پرویز پورحسینی؛ از دکتر فاستوس تا کارنامه بندار بیدخش

چهره پورحسینی به گونه‌ای بود که نقش‌هایی بسیار خاص و به‌یادماندنی از او در خاطر علاقه‌مندان به سینما نقش بسته است

پرویز پورحسینی 

با مرگ پرویز پورحسینی، حلقه پنجم از اهالی سینما که در چند ماه اخیر با بیماری کرونا رهسپار دیار دیگر شدند،‌ تکمیل شد. خبر ابتلای پورحسینی به کرونا دو هفته قبل منتشر شد‌ و حتی مدتی بعد خبری در رسانه‌ها انعکاس یافت که از بهبودی او از بیماری کرونا خبر می‌داد؛ اما بامداد جمعه (هفتم ‌آذرماه)، یک خبر به همراه عکسی مشترک از سوی تنها پسرش در اینستاگرام منتشر شد که ضمن تمجید از تلاش مستمر تیم پزشکان، مرگ او را در بیمارستان فیروزگر تهران تایید می‌کرد.

پورحسینی در شهریور ۱۳۲۰ به دنیا آمد. خود در گفت‌‌وگویی با رادیو هفت به همزمانی تولدش با ۲۰ شهریور ۱۳۲۰ اشاره می‌کند که در تهران بمباران بود و مادرش او را در یک پستو به دنیا آورد. روزی که خود می‌گوید بعدها با حادثه ۱۱ سپتامبر همراه شد.

 در همان گفت‌وگو او تعریف می‌کند که به دلیل از دست‌دادن پدر در ۱۲ سالگی و برای آن تامین هزینه‌های خانواده، با تشویق دایی‌ خود به سراغ کار صحافی رفته است. آشنایی با کاغذ و پنط و مرکب و کتاب،‌ او را شیفته کتاب و خواندن کرد و به فاصله‌ کوتاهی به یکی از صحافان برجسته تهران تبدیل شد که چندین شاگرد پیش او کارآموزی می‌کردند. پورحسینی در همان گفت‌وگو به این موضوع اشاره می‌کند که اگر در آن پیشه می‌ماند، قطعا اوضاع مالی بسیار بهتری از کار تئاتر و سینما در انتظارش بود. تقدیر اما چنین می‌خواست که او روزی هشت ساعت کار کند و شبانه به تحصیلش ادامه دهد و از همین راه بعد از مدتی به کلاس‌های حمید سمندریان جذب شود.

نظم آلمانی سمندریان در آموزش بازیگری

پرویز پورحسینی نمادی از نظم و دقت است که همین ویژگی‌ها در چهره بیرونی او نیز بروز و ظهور دارد. خود می‌گوید نظم و دیسیپلین را از استادش حمید سمندریان آموخت که در سال‌های اولیه دهه ۴۰ از آلمان آمده بود و تدریس تئاتر را به عهده گرفت. سمندریان بازیگری را شغلی مقدس می‌دانست و لذا شاگردانش را به گونه‌ای تربیت می‌کرد که آنها نیز این پیشه را بازی تلقی نکنند. از زیر دست او بازیگرانی چون پرویز فنی‌زاده، سعید پورصمیمی و پورحسینی بیرون آمدند. آنها تا یک دهه بعد نیز به قدری درگیر بازیگری تئاتر شدند که به گفته پورحسینی فرصت سرخاراندن و این که به سینما فکر کنند را نداشتند.

از جمله نخستین تجربه‌های او در بازیگری، ایفای نقش در نمایشی به نام «مرد گل به دهان» اثر «لوییجی پیراندلو»‌ بود. او و فنی‌زاده این نمایش را در خیابان تمرین و اجرا کردند و نمایش به قدری خوب از کار در‌آمد که سمندریان آن را برای کاری تلویزیونی انتخاب، ضبط و پخش کرد.

از سال ۴۰ که به سراغ کلاس سمندریان رفت تا سال ۱۳۴۸ بازیگری می‌کرد. هشت سال بعد به دانشکده هنرهای زیبا رفت و با بازیگرانی چون سوسن تسلیمی، هرمز هدایت،‌ رضا بابک و مرضیه برومند و … هم‌دوره شد. دوره‌ای که از آن به عنوان دوره طلایی هنر دانشجویی باید یاد کرد. در موسیقی نیز چهره‌هایی چون لطفی و مشکاتیان و طلایی در آن دانشکده هم‌دوره او بودند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نقش‌هایی به یاد‌ماندنی

 فیگور چهره پورحسینی به گونه‌ای بود که نقش‌هایی بسیار خاص و به‌یادماندنی از او در خاطر علاقه‌مندان به سینما نقش بسته است. پورحسینی تا قبل از انقلاب تنها در یک فیلم به نام سرچشمه به ایفای نقش پرداخت. خود او تئاتر را تخته‌ پرشی برای بازیگران به سمت سینما می‌دانست و بر این باور بود که بهترین بازیگران ایران، چه زن و چه مرد از تئاتر به سمت سینما آمدند و در سینما هم به اوج رسیدند.

عموم مردم پرویز پورحسینی را نخستین بار با بازی در نقش «مفیستوفلیس» در تله‌تئاتر «دکتر فاستوس» شناختند. اثری ۹۰ دقیقه‌ای به کارگردانی ایرج راد و با بازی پورحسینی و جمیله شیخی که سال ۱۳۶۲ از تلویزیون پخش شد. بازی زیبا و تاثیرگذار پورحسینی در این نقش و البته متن متفاوت کریستوفر مارلو، پورحسینی را بین تماشاگران تلویزیون هم معروف کرد. این نمایش البته نخستین بار در سالن چارسوی تئاتر شهر به صحنه رفت و سپس تله‌تئاتر‌ آن از تلویزیون پخش شد.

بازی او در فیلم کوتاه «سلندر» ساخته واروژ کریم مسیحی روی فیلمنامه‌ای از بهرام بیضایی نمادی از بروز درونی این نقش است. چهره آرام پورحسینی،‌ چشمان آبی و نیز صورت استخوانی وی، به همراه بازی زیرپوستی و حسی او در نقش‌هایی درون‌گرایانه او را بهترین گزینه برای ایفای نقش عارف در فیلم سلندر کرد. او نیز با مهارت مثال‌زدنی‌ خود و البته رقص عارفانه‌ای (رقص سماع) ‌در پایان فیلم، ظرفیت‌های خود را در بازی‌هایی این چنینی نشان داد.

سلندر، داستان رویارویی عارفی بی‌سلاح با دشمنانی سراپا مسلح و قدرتمند است. عارف در بیابان، نزدیک درختی نشسته است که دو سوارکار تاتاری از راه می‌رسند. آن‌ها قصد جان عارف می‌کنند اما پیش از کشتن او با بیان خاطراتی از وحشی‌گیری‌ها و خونریزی‌ها خود بر کودکان و زنان و مردان ایرانی، در پی ‌آزارش بر می‌آیند؛ از جمله زن و کودکی که نسبتی هم با عارف داشتند. عارف اما سکوت پیشه می‌کند و همین سکوت، چنان این دو تن را به خشم می‌آورد که اسباب نابودی خود را به دست خودشان فراهم می‌کنند. سکوت عارف در زیر تازیانه و تحقیر، چنان بر دو سوار تاتار گران می‌آید که از فرط خشم و جنونی آنی هریک به نادانی به خود آسیبی می‌زنند و هلاک می‌شوند. آن‌گاه، عارف برمی‌خیزد و سماعی موحش را آغاز می‌کند. بحث مبارزه با خشونت، بی‌ابزار و بدون‌خشونت در نزدیک به ۴۰ سال قبل و در بحبوحه‌ خشونت‌های سال‌های اولیه بعد از انقلاب، از جمله نکاتی است که در این فیلم کوتاه به خوبی به کار گرفته شد.

او همچنین برای بازی در نقش نوکر ارباب در فیلم طلسم داریوش فرهنگ نیز نقشی متفاوت ایفا کرد که به خاطر آن، نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش دوم شد.

پورحسینی برخی از تاثیرگذارترین صحنه‌های تاریخ سینمای ایران را بازی کرده است؛ از جمله صحنه به‌یادماندنی در فیلم «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی، زمانی که پورحسینی که نقش همسر را بازی می‌کند و از جنگ بازمی‌گردد و باشو که او را نمی‌شناسد،‌ با چوبی به دست و در حمایت از به اصطلاح مادرش (سوسن تسلیمی) از او می‌پرسد کی هستی؟ و پاسخ می‌شنود که پدرش است که به دنبال اوبه مناطق جنگی رفته بوده است. باشو می‌خواهد با او دست دوستی بدهد‌ اما پدر دست راستش را در جنگ از دست داده است و باشو وقتی این را می‌فهمد، با تمام وجود به آغوش او پناه می‌آورد و اینجاست که دوربین چهره‌ متفاوت پورحسینی را نشان می‌دهد که با دست چپ، پسر در‌آغوش کشیده را نوازش می‌کند.

تجربه او در نمایش کارنامه بندار بیدخش از جمله آخرین کارهای تئاتری متفاوت او بود که خود نیز در گفت‌وگویی با روزنامه همشهری از آن به عنوان یکی از مشکل‌ترین کارهایش یاد می‌کند. تجربه‌ای که به گفته او تنها یک نسخه بی‌کیفیت از آن موجود است.

جدای از سینما و ایفای ده‌ها نقش تئاتری، او در چندین سریال مهم تلویزیونی هم بازی کرد که از جمله آنها می‌توان به سریال‌های هزاردستان، مختارنامه، روشن‌تر از خاموشی و شب دهم و بازی در ده‌ها تله فیلم تلویزیونی اشاره کرد.

بیشتر از فرهنگ و هنر