آغاز تغییری تاریخی در خاورمیانه با افول قدرت دولت‌های نفتی

تغییرات در این دوره تاریخ‌ساز احتمالاً همیشگی خواهد بود

حاکمان کشورهای نفت‌خیز منکر وجود جانشین مناسبی برای نفت هستند- JACK GUEZ / AFP

عادی‌سازی روابط بین اسراییل و امارات متحد عربی به لحاظ سیاسی به دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو کمک می‌کند، اما رویدادهای مهم‌تری هم در حال وقوع است.

دونالد ترامپ خیلی خوشحال است که امارات متحد عربی نخستین دولت عربی خلیج فارس است که روابط خود را با اسراییل عادی‌سازی می‌کند. او در ماه‌های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده به تمام خبرهای خوش ممکن نیاز دارد.

ترامپ در توییتر نوشت: «امروز موفقیت بزرگی داشتیم! پیمان صلح تاریخی بین دو دوست بزرگ ما، اسراییل و امارات متحد عربی!»

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسراییل، نیز برقراری روابط دیپلماتیک با دولتی عربی را که زمانی به صراحت از  فلسطینی‌ها حمایت می‌کرد، موفقیت بزرگی خواند. امارات هم اعلام کرد با این کار جلو ضمیمه شدن بخش‌هایی از کرانه غربی به اسراییل را گرفته است. اما فلسطینی‌ها اقدام امارات را محکوم کردند و آن را نمونه دیگر از خیانت برادران عرب خود خواندند.

در این ماجرا غلوهای زیادی به چشم می‌خورد. ترامپ و نتانیاهو برای تقویت جایگاه سیاسی‌شان در مورد کامیابی‌هایشان اغراق می‌کنند. امارات متحد عربی از مدت‌ها پیش با اسراییل پیوندهای امنیتی و تجاری برقرار کرده است و نتانیاهو قبلاً ضمیمه‌سازی کرانه باختری را لغو کرده بود. سخنان متظاهرانه ایالات متحده و متحدان غربی آن در دوران پیش از ترامپ راجع به تقویت فرایند خیالی صلح بین اسراییل و فلسطین که «راهکار» خیالی «دو کشوری» در بطن آن قرار داشت، همیشه ابزاری بود برای نادیده گرفتن فلسطینی‌ها و وانمود کردن به آن که کارهایی در حال انجام است.

با این حال، تغییری تاریخی و واقعی در حال رخ دادن در خاورمیانه و شمال آفریقا است که به روابط بین اعراب و اسراییل ربطی ندارد. فاجعه کرونا هم به این تحول شتاب داده است و وضعیت سیاسی خاورمیانه دستخوش دگرگونی ریشه‌ای خواهد شد.

دورانی که قدرت داشتن دولت‌های نفتی مشخصه آن بود، رو به پایان است. هنگامی که بهای نفت در پی جنگ ۱۹۷۳ افزایش یافت، ثروت شماری از کشورها، از ایران گرفته تا الجزایر که همه نیز عرب نبودند، افزایش چشمگیری یافت. نخبگان این کشورها استطاعت آن را یافتند که هر چیزی را، از نقاشی‌های داوینچی گرفته تا هتل‌های پارک لین، خریداری کنند. حاکمان این کشورها به لطف پولی که نصیب‌شان شد، توانستند دولت‌های کم‌پول را در قدرت نگه دارند یا با حمایت مخالفان‌شان، سرنگون کنند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

حال در این دوره تاریخ‌ساز، این درآمد کم‌کم رو به ته کشیدن است و این تغییرات احتمالاً همیشگی خواهد بود. عربستان سعودی و امارات متحد عربی هنوز ذخایر مالی عظیمی دارند، اما این منابع تجدیدپذیر نیستند. در سایر کشورها هم این سرمایه کم‌کم رو به اتمام است. بین سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ درآمد کشورهای عربی تولیدکننده نفت از یک تریلیون دلار به ۳۰۰ میلیارد دلار، یعنی بیش از دو سوم، کاهش یافت و همین عامل تعیین‌کننده است. پیش از شیوع ویروس کرونا حجم نفت تولیدی بسیار زیاد، و حجم مصرف آن بسیار کم بود. به علاوه، جهان روز به روز بیشتر از مصرف سوخت فسیلی رویگردان می‌شود. اوپک ممکن است میزان تولید خود را کاهش دهد تا بهای نفت افزایش یابد، اما این اقدام برای نجات از فروپاشی موجود کافی نیست.

طنز ماجرا اینجاست که هرقدر حکومت وابسته به نفتی مانند امارات متحد عربی در عادی‌سازی روابطش با اسراییل انعطاف سیاسی به خرج می‌دهد، به همان اندازه دنیای اقتصاد نفت‌محور رو به فروپاشی است. البته امارات متحد عربی در این راه تنها نیست: دولت‌های نفت‌محور همواره با مشکل تبدیل پول نفت به قدرت سیاسی روبه‌رو بوده‌اند. عربستان سعودی، امارات متحد عربی و رقیب اصلی آن‌ها قطر، در جریان اعتراضات سال ۲۰۱۱ بهار عربی در مصر، لیبی، سوریه، یمن و بحرین موضع خصمانه‌تری گرفتند. محمد بن سلمان و محمد بن زاید، رهبران اصلی عربستان سعودی و امارات متحد عربی، در سال ۲۰۱۵ باز هم موضع مداخله‌جویانه‌تری گرفتند و سال بعد که ترامپ ذوق‌زده از ثروت و نفوذ آشکار آنان وارد کاخ سفید شد، سر از پا نمی‌شناختند.

اما هم‌دستی ترامپ با سلاطین حوزه خلیج فارس به جاهای خوبی نرسید. ایران که هدف اصلی آنان بود، خسته اما هنوز سر پا است. پنج سال پیش عربستان سعودی و امارات متحد عربی در یمن جنگی به راه انداختند که تا به امروز ادامه دارد. بشار اسد همچنان در دمشق قدرت را در دست دارد و لیبی درگیر جنگ‌های داخلی بسیار خشونت‌بار و تمام‌نشدنی است.

تولیدکنندگان بسیار ثروتمند نفت هنوز آب‌باریکه‌ای از نفت دارند، اما پیمانه کشورهایی مانند عراق رو به پر شدن است، چون دیگر نمی‌توانند با اتکا به این منابع از پس پرداختن هزینه‌های خود برآیند. اکتبر پارسال صدها هزار جوان عراقی به خیابان‌ها ریختند و علیه بیکاری، فساد و بی‌کفایتی دولت در تأمین آب و برق شوریدند. سرکوبی شدید این تظاهرات دست کم ۶۰۰ کشته و ۲۰ هزار زخمی بر جای گذاشت، اما مردم هم‌چنان به خیابان‌ها می‌آمدند.

با فروپاشی اقتصاد لبنان، تظاهرات‌های مشابهی در سراسر این کشور هم شکل گرفت. فقط کشورهای تولیدکننده نفت نیستند که با این مشکلات دست به گریبانند، بلکه کشورهایی مانند لبنان و مصر نیز که اقتصادشان وابسته به کشورهای نفت‌خیز بود و نیروی کار آن‌ها را تأمین می‌کردند، دچار مشکل شده‌اند. لبنان تا اینجا خود را با کمک‌های خارجی سر پا نگه داشته بود. بیش از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر مصری در کشورهای نفت‌خیز کار می‌کنند. تعداد پزشکان مصری در داخل کشور برای درمان کووید ۱۹ کافی نیست، چون برای کسب درآمد بهتر به کشورهای نفت‌خیز رفته‌اند.  

 حتی پیش از این همه‌گیری هم نشانه‌هایی از این تنش‌ها بروز کرده بود. روز به روز بیشتر ساختار این نظام به لرزه درمی‌آمد. عملکرد حکومت‌‌های کشورهای نفت‌خیز، خواه پادشاهی خواه جمهوری، در اوج بهره‌مندی مشابه یکدیگر بود. نخبگان حاکم چه در عربستان، چه عراق، چه لیبی و چه الجزایر، از قدرت دولت یا به قول یکی از متخصصان «دستگاه غارت» سوء‌استفاده می‌کردند و از قدرت سیاسی، پول بادآورده به جیب می‌زدند.

اما این نخبگان تنها نبودند. پول‌های هنگفتی به جیب می‌زدند، بی آن که در بقیه جامعه انقلابی به پا شود، چون دم و دستگاه بزرگ رسیدگی به مردم داشتند. مردم عادی در عربستان، لیبی، امارات، کویت و عراق، شغل‌های تضمین شده‌ای دارند که همان سهم کوچک آن‌ها از کیک درآمد نفتی است.

همین نظام پنجاه ساله اکنون در حال کله‌پا شدن است. با افزایش جمعیت و سرازیر شدن سیل جوانان به بازار کار، باید پول بیشتری خرج کنند تا بتوانند جامعه را به روش گذشته اداره کنند، اما آن منابع مالی دیگر وجود ندارد. با شکستن این قرارداد اجتماعی ناگفته میان حاکمان و مردم، این بحران کم‌کم رنگ انقلاب به خود می‌گیرد. اما برای حفظ وضعیت موجود چندان کاری نمی‌توان کرد، چون صنعت نفت سایر انواع فعالیت‌های اقتصادی را تباه می‌کند. تولید ملی ناچیز، و همان هم به لطف یارانه‌های هنگفت دولت است.

حاکمان کشورهای نفت‌خیز منکر وجود جانشین مناسبی برای نفت هستند. ولیعهد محمد بن سلمان بلافاصله پس از آن که عملاً قدرت را در عربستان سعودی به دست گرفت، «برنامه چشم‌انداز ۲۰۳۰» را علم کرد که هدف از آن خلاص کردن این کشور از وابستگی به نفت بود. هیچ‌یک از عربستان‌شناسان این برنامه را جدی نگرفتند، اما مشاوران غربی بدشان نمی‌آمد به این خواب و خیالات دامن بزنند، زیرا به سود آن‌ها بود.

جهانیان به خوبی از اثرات منفی این همه‌گیری بر سلامت عمومی آگاهند، اما تازه شروع کرده‌اند به پیش‌بینی فروپاشی اقتصادی پس از آن. هرچند، هنوز مانده تا به تلاطم‌های سیاسی ناگزیر ناشی از لطمه کرونا به اقتصاد پی ببرند. البته لبنان نمونه خوبی از وضعیت آینده به دست می‌دهد. خاورمیانه جنگ‌زده و دچار ناکارآمدی اجتماعی و اقتصادی، تاب و توان تحمل زلزله‌ای را ندارد که در راه است.

این مقاله ترجمه صحیح و صادقانه از منبع اصلی است و نظرات ابراز شده لزوما نمایانگر نظرات ودیدگاه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.

© The Independent

بیشتر از دیدگاه