بهصراحت میتوان گفت که ابعاد رابطه تنشآلود جمهوری اسلامی با غرب بسیار پیچیدهتر از برنامه هستهای است؛ پروندهای که تهران میخواهد از آن برای لغو تحریمهای اعمالشده علیه خود بهرهبرداری کند، اما دیگر این پرونده بهتنهایی قادر به برداشتن تحریمها نیست. آن هم در شرایطی که اقتصاد جمهوری اسلامی در وضعیت بحرانی قرار گرفته و ناکارآمدی نظام در حل آن، بیشازپیش آشکار شده است.
سخنان پرطمطراق برای بازگشت ایران به وضعیت کشوری که جهان متمدن، بهویژه ایالات متحده، اروپا و کشورهای عربی منطقه بتوانند با آن بهطور طبیعی تعامل داشته باشد، کافی نیست. مشکل رژیم جمهوری اسلامی که آیتالله خمینی در سال ۱۹۷۹، پس از موفقیت در انحصار قدرت و به حاشیه راندن سایر احزاب مخالف دولت محمدرضا شاه پهلوی، تاسیس کرد، فراتر از پرونده هستهای و ابعاد آن گستردهتر از این معضل است.
از زمان روی کارآمدن رژیم جمهوری اسلامی و طرح شعار «صدور انقلاب»، چگونگی رفتار این رژیم با منطقه و جهان همواره موردتوجه قرار داشت، اما تحولات ناشی از تغییر سیاست اسرائيل، بهویژه پس از حمله هفتم اکتبر حماس، نشان میدهد که زمان تداوم این رفتار عملا به پایان رسیده است.
دولت اسرائیل دیگر قادر به ادامه تفاهمهای عمیق با جمهوری اسلامی نیست و دیگر نه میتواند به سیاست نرمش با حماس ادامه دهد و نه برای تداوم تفرقه میان فلسطینیان، کنترل نوار غزه را به حماس واگذارد. در واقع اسرائیل به این واقعیت پی برده است که فرصت دادن به حماس نتیجه مطلوب در پی نداشت. بهخصوص پس از حمله هفتم اکتبر به شهرکهای اطراف غزه که به کشته شدن نزدیک به هزار و ۲۰۰ یهودی، عمدتا اسرائیلی که ۲۳ ماه پیش هنگام وقوع عملیات طوفانالاقصى، در آن شهرکها حضور داشتند، منجر شد.
از سوی دیگر، پس از آنکه حزبالله به دستور جمهوری اسلامی، از جنوب لبنان جنگ علیه اسرائيل را آغاز کرد، تلآویو دیگر «قواعد درگیری» با حزبالله را هم رعایت نمیکند. همچنین دیگر آماده همزیستی با یک رژیم اقلیت در سوریه نیست؛ رژیمی که در طول دوران حافظ اسد و بشار اسد بقای آن را تضمین کرده بود. مهمتر از همه اینکه، ایالات متحده با اسرائیل و حتی با کشورهایی مثل روسیه توافق کرده است که بمب هستهای داشتن جمهوری اسلامی پذیرفتنی نیست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از این منظر، هیچ یک از مشکلات جمهوری اسلامی با جامعه جهانی با اظهاراتی مانند آنچه اخیرا عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، در روزنامه بریتانیایی گاردین نوشت، حل نخواهد شد.
او در آن اظهارات، از تمایل تهران برای اتخاذ موضعی انعطافپذیر در هرگونه مذاکرهای که به هدف حل پرونده هستهای انجام شود، صحبت کرد. از جمله نکاتی که عراقچی به آن اشاره کرد، این بود که جمهوری اسلامی آماده تدوین یک توافق واقعی و پایدار شامل نظارت شدید و محدودیتهایی بر غنیسازی (اورانیوم) در ازای رفع تحریمها است و هشدار داد که «بهره نبردن از این فرصت میتواند عواقبی ویرانگر برای منطقه و فراتر از آن داشته باشد».
عراقچی تاکید کرد: «اگر اروپا واقعا خواهان راهحل دیپلماتیک است و اگر ترامپ بخواهد بر مسائل واقعی تمرکز کند، باید به دیپلماسی زمان و فضای لازم برای موفقیت داده شود» و خاطرنشان کرد که اقدامی که جایگزین دیپلماسی شود، به هیچ صورتی مطلوب نخواهد بود. با این حال، به اینکه جایگزین دیپلماسی چه خواهد بود یا جمهوری اسلامی از این اقدام جایگزین که به جهان درباره آن هشدار میدهد، چه منظوری دارد، هیچ اشارهای نکرد.
جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی مجاز به داشتن سلاح هستهای نیست و هیچکس هم نمیتواند باور کند که رژیم ایران واقعا به دستیابی به بمب هستهای تمایلی ندارد. همین باعث شده است که جهان به دنبال نظارت شدید بر برنامه هستهای جمهوری اسلامی باشد. بهویژه اینکه پذیرش رژیم ایران بهعنوان یک قدرت هستهای برای جامعه جهانی قابلتحمل نیست.
علاوه بر این، دسیتابی تهران به سلاح هستهای سراسر کشورهای منطقه را به یک رقابت تسلیحاتی بیسابقه وارد میکند و به گسترش سلاحهای هستهای میانجامد. جمهوری اسلامی نمیتواند یک کشور هستهای باشد و در عین حال کشوری مانند ترکیه در برابر چنین تحول خطرناکی، تماشاگر باقی بماند.
رابطه جمهوری اسلامی با حماس هرگز کاهش نیافت و در آینده برای همه روشن خواهد شد که در زمان آمادهسازی برای حمله هفتم اکتبر حماس، میان جمهوری اسلامی و شاخهای از حماس هماهنگی و همکاری وجود داشت. رژیم ایران تا آنجا که ممکن بود از عملیات طوفانالاقصی بهرهجویی کرد و این روند تا جایی پیش رفت که به رویارویی مستقیم نظامی با اسرائیل و آمریکا انجامید و باعث شد ایالات متحده در ژوئن گذشته سه سایت هستهای جمهوری اسلامی را هدف قرار دهد.
تردیدی نیست که پرونده هستهای جمهوری اسلامی چالشی جدی برای جامعه جهانی محسوب میشود، اما این تهدید را نمیتوان از فعالیتهای تهدیدآمیز رژیم ایران در منطقه که از طریق گروههای نیابتی وابسته به این رژیم (شبهنظامیان فرقهگرای فعال در عراق، لبنان، یمن و پیش از آن در سوریه) انجام میشود، جدا دانست و هیچکس نمیتواند بدون در نظر داشتن خطر موشکهای بالیستیک جمهوری اسلامی و رفتارهای تهدیدآمیز آن در منطقه، در حالی که شبهنظامیان وابسته به این رژیم در یمن همچنان دست به ماجراجوییهایی میزنند که امنیت و ثبات منطقه را به خطر میاندازد، فقط درباره پرونده هستهای مذاکره کند.
جمهوری اسلامی در حاشیه جنگ غزه وارد درگیریهای متعددی شد، اما تصور نمیکرد گرفتار جنگی مشابه جنگ ۱۲روزه با اسرائیل شود. در حالی که امروز جهان بسیار دگرگون شده و تنها اسرائیل نیست که از سیاستهای مبتنی بر خشونت بهره میگیرد و از عقلانیت سیاسی فاصله گرفته است.
در دنیایی که همه چیز آن تغییر کرده است، هیچکس نمیتواند بدون توجه به فعالیتهای تهدیدآمیز شبهنظامیان فرقهگرای وابسته به رژیم ایران که منطقه را به وحشت و آشفتگی کشیدهاند، با تهران بر سر برنامه هستهای گفتگو کند و تهدید گروههای نیابتی آن را که به نابودی کشورهای عربی کمر بستهاند، نادیده گیرد. آنچه امروز در لبنان اتفاق میافتد، گوشهای از ابعاد تهدید منطقهای جمهوری اسلامی را برملا میکند.
رفتار تهدیدآمیز جمهوری اسلامی در منطقه بخش جداییناپذیر هر مذاکرهای خواهد بود و سوالاتی از این قبیل را مطرح خواهد کرد که سیاست جمهوری اسلامی در عراق چیست؟ جمهوری اسلامی با تشویق حزبالله به تشدید تنش، چه سیاستی را در لبنان دنبال میکند؟ سیاست آن در قبال حوثیهای یمن که همچنان به پرتاب موشک به سمت اسرائیل و تهدید خطوط کشتیرانی در دریای سرخ ادامه میدهند، چیست و جمهوری اسلامی چه زمانی از تلاش برای مداخله در امور داخلی سوریه دست خواهد کشید؟ اینها برخی پرسشهایی خواهند بود که بهزودی در کنار سوالهای حلنشده مربوط به پرونده هستهای جمهوری اسلامی، مطرح خواهند شد.
برگرفته از روزنامه العرب