نیم قرن زمامداری خانواده اسد در سوریه

بشار اسد به جمهوری اسلامی فضا داد تا سوریه را به حیاط‌خلوت خودش تبدیل کنند

سوریه نقطه آغاز برنامه موشکی ایران بود -khamenei.ir

امروز نیم قرن از زمامداری مطلق خانواده اسد در سوریه می‌گذرد. حکومتی که در آغاز رؤیایی پر امید بود و اکنون به کابوسی ناتمام شباهت دارد.

تصویر این روزهای سوریه پس از یک دهه جنگ داخلی کشوری نیمه ویران است با اقتصاد ورشکسته، صدها هزار کشته و زخمی و میلیون‌ها آواره که در سرتاسر جهان پراکنده ‌شده‌اند.

در تمام این بی‌ثباتی‌ها یک عامل غیرقابل تغییر در سوریه همچنان برقرار است: خانواده اسد.

۲۲ آبان ۱۳۴۹ آغاز این دوره حاکمیت ۵۰ ساله بود. در این تاریخ حافظ اسد در یک کودتای درون‌حزبی، قدرت را به‌طور کامل در سوریه به دست گرفت.

نام این کشور یادآور دوره استعمار فرانسه است. سوریه یکی از چند کشور جوانی بود که بر روی بقایای امپراتوری عثمانی بنا شد. عراق، ترکیه، سوریه در نقشه سیاسی جهان بر روی تمدن‌های باستانی شام و عراق و قسطنطنیه پدیدار شدند و از ابتدا بر سر مرزبندی‌های جغرافیایی، مذهبی و تاریخی با یکدیگر در تعارض بودند.

سوریه با نام رسمی جمهوری عربی سوریه از سال ۱۹۶۳ توسط حزب بعث (رستاخیز) اداره شده است. این حزب در آغاز یکی از نقاط مشترک بین عراق و سوریه بود که در امتداد زمان به یکی از بزرگ‌ترین مناقشات بین آن دو نیز مبدل شد.

حزب بعث با پایه‌های سوسیالیستی یکی از جلوه‌های اتحاد امت عرب بود که دیری نپایید با گرفتن زمان امور در دو کشور عراق و سوریه توسط صدام حسین و حافظ اسد، اتحاد اولیه خود را ازدست‌داده و به دشمنان یکدیگر تبدیل شدند. یکی از  دلایل ادامه این گسست و دشمنی در سال‌های بعد «ایران» بود.

حمله عراق به ایران باعث شد جناح‌بندی‌های سیاسی در منطقه که پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و روی کار آمدن جمهوری اسلامی به‌هم‌ریخته بود، آشفته‌تر شود.

آغاز زمامداری حافظ اسد مقارن بود با دوره ژنرال‌های جوان در کشورهای عربی. رستاخیز عربی جمال عبدالناصر خلق عرب را به تکاپو انداخته بود. سال‌های خوش اعلام استقلال‌های پی‌درپی و بیرون راندن استعمارگران از خاورمیانه و شمال آفریقا بود.

در سوریه حافظ اسد قدرت را به دست گرفته بود. در عراق، صدام حسین تکریتی بر سر کار آمده بود و در لیبی هم قذافی امید روزهای خوش آفریقا را به گوش جوانان انقلابی می‌خواند.

۱۰ سال بعد اما جنگ بین دو کشور شیعه‌نشین با مواضع ضد اسرائیلی، دارای زرادخانه عظیم تجهیز شده توسط آمریکا و شوروی، موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک و منابع عظیم نفتی به‌علاوه کنترل نیمی از خلیج‌فارس باعث شد جانب گیری‌های سیاسی کشورهای منطقه به نقطه حساس و بعضاً غیرقابل بازگشتی برسد.

سوریه در این منازعه از معدود کشورهایی بود که طرف ایران را گرفت. جنگ بین ایران و عراق به‌صورت رسمی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) آغاز شد. حمایت سوریه از ایران باعث شد، عراق نتواند به هدف تبلیغاتی خود که گسترش دامنه جنگ ایران و عراق به جنگ ایران و اعراب بود، برسد.

اعلام موضع صریح حافظ اسد در دفاع از ایران، جمهوری اسلامی و ملاحظات دیگر، تهران را زیر دینی برد که تا دهه‌ها بعد هنوز از زیر آن بیرون نیامده است.

حمایت سوریه از ایران اما تنها به سخنرانی‌های حافظ اسد در مجامع عربی محدود نشده بود.

در آبان ماه ۱۳۹۰ انفجار یک انبار مهمات منجر به کشته شدن حسن تهرانی مقدم شد. نام او بارها در برنامه‌های موشکی ایران آمده است.

محسن رضایی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و از فرماندهان دوره جنگ درباره برنامه موشکی ایران می‌گوید: «از سوریه و لیبی و کره شمالی هم کمک گرفتیم ... هرچند افراد زیادی در ایجاد توانایی موشکی ایران، نقش داشتند ولی از برجسته‌ترین آن‌ها حسن مقدم بود. او تلاش فراوانی کرد و عناصر مؤثری را در این وادی، آموزش داد.»

عمده کمک‌های نظامی سوریه به ایران در سال‌های ۱۹۸۲ و ۱۹۸۳ میلادی بوده است. تنها در یک مورد بنا بر اعلام موسسه تحقیقات صلح بین‌المللی استکهلم ۲۰۰۰موشک ضدتانک به ایران فرستاده شد.

 

نزدیکی به سوریه باعث تقویت مواضع ضد اسرائیلی ایران و گسترش دامنه نفوذ در بین نیروهای نظامی در لبنان نیز شد. از آن تاریخ ایران توانست پایگاهی همیشگی و مؤثر درصحنه سیاسی لبنان برای خود دست‌وپا کند. تا جایی که برخی نیروهای نزدیک به ایران ازجمله حزب‌الله را به تبعیت بی‌چون ‌و چرا از ایران متهم کرده‌اند.

در زمان جنگ ایران و عراق، جنوب لبنان شاهد رفت‌وآمد نظامیان ایرانی ازجمله مصطفی چمران بود.

احمد متوسلیان، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله در جنگ ایران و عراق بود که در سال ۱۳۶۱ در لبنان ربوده شد. از سرنوشت او همراهانش هنوز اطلاعی در دست نیست.

برخی از فرماندهان جنگی ازجمله محسن رضایی گفته‌اند که روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی از اعزام نیروهای نظامی به سوریه خشنود نبود. منابع رسمی جمهوری اسلامی این مواضع را تائید نکرده‌اند.

اگرچه حافظ اسد در زمان حکومت محمدرضا شاه پهلوی به ایران سفرکرده بود اما در زمان حیات آیت‌الله خمینی دیداری بین آن‌ها انجام نشد.

طبق گفته‌های افرادی چون مرضیه دباغ و رحیم صفوی، مخالفان محمدرضا پهلوی در سوریه و لبنان آموزش نظامی می‌دیدند.

رحیم صفوی که دستیار و مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی ایران است در این مورد می‌گوید: «در کلاس‌های تخریب، روش‌های مختلف ساخت مواد منفجره ...ساخت کوکتل مولوتوف و انفجار با ماده‌ TNT و دینامیت و چگونگی تخریب تأسیسات دولتی، انفجار پل‌ها و ریل راه‌آهن، بمب‌گذاری در مراکز و سازمان‌های دولتی و کلیه روش‌های جنگ چریکی را فرا‌می‌گرفتیم.»

علی‌اکبر محتشمی پور می‌گوید که آیت‌الله خمینی حداقل در دو مورد نامه‌های انتقادی به حافظ اسد نوشت. محتشمی پور مدعی است که اخبار کشتار حما را به اطلاع آقای خمینی رساند و ایشان از طریق من به حافظ اسد پیغام دادند، این چه‌کارهایی است که شما می‌کنید این کارها هم به ضرر خودتان است و هم به ضرر جهان اسلام چرا شما با مظاهر اسلامی مخالفت می‌کنید. ‏"

«کشتار حما و کشتار زندان تدمر» توسط ارتش بعثی سوریه برای سرکوبی مخالفان داخلی انجام شد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

گفته می‌شود در واقعه کشتار زندان تدمر که به‌تلافی ترور نافرجام حافظ اسد انجام شد حدود هزار نفر از زندانیان سیاسی که اغلب سال‌ها قبل از ترور به زندان افتاده بودند کشته شوند.

اگرچه آمحتشمی پور می‌گوید که آیت‌الله خمینی با این اقدامات اسد مخالف بود، اما مشابه این کشتار در زندان‌های جمهوری اسلامی نیز روی داد. هزاران نفر از زندانیان سیاسی در ایران پس از حمله ناموفق گروه «مجاهدین خلق» درزمانی که در حال گذراندن دوره محکومیت خود بودند اعدام شدند.

با مرگ حافظ اسد رئیس‌جمهور مادام‌العمر سوریه در سال ۲۰۰۰ میلادی براثر حمله قلبی، پسر جوانش بشار اسد به قدرت رسید.

روی کار آمدن پزشک جوان خوش‌سیمای خجالتی که در بسیاری جهات نقطه مقابل پدرنظامی اش بود امیدی در جامعه مدنی و شهروندان سوریه به وجود آورد که شاید بتوانند در سوریه جدید زیر سایه بشار اسد تغییراتی در نظام سیاسی و اقتصادی سوریه انجام دهند. در سوریه نظامی بانکی و مالی بسیار محدود و نگهداری ارزهای خارجی جرمی بسیار سنگین بود.

 امیدها به پزشک جوان بدین‌جهت بود که چون او انتخاب اول پدرش نبود بنابراین می‌توان امیدوار بود رویه‌ای شبیه به او در پیش نگیرد.

تا زمانی که باسل اسد برادر بزرگ‌تر او زنده بود، بشار شانسی برای به قدرت رسیدن نداشت.

اگر باسل در سال ۱۳۷۲ در سانحه رانندگی کشته نمی‌شد، بشار نهایتاً در سلسله‌مراتب قدرت خانوادگی به درجه وزارت می‌رسید. حتی پس از مرگ باسل نیز نگاه حافظ اسد به پسر کوچکش متمایل بود؛ اما ماهر اسد در زمان مرگ ناگهانی پدرش جوان‌تر از آن بود که بتواند قدرت را به دست گیرد.

بنابراین در یک بازی سرنوشت، بشار اسد در سوریه جانشین پدرش شد.

در ابتدای کار حتی برخی کشورهای اروپایی نیز از انتخاب او هیجان‌زده بودند. تصویر اسما اسد به‌عنوان بانوی اول سوریه روی جلد مجلات خارجی می‌چرخید. آن‌ها در لندن با یکدیگر آشنا شدند.

اسما اسد همواره از مواضع همسرش دفاع کرده است. مواضعی که در سال‌های اخیر او را در رده حامیان یکی از خون‌ریزترین دیکتاتورهای خاورمیانه جای‌داده است.

پس از مرگ آیت‌الله خمینی و روی کار آمدن علی خامنه‌ای، کفه موازنه قدرت به سمت حافظ اسد سنگین شد. نه خامنه‌ای هم‌رده موقعیت سیاسی اسد بود و نه اطرافیانش نزدیکی و دوستی هم قدمت نسل انقلابی و چریک دهه پنجاه و شصت شمسی داشتند. مرگ او و به قدرت رسیدن جوان بی‌تجربه‌ای چون بشار اسد اما به خامنه‌ای و گروه سیاست خارجی‌اش این فضا را داد تا سوریه را به حیاط‌خلوت جمهوری اسلامی تبدیل کنند.

بشار اسد بارها به ایران سفر کرد و هر بار با دست پر برگشت.

هر بار در حضور خامنه‌ای از تلاش‌های ایران برای بقای حکومتش تشکر کرد و با دعای خیر و سلامتی خامنه‌ای همراه با وعده دریافت حمایت‌های بیشتر به سوریه برگشت.

اوج این حمایت‌ها در بحران جنگ داخلی سوریه بود که جمهوری اسلامی تمام‌قد پشت بشار اسد ایستاد و بارها حتی در مواضع خود از روسیه – دیگر متحد قدرتمند اسد- پیشی گرفت.

جنگ داخلی سوریه با اعتراضات پراکنده مردمی در شهرهای کوچک سوریه آغاز شد و به‌سرعت تمام کشور را در برگرفت. نتایج این اعتراضات خیابانی از بین رفتن تمامیت ارضی سوریه بود. در حال حاضر دولت بشار اسد کنترل تمام سوریه را در دست ندارد. مناطقی در نزدیکی مرز عراق و ترکیه بارها در بین نیروهای دولت اسلامی شام و عراق «داعش» ارتش آزاد سوریه، نیروهای نظامی کرد و دیگر گروهای نظامی پراکنده دست‌به‌دست شده است.

جمهوری اسلامی ایران نیز در حمایت از حکومت بشار اسد، نیروهای نظامی خود را تحت عنوان «مدافعان حرم»، به سوریه فرستاد. همچنین شماری از شیعیان افغانستان و پاکستانی را نیز در قالب تیپ فاطمیون و لشکر زینبیون به سوریه اعزام کرده، هرچند که مقامات تهران حضور نظامی در سوریه را تکذیب می‌کنند.

تخمین زده می‌شود در اثر درگیری‌های داخلی در سوریه بیش از هفت میلیون نفر آواره و بیجا شده‌اند. این‌یکی از بزرگ‌ترین موج‌های پناهندگان در نیم‌قرن گذشته در منطقه خاورمیانه است.

بنا بر گزارش کمیسیون اقتصادی و اجتماعی آسیای غربی «اسکوا» (ESCWA) سازمان ملل «شاخص توسعه انسانی سوریه (HDI) از ۰٫۶۴ در سال ۲۰۱۰ به ۰٫۵۴۹ در سال ۲۰۱۸ کاهش یافت و باعث شد وضعیت آن درزمینهٔ توسعه انسانی از متوسط به ضعیف سقوط کند.»

این کمیسیون وضعیت سوریه را این‌گونه توصیف می‌کند:

«درگیری نظامی آسیب‌های اساسی به ساختارهای اجتماعی و زیرساخت‌های فیزیکی وارد کرده، از اختلالات در شبکه برق و آب‌رسانی گرفته تا عدم دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزشی و اشتغال مناسب.

ساختار اجتماعی سوریه متلاشی‌شده، جنگ، توانایی بسیاری از غیرنظامیان و شهروندان را در تأمین معیشت خود از بین برده، روابط اجتماعی را متشنج کرده است. غیرنظامیان سوریه بیشترین آسیب را دیده‌اند. نسبت مرگ غیرنظامیان در حال افزایش است درحالی‌که عمده بازماندگان یا در داخل کشور آواره شده‌اند و یا در کشورهای همسایه که در رنج میان بیجایی و گرفتن پناهندگی روزگار می‌گذرانند.»

حاکمان سوریه به پشت‌گرمی حمایت ایران کشورشان را به این روز کشانده‌اند و در همین حال حاکمان کنونی ایران شهروندان ناراضی را از «سوریه شدن ایران» می‌ترسانند.

درحالی‌که بشار اسد ۱۰ سال خونین را برای ماندن بر سر قدرت پشت سر گذاشته است، پدر و برادرش باسل در ساختمان مدور ساده و محقری در روستای آبا و اجدادی‌شان در گور خفته‌اند.

هزاران کیلومتر دورتر از او، آیت‌الله خمینی نیز در بنایی که به قصرهای هزارویک‌شب پهلو می‌زند در کنار پسرش احمد سال‌هاست که به خاک سپرده‌ شده است.

باید دید میراث‌داران آن‌ها، علی خامنه‌ای در تهران و بشار اسد در دمشق تا چند سال دیگر و به چه قیمتی می‌توانند در خاورمیانه پرتلاطم دوام بیاورند.