشروع برای ضربات پیش‌دستانه در مواقع لازم تلقی می‌کند؛ برداشتی که از تداوم حملات هوایی و عملیات‌های ترور هدفمند، می‌توان آن را به‌روشنی دریافت.

حزب‌الله، لبنان را به کجا می‌برد؟

آیا همچنان می‌توان به محوری منطقه‌ای که نشانه‌های از هم‌پاشیدگی در آن نمایان است، به‌عنوان پشتوانه مشروعیت سلاحی تکیه کرد که دیگر حتی برای برخی از نزدیک‌ترین حلقه‌ها نیز قابل‌دفاع نیست؟ آیا زبان رازآلود و پوشیده در غیب می‌تواند واقعیت فرسایش درونی و ساختاری حزب را پنهان کند؟ و مهم‌تر از همه، آیا حزب‌الله آمادگی و استقلال لازم را دارد تا میان آرمان‌های فرامرزی انقلابی و الزامات یک پروژه سیاسی ملی در لبنان، مرزبندی کند؟

در پاسخ، می‌توان گفت که به‌نظر نمی‌رسد حزب‌الله تاکنون توانسته باشد برای چالش‌های موجود پاسخ‌هایی روشن ارائه دهد و واقعیت این است که لبنان هم در چنان وضعیت دشواری قرار دارد که از این بیش نمی‌تواند بلاتکلیف بماند.

امروز، سلاح حزب‌الله بیش از هر زمان دیگری به کابوسی جدی برای لبنان بدل شده است؛ موضوعی که نه‌تنها تام باراک، فرستاده ويژه آمریکا، تایید کرده، بلکه در حس عمومی و ناخودآگاه اکثر مردم لبنان نیز جای گرفته است.

خطری که از همه بیشتر جدی است، تهدیدی است که این سلاح می‌تواند برای خود حزب‌الله و محیط پیرامون آن ایجاد کند؛ زیرا ادامه‌ فعالیت‌های نظامی خارج از چارچوب دولت از یک سو حزب‌الله را در برخوردی مداوم با سایر گروه‌های لبنانی گرفتار می‌کند و از سوی دیگر مانع شکل‌گیری یک ائتلاف ملی و پایدار می‌شود.

اگر پرونده سلاح‌ها همین امروز حل‌وفصل نشود، پیامدهای آن فراتر از یک جنگ جدید با اسرائیل خواهد بود و به فروپاشی داخلی‌ منجر خواهد شد. فرجام این بحران نخست به جامعه شیعیان لبنان ضربه سختی وارد خواهد کرد و در گام بعدی، همه ملت لبنان را در قعر فاجعه فرو خواهد برد.

برگرفته از روزنامه الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه