به خرسندی بگویید پروستات رهبری را رها کند!

گزارش نهایی بزرگداشت سالگرد جراحی عبادی- سیاسی

اتومبیل متروکه دکتر مصدق در روستای احمدآباد

از سردبیری خبر آمده که خواننده‌ای نوشته است به فلانی بگوئید پروستات رهبری را رها کند.
من به این هم‌وطن عزیز حق می‌دهم. چراکه در این روزگار، این‌گونه درخواست‌ها و فرمایشات، به اشاره انگشتی و فرستادن ایمیلی ثمر می‌دهد. شک دارم که اگر قرار بود حرفش را روی کاغذ بیاورد و توی پاکت بگذارد و رویش آدرس بنویسد و تمبر بچسباند و به صندوق پست بیندازد، یا به اداره پست برود، اگر به‌کلی منصرف نمی‌شد، اقلاً صبر می‌کرد که چند بار دیگر بحث پروستات ادامه پیدا کند و تنها با یک‌بار تکرار، کاسه صبرش لبریز نمی‌شد.
 
در روزگاران گذشته وقتی می‌خواستی فحشی به کسی بدهی، باید زحمت رخت پوشیدن و رفتن به محله، یا در خانه طرف را می‌کشیدی و انرژی صرف می‌کردی و دادی می‌زدی. حالا با فشار یک انگشت، می‌روی در خانه ایمیلش، یا در محله فیس‌بوک، سر چهارراه کامنت، گیرش می‌آوری و فحش را می‌کشی به جانش. واتس‌آپ و اینستا و تلگرام هم برای کتک-کاری.
 
این نعمت و فرآورده تکنولوژی است که کار ما را در امور فرهنگی و بی‌فرهنگی آسان کرده است. ایمیل خواننده مقالات من، وجه فرهنگی آن است و سپاسگزار این هم‌وطن عزیز هستم که لابد کامپیوتر نو خریده و خواسته است ایمیلش را امتحان کند. شاید هم به اهمیت تاریخی و جغرافیائی پروستات عظما وقوف ندارد و از بازتاب اخبار آن بی‌خبر است و آگاه نیست که چگونه آن پروستات از شکل بی‌قواره خودش خارج شد و به شکل مشت محکمی درآمد که بر چانه دشمن کوبیده شد.
 
لابد این بزرگوار نمی‌داند که بعضی از سرداران عالی‌رتبه سپاه درخواست کردند باقیمانده پروستات را بگیرند و تکه‌تکه کنند و توی پوست گردو خشک کنند و مثل قُپّه سر دوششان بزنند. شاید خبر ندارد آن دسته از روحانیون و دولتی‌ها و مجلسی‌ها که جای مهر نماز بر پیشانی ندارند، هرکدام تکه‌ای از آن را خواسته‌اند که آن‌قدر بر پیشانی بمالند تا پیله کند و ورم کند و کِبِره ببندد و جای پروستات بر ناصیه‌شان هویدا شود. شاید نداند که بسیاری از حضرات نزد دکتر مرندی، جراح پنجه‌طلائی و حماسه-آفرین نام‌نویسی کرده‌اند که در اولین فرصت پروستاتشان به کف باکفایت ایشان جراحی شود و آن‌ها که مشکل پروستات ندارند، به لوزه بسنده کرده‌اند.
 
اگرچه که به مناسبت ششمین سال رزمایش پروستات رهبری، می‌خواستیم هم‌وطنان عزیز را بیش‌ازپیش باشخصیت حقیقی و حقوقی نامبرده (یعنی همان پروستات) آشنا کنیم، به تقاضای همین یک هم‌وطن موضوع را درز می‌گیریم و یاد دهه فجر پروستات را فراموش می‌کنیم و از جشنواره پروستات برمی‌گردیم به سرآغاز ماجرا که خانم الهام چرخنده ما را به جاده ابریشم پروستات رهبری، رهنمون شد.
 
الهام خانم که برای یک سفر دیپلماتیک اخیراً از کربلا به تهران آمده، در توجیه مهاجرتش به کربلا گفته است من به اروپا هم می‌توانستم بروم اما مجاورت حرمین شریفین را انتخاب کردم.
حیف شد ایشان به اروپا نیامدند. آدم گاهی جای خالی او را در استودیوهای تلویزیونی لندن احساس می‌کند و خیال‌پرداز می‌شود:
 
خانم دیپلمات آمریکائی – جمهوری اسلامی با اتمی شدن، منطقه را به خطر می‌اندازد.
الهام خانم – دِ برو سلیطه، نذار بگم!
 - آی ام ساری.
- از ساری هم رد شدی، نزدیکای سبزواری.
- وات؟
- درد بابات.
- ببخشید.
- خدا ببخشه بی‌حجاب. اون دستاتو من می‌کنم توی .......... لا الله ال الله ..
- یو اسپیک عربیک اور پرشن؟
- می اسپیک مُنکرات. اون دستاتو می‌کنم توی کیسه سوسک.
- وات؟ کُکرُوچ؟
- آره، اونم چه کُکرُوچی. یور هندز این کُکرُوچ. وان بَگ فول آف ُککرُوچ، اند بیتل.
- تنکیو وری ماچ.
- ماچو بده به ترامپ جونت، پرستوی کاخ سفید!
- آی دوُنت اندرستند وات یو مین.
- خودت برو رو مین بدبخت. متأسفانه وقت برنامه تموم شد وگرنه پروستات رهبری رو می‌زدم تو سرت!
 
خُب. اینجا پروستات تمام، الهام چرخنده تمام. حالا من از آن خواننده عزیز می‌پرسم آیا ایشان یک سوسه هم برای فیلم «کودتای ۱۳۵۳» آمده؟ همین دیروز صبح در اینترنت خواندم که پژوهشگر ارجمند، آرش عزیزی، نوشته بود که ادامه نمایش فیلم مستند «کودتای ۱۹۵۳» متوقف شده است.
این باعث شد من ظنین بشوم به ایشان، چرا که به‌درستی معلوم نیست علت جمع‌آوری این فیلم از پهنه اینترنت، چیست؟ قدرت‌نمائی سازمان جاسوسی بریتانیا بوده؟ یا ملاحظات دیگر؟
 
در روزگاری که پژوهشگران و مستندسازان برآنند تا بیش از پیش ثابت کنند بریتانیا هم در کودتای ۲۸ مرداد، همدست آمریکا بوده، بعضی از هم‌وطنان عزیزمان اصلاً منکر کودتا می‌شوند. مثل دوست عزیز من آقای انکاری:
 
- کدام کودتا؟
- کودتای ۲۸ مرداد. آمریکا علیه دکتر مصدق.
- نه خیر، مصدق اصلاً نخست‌وزیر نبود که علیه‌اش کودتا کنند.
- بوده. اسناد و مدارکی هست که نشان می‌دهد محمد مصدق نخست‌وزیر ایران بوده!
- سند ساختگی است.
- خانم اُلبرایت بابتش از ملت ایران عذرخواهی هم کرد.
- نه خیر، اصلاً آمریکا وزیر خارجه‌ای به نام اولبرایت نداشته.
- عجب. پس می‌دانید اُلبرایت چکاره بوده. بنده که حرف وزیر خارجه نزدم.
- نزن، بزن، فرقی نمی‌کند. اصلاً آمریکا هیچ‌وقت وزیر خارجه نداشته! ضمناً نمی‌دانم چرا همه‌تان چسبیده‌اید به استخوان‌های پوسیده مصدق؟
- راستش من هم نمی‌دانم. حوصله بحث و کتک-کاری هم ندارم. بگذار موضوع را عوض کنیم. یک خبر از رومانی برایت بخوانم.
- دوباره یکی را از هتل پرت کرده‌اند؟
 
- نه خیر. دیشب خبر آمد که «اهالی شهری در رومانی با اکثریت آراء شهردار قبلی خود را که دو هفته پیش درگذشته، مجدداً انتخاب کرده و می‌گویند آن زنده‌یاد وظایف خود را به‌خوبی انجام می‌داد و حتی پس از فوت سزاوار پیروزی در انتخابات است.»
 
«نتایج شمارش آرا توسط کمیسیون انتخابات در روز دوشنبه نشان داد که یون آلیمان از حزب سوسیال‌دمکرات برای سومین بار پیاپی با کسب ۶۴ درصد از آرا در انتخابات شهرداری دوسلو، شهر کوچکی در جنوب رومانی به پیروزی رسیده است.»
یک زن ساکن روستا به شبکه تلویزیونی محلی گفت: «او شهردار واقعی ما بود. او از اهالی روستا دفاع می‌کرد و به‌تمامی قوانین احترام می‌گذاشت. بعید می‌دانم که در آینده شهرداری مثل او داشته باشیم».
 
-خُب خبر جعلی است! رومانی اصلاً شهرکی به نام دوسلو ندارد.
- شما تحقیق کرده‌اید، می‌دانید؟
- نه، حدس می‌زنم. حدس می‌زنم جعلی باشد. به‌زودی خبر ساختگی بودن خبر را برایت درمی‌آورم!
- باشد. به قول «جو بایدن» در مناظره تلویزیونی با ترامپ: «انشاالله».
***
 
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه