حکایت دریا، حکایت روشنفکر ابتر

«کمی از زندگی لذت ببرد و بگذارد «بهمن فرمان‌آرا» با همان فیلم‌های درخشانی که زمان شاه ساخت در یادها بماند.»

«حکایت دریا» جدیدترین فلیم بهمن فرمان آرا- عکس از خبرگزاری مهر

جهانگیری کرونا بدی‌های بسیار داشته است اما نمی‌توان از برخی خوبی‌های آن نگفت، از جمله همین امکان دیدن فیلم‌های سینمایی ایران از راه دور و در غربت و امکان نقدنویسی در خارج از سالن سینما. اکنون چند فیلمی که به هر حال موفق شده‌اند اکران آن‌لاین بگیرند در خارج از ایران هم قابل مشاهده هستند، دست‌کم با یافتن راه‌حلی هر چند نه‌چندان سرراست. اما چیزی که کار می‌کند نیاز چندانی به سرراستی ندارد. «حکایت دریا» که چند روز است در ایران اکران آن‌لاین پیدا کرده است یکی از آن فیلم‌هاست.

«حکایت دریا»، یا همان‌طور که نام نخستش «دل دیوانه» بود، حکایت به شدت شخصی شده‌ بهمن فرمان‌آراست. آن‌قدر شخصی که به فهم فیلم صدمه زده است. هر چند تمام فیلم‌هایی که فرمان‌آرا خودش نویسنده‌ آن بوده است مانند «بوی کافور، عطر یاس» یا حتا اگر خودش بازی هم نکرده باشد یا در نقش خودش نباشد مانند: «مجبوریم» (رضا درمیشیان) به نوعی حکایت شخصی‌ست اما شاید بتوان گفت «حکایت دریا» حکایت دل دیوانه‌یی نیست که نمی‌داند چه می‌خواهد: «دلم می‌خواد» برقصد یا اساسا توان خندیدن ندارد چه برسد به رقصیدن.

بهمن فرمان‌آرا اگر پیش از روی کار آمدن حکومت جدید در همان سی و چند سالگی از دنیا رفته بود نام ماندگاری در سینمای ایران داشت. فیلم‌هایی چون «شطرنج باد» محمدرضا اصلانی، «ملکوت»، خسرو هریتاش براساس داستانی به همین نام از بهرام صادقی، «در امتداد شب» پرویز صیاد، «گزارش» عباس کیارستمی، «کلاغ» بهرام بیضایی یا «دایره‌ی مینا» داریوش مهرجویی و در تمام این فیلم‌ها که هر کدام‌شان به دلیلی شاخص هستند تهیه‌کننده بود و موجی بر موج سینمای موج نو ایران محسوب می‌شدند و نام‌هایی را به تاریخچه‌ سینمای ایران اضافه کرد که برای همیشه ماندگار هستند. یکی از این نام‌ها به تنهایی کافی بود تا نام او را برای همیشه ماندگار کند اما او علاوه بر این‌ها با توجه به همین عمر کوتاه هنری سه فیلم «خانه قمرخانم» در ۱۳۵۱ و «شازده احتجاب» در ۱۳۵۳ و «سایه‌های بلند باد» در ۱۳۵۷ را هم از او به یادگار داشتیم. هر چند پیروزی چیزی که به «انقلاب اسلامی ۱۳۵۷» مشهور شد جلوی انتشار و اکران فیلم آخر او را گرفت و او دیگر نتوانست فیلم بسازد و از ایران خارج شد و به کانادا رفت و به کارهای خودش مشغول شد و حدود ۲۰ سال بعد به ایران بازگشت و فیلم «بوی کافور، عطر یاس» را کارگردانی کرد و پس از آن همین‌طور فیلم ساخت تا «حکایت دریا» اما دیگر هرگز فیلمی با مشخصات فیلم‌های پیش از «انقلاب» را نه ساخت و نه تهیه کرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

 احتمالا در آن ۲۰ سالی که خارج از ایران بود دو مشاوره‌ بد گرفته است. یکی این که فیلم‌نامه‌نویس است و دیگری این که بازیگر است وگرنه در همان اولین فیلمی که پس از ۲۰ سال ساخت هر دو این نقش‌ها را نمی‌گرفت. نویسنده‌ هر سه فیلمی که قبل از انقلاب ساخته است خودش نیست اولی را محمد آذری و محمدتقی اسماعیلی نوشته‌اند که بر اساس سریالی به همین نام ساخته شده است و نویسنده‌ دو فیلم بعدی هم هر دو یک نفرست. یکی بر اساس رمانی به همین نام «شازده احتجاب» و دیگری «سایه‌های بلند باد» که بر اساس داستان «معصوم اول» نوشته شده‌اند و هر دو از هوشنگ گلشیری. ضمنا در هیچ کدام از این فیلم‌ها بازی هم نمی‌کند و تنها کارگردانی می‌کنند از فیلم «سایه‌های بلند باد» خبری نیست، چون جایی منتشر نشده است اما آن دو فیلم دیگر خوب و بسیار خوب بودند به‌ویژه «شازده احتجاب» که نام ایران را در کشورهای خارجی و جشنواره‌های مهم اروپایی بر سر زبان‌ها انداخت و اگر سال ۱۳۵۷ و اقدامات بعدی و پیروزی اسلام‌گراها نبود احتمالا اکنون فیلم‌های بعدی فرمان‌آرا هم در جهان داشت چنین می‌کرد.

اما چرا بهمن فرمان‌آرا در «حکایت دریا» ابتر است؟ از خود بهمن فرمان‌آرا که بگذریم مانند بسیاری از کارهای دیگر او لشکری از بازیگران او را همراهی می‌کنند: علی نصیریان (هوشنگ) احتمالا هوشنگ گلشیری، فاطمه معتمدآریا (ژاله)، لیلا حاتمی (پروانه)، علی مصفا (دکتر) رویا نونهالی (مادر)، صابر ابر (امیر دشتی)، مریم بوبانی، پانته‌آ پناهی‌ها، (مهین) و داریوش اسدزاده (دوست طاهر) پس لشکر بازیگران را در اختیار داشته است و کمبود بازیگر مسئله نبوده اما حضور بیش از حد خودش سایه‌ سنگین شخصیتی که ارائه داده است تمام فضای فیلم را گرفته و اجازه نمی‌دهد دیگران نفس بکشند.

وقتی فیلم «بوی کافور، عطر یاس» را آقای بهمن فرمان‌آرا ساخت و خودش در نقش اصلی ظاهر شد همه گفتند هر چند فیلم حدیث نفس بوده است اما بازی بد آقای فرمان‌آرا به فیلم صدمه زده است و فیلم‌نامه متوسط آن را ضعیف کرده است و تصور می‌رفت دیگر در پی این کار نباشد اما متاسفانه در سال‌های اخیر با «حکایت دریا» و «مجبوریم» نشان داد که حسرت از جلوی دوربین به پشت دوربین رفتن دست از سر او برنداشته است و اگر هوس بود ظاهرا همان یک‌بار بس نبود.

متاسفانه از نظر منطق داستانی داستان، خانه‌های خالی بسیاری دارد و جالب این‌جاست که این خانه‌های خالی پر نمی‌شوند تا مرد داستان ما پاک و مطهر بماند مانند زنی که از او حامله شده است و حالا دختری شده است به همان سن و سال و تازه آمده است تا آن‌ها را ببیند و بگوید که مادرش پیش از مرگ گفته است که پدرش اوست! و حالا زنی که چندین دهه با او زندگی کرده است نمی‌تواند این را بپذیرد و انگار حق با «مرد» است و «آن دختر که گناهی نکرده» و ماجرا همین‌طور ادامه پیدا می‌کند.

نمی‌توانیم از «حکایت دریا» سخن بگوییم و از فیلم‌برداری درخشان فرشاد محمدی چیزی نگوییم و افسوس که نمایش آن‌لاین به لذت بردن از تماشای صحنه‌هایی که می‌توانست بسیار بهتر از این باشد صدمه زده است هر چند به هر حال همین که زودتر از موعد فیلم را می‌بینیم جبران آن کمبود را کرده است.

سایر عوامل فیلم هم کم و بیش خوب هستند تنها اشکال فیلم متاسفانه خود آقای بهمن فرمان‌آراست چه به عنوان نویسنده فیلم‌نامه چه به عنوان بازیگر اصلی. کاش دوستی به آقای بهمن فرمان‌آرا بگوید آن سابقه‌ درخشان را با این فیلم‌های کم‌ارزش و گاه بی‌ارزش خراب نکند و به خودش مرخصی بدهد و بگذارد این آخرین فیلمش باشد، سفری به خارج کشور بکند و کمی از زندگی لذت ببرد و بگذارد «بهمن فرمان‌آرا» با همان فیلم‌های درخشانی که زمان شاه ساخت در یادها بماند. ای کاش!

بیشتر از فیلم