تقابل دیپلماتیک با تهران، واشنگتن را به اهداف استراتژیک خواهد رساند؟

موشک‌های بالستیک ایران خطرناک‌تر از سلاح هسته‌ای است که در عمل قابل استفاده نیست

تهران موشک‌های بالستیک را برای برهم زدن ثبات و امنیت خاورمیانه به کار می‌برد. عكس از:  AFP

گزینه‌های پیش‌روی آمریکا و ایران به آن راحتی که به نظر می‌رسند، نیستند و چیزی به عنوان بازگشت خودکار به توافق‌نامه هسته‌ای که رئیس جمهور دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸، از آن خارج شد و جو بایدن، همتای منتخب وی، در صدد بازگشت مشروط به آن است، وجود ندارد. افزون بر آن‌که حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران شروط چالش برانگیز دیگری را در این زمینه مطرح کرده است.

بحثی که پس از خروج آمریکا از برجام مطرح شد، به دو موضوع اشاره دارد: "نواقص" در متن توافق‌نامه، که رئیس جمهور باراک اوباما با شتابزدگی که داشت به آنها دقت نکرد و "پیشنهادهای" مهمی که تهران از پذیرش آنها خودداری کرد و وعده داد که پس از اجرای توافق‌نامه و لغو تحریم‌ها حاضر به مذاکره در مورد آنها خواهد شد و آنها همچنان معلق باقی ماندند.

آنچه به تازگی توسط هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان مبنی بر تفاهم میان برلین، پاریس و لندن که موضع اروپا در مورد توافق‌نامه هسته‌ای را نزدیک به موضع آمریکا نشان می‌دهد، مطرح شد باعث می‌شود تا از میزان امیدواری‌ها به آینده برجام کاسته شود. افزون بر آن‌که پهنه موضوعات مرموز و اسرار آمیز مربوط به قتل محسن فخری‌زاده، دانشمند هسته‌ای ایران، که به عنوان "مسئول پروژه محرمانه هسته‌ای نظامی" شناخته می‌شد، هر روز گسترش می‌یابد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

با درنظرداشت روش ترور تا هدف و پاسخ احتمالی ایران، این پرسش مطرح می‌شود که آیا ترور فخری‌زداه تنها برای مهار پروژه مخفی ایران بود یا هدف از آن جلوگیری از دیپلماسی احتمالی است که بایدن قصد دارد به آن باز گردد؟ آیا این ترور، همان‌گونه که تهران معتقد است، دامی برای وادار کردن ایران به پاسخ نظامی بود تا در واکنش به آن، ترامپ و نتانیاهو ایران را هدف حمله نظامی قرار دهند؟

آیا دلیل خودداری ایران از پاسخ به قتل فخری‌زاده، آگاهی تهران از شکنندگی اوضاع در عقب نمایش‌های اغراق آمیز قدرت و توانانی "درهم کوبیدن دشمنان" بود یا این‌که تهران متوسل به "صبر استراتژیک" شد؟، به ویژه این‌که آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران میان"تقابل عاطفی" که دشمن انتظار دارد و "تقابل خلاقانه" برای ضربه زدن به دشمن در جایی که انتظار آن را ندارد، تمایز قائل می‌شود.

البته پروژه هسته‌ای ایران در زمان شاه و در چارچوب فعالیت‌های مسالمت آمیز آغاز شد، اما این برنامه در پروژه "امپراتوری" جمهوری اسلامی در قالب اندیشه مذهبی به یکی از برگ‌های قدرت برای نظام "جمهوری اسلامی ایران" تبدیل شد.

در دهه ۱۹۵۰ قرن گذشته، دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری آمریکا برخی اطلاعات مربوط به بهره‌برداری از انرژی هسته‌ای را از طریق برنامه «اتم برای صلح» به ایران ارائه داد، سپس، لیندون جانسون، رئیس جمهوری آمریکا اولین رآکتور هسته‌ای را در اختیار ایران قرار داد. اما بعدها رؤسای جمهور ایالات متحده از جمله جورج دبلیو بوش، باراک اوباما و دونالد ترامپ تلاش کردند تا آن‌چه را جنبه نظامی پنهانی این پروژه می دیدند، که "دولت آیت‌الله‌ها" ده‌ها میلیارد دلار صرف آن کرد و علی‌رغم تحمل تحریم‌های سنگین، پیشبرد آن را ادامه داد، متوقف کنند. استدلال آنها این بود که دستیابی دولتی که"حامی تروریسم" شناخته می‌شود، به سلاح هسته‌ای، یک مسئله خطرناک است که ثبات و امنیت منطقه را برهم می‌زند و در آن صورت، کشورهای عربی ناگزیر می‌شوند در صدد دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای شوند که اسرائیل از چند دهه بدین سو، آنها را در اختیار دارد.

هنگامی‌ که ترامپ از برجام خارج شد، به منظور بازگرداندن ایران به میز مذاکره برای توافق جدید، ضمن اعمال تحریم‌ها، سیاست فشار حداکثری را علیه ایران در پیش گرفت. هدف از این اقدام، اصلاح "بند غروب در برجام" بود که به تهران اجازه می‌دهد پس از چند سال، اورانیوم را در سطوح بالا غنی‌سازی کند، به طوری که این ممنوعیت دائمی یا برای دهه‌ها ادامه خواهد یافت. علاوه بر آن، واشنگتن سعی داشت مانع توسعه موشک‌های بالستیک ایران شود، نفوذ تهران را در عراق، سوریه، لبنان، غزه و یمن مهار کند و از ادامه فعالیت‌های تهدید آمیز ایران که ثبات و امنیت خاورمیانه را برهم می‌زند، جلوگیری کند. اما فرانسه، بریتانیا و آلمان که در این توافق‌نامه شریک هستند با سیاست "فشار حداکثری" ترامپ موافقت نکردند و اصرار ورزیدند که باید هرگونه اصلاح، بازنگری و گفت‌وگو در مورد مفاد برجام، در چارچوب توافق‌نامه هسته‌ای انجام شود و نه در بیرون از آن.

بایدن قصد داشت به برجام برگردد، سپس در صدد گفت‌وگو برای اصلاح مفاد برجام و همچنین پرونده موشکی، پدیده نفوذ ایران در منطقه و حمایت مالی از تروریسم شد و پیوستن واشنگتن به توافق‌نامه هسته‌ای را مشروط به بازگشت ایران به تعهدات برجام کرد. بدین ترتیب، آمریکا و اروپا برای مقابله با ایران در موقعیت واحدی قرار گرفتند و موضع‌گیری در قبال ایران مستحکم‌تر شد. پس از مدتی، بایدن صحبت از لزوم مشارکت عربستان سعودی و امارات متحده عربی در مذاکرات کرد و افزود کشورهای همسایه، نگرانی بیشتری نسبت به تهدیدهای ایران دارند.

کارشناسان معتقدند موشک‌های بالستیک هوشمند که تهران در حال ساخت آنها است، خطرناک‌تر از سلاح هسته‌ای است که عملاً موردی برای استفاده ندارد. کریم سجادپور، مشاور ارشد بنیاد کارنگی برای صلح بین‌المللی، گفت:"در طول دو دهه گذشته که جهان به دنبال مهار برنامه هسته‌ای ایران بود، ایران به هزاران سلاح کوچک هوشمند دست یافت و شبه‌نظامیان وابسته به خود را با آنها مسلح کرد و در نتیجه به بزرگترین تهدیدی برای همسایگان خود تبدیل شد."

اکنون این پرسش مطرح می‌شود که نظر نیکلاس برنز، مقام سابق وزارت امورخارجه آمریکا در مورد "توانایی دیپلماسی در کند کردن برنامه هسته‌ای ایران در طول چندین دهه"، تا چه میزان می‌تواند درست باشد؟ یک نبرد دیپلماتیک چه موفقیتی می‌تواند برای دستیابی به اهداف استراتژیک داشته باشد؟

موضع اعلام شده در تهران "تأکید بر عدم مذاکره مجدد در مورد برجام داشته و توقف تولید موشک‌های بالستیک که ضامن امنیت ملی است را به هیچ صورتی قابل پذیرش نمی‌داند. افزون بر آن، تهران اصرار دارد که صدور انقلاب تنها برای ایران نیست بلکه این امر برای کشورهای منطقه و سراسر جهان تعلق دارد، بنابراین، بحثی در مورد توقف آن نمی‌تواند به میان آید."

در نتیجه، اصرار ایران بر نکات یادشده بدین معنی است که نه مذاکره انجام می‌شود و نه آمریکا به برجام باز می‌گردد، اما تجربه نشان داده است که هرچند رهبران جمهوری اسلامی ایران افراطی هستند، اما عواقب امور را به خوبی می‌سنجند، از این‌رو، تصور این‌که بازی از هر دو طرف بسته باشد، چیزی بیشتر از یک توهم نیست.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه