پانزدهمین سال درگذشت منوچهر نوذری و یاد آن صدای «مُلَوَّنْ»

او تقریبا در تمامی عرصه‌های نمایشی رادیو، تلویزیون و سینما تجربه کاری داشت

صدای منوچهر نوذری در زمره صداهای ماندگار تاریخ رادیو به شمار می‌رود - عکس از شبکه‌های اجتماعی

بخشی مهم از خاطره‌ نسل‌هایی از ایرانیان به صداهایی باز می‌گردد که آنها را در رادیو و یا به صورت دوبله شنیدند؛ صداهایی که به‌رغم درگذشت صاحبان آن صداها، همچنان در گوشه و کنار شنیده می‌شود و آدمیان را به سال‌های دور پرتاب می‌کند؛ سال‌هایی که وقت و فراغت و فرصتی بود که خانواده‌ها پای رادیو و تلویزیون بنشینند و به آن صداها گوش بسپرند؛ روزهایی در برنامه «شما و رادیو»، روزهایی دیگر در برنامه «رادیو دریا»، روزهایی در برنامه «صبح‌ جمعه با شما» و البته لحظه‌هایی با برنامه‌های رقابت محور تلویزیون، همگی یک صدا مخاطب را جذب خود می‌کرد. منوچهر نوذری در زمره ستون‌های این برنامه‌ها بود.

صدای منوچهر نوذری که ۱۶ آذر ماه، پانزدهمین سال درگذشت او است، در زمره صداهای ماندگار تاریخ رادیو به شمار می‌رود. جدای از آنکه، او با نبوغ ذاتی و دانش و جامع‌الالطراف بودن، چهره‌ای کم‌نظیر در تاریخ برنامه‌های رادیو تلویزیونی است، از یک مجری عادی بسی فراتر رفت. برنامه‌هایی را ساخت، شخصیت‌‌هایی را در رادیو خلق کرد، گام‌هایی در برنامه‌‌سازی رادیویی درنوردید که او را به یکی از اسطوره‌های رادیو، در تاریخ ۸۰ ساله آن تبدیل کرد.

کارنامه کاری منوچهر نوذری نشان می‌دهد که او تقریبا در تمامی عرصه‌های نمایشی رادیو، تلویزیون و سینما تجربه کاری داشت. کار خود را از ۱۷ سالگی، سال ۱۳۳۲ با دوبله در رادیو آغاز کرد. به سرعت مدارج ترقی را پیمود و توانست خود را به عنوان یکی از برنامه‌سازان رادیو، معرفی کند.

از سال ۱۳۴۱ با بازی در فیلم «لاله آتشین»، به کارگردانی برادرش، تجربه بازیگری را نیز به کارنامه خود افزود. بعدها در فیلم‌هایی چون «امیرارسلان»، «حسین‌کرد»، «خیالاتی»، و پس از انقلاب در فیلم «چند می‌گیری گریه کنی» نقش ایفا کرد. او در مقام کارگردان سینما هم، چهار فیلم در کارنامه کاری خود دارد. در دو فیلم «خیلی هم ممنون» و «خیالاتی» که در دهه پنجاه ساخت، اشعار متن را نیز خود سرود. برای ساخت فیلم «الو من گربه هستم» تا مصر رفت و فیلمبرداری و کارگردانی این فیلم را در همان جا انجام داد. او در چند سریال هم بازی کرد. مجری‌گری چند برنامه مسابقه‌محور را نیز به‌عهده داشت که معروف‌ترین آن برنامه مسابقه هفته بود. بعدها یکی از شرکت‌کنندگان این مسابقه، عادل فردوسی‌پور به شهرتی افسانه‌ای در مجری‌گری ورزشی رسید. فیلم حضورش در برنامه مسابقه هفته در فضای مجازی منتشر شد. دیالوگ طنزی که بین او و منوچهر نوذری شکل گرفت، یادآور ذهن طناز نوذری، در برگزاری صمیمی این برنامه خوش‌پرداخت بود.

قهرمان عرصه دوبله و صداپیشگی

اما تمامی این برنامه‌ها سبب نشد تا پیشه اصلی نوذری به حاشیه رود؛ پیشه‌ای که صدا در‌ آن عنصر اصلی است و او قهرمان این عرصه؛ عرصه‌ای که ابتدا با دوبله شروع شد و او را به عنوان یکی از دوبلورهای معروف شخصیت‌های طنز سینمایی به شهرت رساند. به خصوص دوبله او به جای جک لمون در عمده آثار این بازیگر شهیر ده‌‌هه‌های ۴۰ و ۵۰ هالیوود.

شاهرخ نادری که از تهیه‌کنندگان قدیمی رادیو است در کتاب خاطراتش،«شما و رادیو» از ویژگی‌های نوذری می‌گوید که سبب شد او را به برنامه صبح جمعه بیاورد. به گفته او «منوچهر نوذری هم دهان گرمی داشت و حسنش این بود که احساس تهیه‌کننده را درک می‌کرد و با نگاه و ایما و اشاره که از من می‌دید می‌فهمید که من از او چه می‌خواهم. حسن دیگری که داشت این بود که هیچ وقت تُپُق نمی‌زد و همیشه به کلامش مسلط بود.» (ص۱۲۱) او همچنین از رپرتاژهای منوچهر نوذری در برنامه «شما و رادیو»، بسیار تعریف می‌کرد به نحوی که در یکی از برنامه‌ها، از یک صندوق خیریه و قرض‌الحسنه بسیار گمنام، چنان برنامه‌ای ساختند که بانک صادرات از آنها شاکی شد که چرا برای ما که پول می‌دهیم چنین برنامه‌های جذابی درست نمی‌کنید و برای‌آنهایی که پول نمی‌دهند چنین رپرتاژ آگهی‌هایی می‌روید. نکته جالب اینکه به گفته شاهرخ نادری، برای این‌گونه برنامه‌ها، منوچهر نوذری دستمزدی نمی‌گرفت. او می‌گفت هدف، کار خیر است و این صندوق‌ها، زندگی‌های بسیاری از مردمان را نجات دادند. (همان، ص ۱۵۵)

نوذری اما تنها به عنوان گوینده فعالیت نداشت بلکه در قامت یک روزنامه‌نگار به هرجایی سرک می‌کشید و از کمترین سوژه‌ها گزار‌ش‌های نابی ارائه می‌داد. او به عنوان گزارشگر یا گوینده و مجری صرف، در مکان رادیو حضور نمی‌یافت بلکه یکی از ویژگی‌هایش، سرکشی به مکان‌های تهیه خبر بود که این روزها از آن با عنوان گزارش‌های میدانی یاد می‌شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

شاهرخ نادری از این دست گزارش‌های رادیویی هم یاد می‌کند که به همراه نوذری با سوژه‌های اجتماعی روز، چند برنامه مسابقه‌محور تهیه می‌کردند. برای نمونه، از یکی از برنامه‌ها یاد می‌کند که با موضوع گرانی سیب‌زمینی تهیه شده بود. او به اتفاق نوذری به محل فروش سیب‌زمینی در مزرعه یک کشاورز، در جنوب شهر می‌‌روند و با پی‌گیری موضوع درمی‌یابند که سیب‌زمینی‌ای که قیمت آن در مزرعه ۵ ریال است تا برسد به شمال شهر، به دلیل دلال‌بازی‌ و واسطه‌گری‌ها به قیمت ۲۷ ریال می‌رسد. (ص ۱۶۲) نکته جالب توجه اینکه، این گزارش‌های میدانی تنها به تهران محدود نمی‌شد. آنها برنامه‌ای داشتند به نام  «هفته استان» که با همکاری وزارت کشور و به صورت ماهانه برگزار می‌شد. او و منوچهر نوذری، به این استان‌ها می‌رفتند و از مشکلاتشان، گزارش‌های رادیویی تهیه می‌کردند. (ص ۱۷۱) علاوه بر این، ‌نوذری برای تهیه برنامه‌های ایام نوروز به سراغ هنرمندان شهرستانی می‌ٰرفت تا بتوانند از سراسر ایران اجرای برنامه داشته باشند.

شهرت نوذری به اندازه‌ای رسیده بود که بسیاری از برنامه‌های فرهنگی و هنری بیرون از رادیو هم از او دعوت به همکاری با دستمزد‌های بالا می‌کردند.

وقتی «رادیو دریا» افتتاح شد به گفته شاهرخ نادری نوذری، یکی از بهترین برنامه‌ها را در آنجا اجرا می‌کرد. در همان زمان، یکی از کازینو‌های شمال از نوذری دعوت کرده بود که  شب‌ها در آنجا برنامه اجرا کند. جالب اینکه نوذری برای آنکه سه شب آنجا برنامه اجرا کند و بتواند در رادیو دریا هم برنامه داشته باشد، کاری کرد که تقریبا از دید شاهرخ نادری استثنایی بود. «یکی از افسران پلیس راه، هر شب او را سوار می‌کرد، آژیر می‌کشید و تا رامسر می‌رساند و در راه برگشت هم دوباره او را با آژیر به محل رادیو دریا برمی‌گرداند، برای اینکه منوچهر سالم برود و برگردد آن افسر این محبت را به او می‌کرد.» (ص ۳۳۶)

با ارتباطات خوبی که نوذری با برخی از هنرمندان نامی آن زمان مانند هایده، گوگوش، گلپایگانی، ایرج و مرضیه داشت، برخی از این هنرمندان به پای ثابت برنامه‌های صبح جمعه رادیو تبدیل شدند. نوذری حتی در یکی از برنامه‌هایش اعلام کرد معرف و کاشف گوگوش، خود او بود.

داستان خُرخُر و میکروفون

از طنز‌های روزگار، ماجرای خُرخُر منوچهر نوذری است که به گفته شاهرخ نادری در برنامه‌ای با عنوان «میکروفن مخفی»، اسباب دردسر و در نهایت تعطیلی این برنامه شد. این برنامه، چیزی شبیه دوربین‌ مخفی و یا پشت صحنه برخی برنامه‌ها بود.در یکی از سفرها که شاهرخ نادری با نوذری هم اتاق می‌شوند، آقای نادری صدای خُرخُر نوذری را ضبط و چند روز بعد، بدون اطلاع او از در رادیو پخش می‌کند. به گفته نادری، چند ساعت بعد از پخش در روز جمعه، صدای در خانه بلند شد. ایشان با همسرشان آمدند و هر چه حرف رکیک توام با ادب و اخلاق بود به من گفتند. ایشان گفت تنها کسی که می‌دانست من این مسيله را دارم همسرم بود. ولی با پخش این برنامه، همه مردم متوجه این مسئله شدند. نکته جالب اینکه نادری دست از شیطنت برنمی‌دارد و در سفری دیگر به سیستان و بلوچستان که با نوذری هم‌اتاق شده بود، نیمه‌شب می‌خواهد همان ماجرا را دوباره با صدای خُرخُر نوذری انجام دهد که «ناگهان منوچهر پرید و میکروفون و دستگاه را شکست. گویا خودش را به خواب زده بود. گفت یکبار سرم کلاه گذاشتی ولی این دفعه گول نمی‌خورم.» (ص ۲۲۵) و این‌گونه آن برنامه کلا تعطیل شد.

۱۰ سال حذف و بازگشت در سال ۱۳۶۷ به رادیو

پس از انقلاب، تقریبا تمامی نیروهای رادیو و تلویزیون تسویه و اخراج شدند. منوچهر نوذری هم از این آسیب عمومی در امان نماند. سال ۱۳۶۷، بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، سیاست رسانه‌ای بر این قرار گرفت که برنامه‌های سرگرمی‌محور افزایش پیدا کند. محمدعلی ابطحی که مدیریت رادیو را در سال‌های پایانی دهه شصت به عهده داشت، در یادداشتی که در وبلاگ خود به تاریخ ۳۱ خرداد ۹۵ نوشته است به چگونگی دعوت از منوچهر نوذری به رادیو اشاره می‌کند. به نوشته آقای ابطحی، نوذری در یک لوازم‌التحریر فروشی کار می‌کرد. وقتی شنید که می‌تواند کار کند به قدری خوشحال شد که هنگام ورود به رادیو از شوق به گریه افتاد.

از همان سال‌ها بود که او با شخصیت‌سازی‌های تازه در برنامه «صبح‌ جمعه»، خنده را بار دیگر به میان شنوندگان آورد. آقای «دست و دلباز» و «مُلَّوَنْ» دو شخصیتی بودند که در قحطی برنامه‌های سرگرم‌کننده، به سرعت میان مخاطبان فراگیر و محبوب شد. ملون با آن صدای بم و قر و قمیشی که نوذری به آن می‌داد، شخصیت فردی دم‌دمی مزاج و هزار رنگ را تصویر می‌کرد که با برخی شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در اجتماع آن روز، همخوانی داشت و همذات‌پنداری مخاطبان را در نظیره‌سازی این شخصیت‌ها با واقعیت‌های جامعه آن روز ممکن می‌کرد.

نوذری اما در رادیو نماند. به سراغ تئاترهای روحوضی هم رفت. از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۷ در تئاتر گلريز، پنج نمايش طنز به روی صحنه برد كه از نظر تماشاگر هنوز ركورد آن، غیر قابل تکرار است. به گفته آقای نوذری «گاهي وقت‌ها آنقدر تماشاگر زياد بود كه تا ۶ اجرا در روز می‌گذاشتيم.» اين نمايش‌ها را نوذری می‌‌نوشت و مجيد جعفری كارگردانی می‌كرد.

نوذری پایان خوشی نداشت. در سال‌های پایانی عمرش، عده‌ای از اعتماد او سوء استفاده کردند و کار به جایی رسید که برای چند ماه به زندان افتاد. به گفته مهران امامیه نوذری، بسیار غمخوار مردم بود و بسیار زود به افراد اعتماد می‌کرد. او در گفت وگوی هشت دی‌ماه ۱۳۹۱ با روزنامه قدس گفت «چندنفری با آقای نوذری شریک شدند که در کیش مجتمع‌هایی تاسیس کنند. مدیریت کار هم با آقای نوذری بود. آنها هم از مرحوم نوذری، چک گرفتند، به مردم دادند و یکباره از کشور گریختند. آقای نوذری ماند و آن بدهی بسیار زیاد.» همین موضوع توان جسمی و روحی او را به اندازه‌ای تحلیل برد که دیگر کمر راست نکرد و در نهایت در ۱۶ آذرماه ۱۳۸۴ تسلیم مرگ شد.

بیشتر از فرهنگ و هنر