اشک‌های آلن دلون و غیبت مارادونا

گزارش اختصاصی ایندیپنت فارسی از جشنواره فیلم کن

آلن دلون به همراه دخترش انوشکا در جشنواره فیلم کن- 29 اردیبهشت ۱۳۹۸

روز ششم جشنواره کن روز دو ستاره بود که عاشق و طرفدار زیاد دارند اما در عین حال دو مرد جنجالی‌اند که بزرگداشت‌شان با انتقادهای بسیاری همراه بود.

نخل طلای افتخاری کن در این روز، ۲۹ اردیبهشت‌ماه، به آلن دلون، بازیگر بزرگ فرانسوی، اهدا شد. سالن دبوسی قصر جشنواره کن پر از تماشاگرانی بود که اکثراً دقایق متمادی برای دلون دست زدند و شاهد بودند که تی‌یری فرمو، مدیر جشنواره، و انوشکا دلون، بازیگر هلندی-فرانسوی و دختر آلن دلون، نخل را به این بازیگر ۸۳ ساله تقدیم می‌کنند. فرمو و انوشکا سخنانی پرشور در مورد او بیان کردند و پس از آن گزیده‌ای از فیلم‌هایش پخش شد. در این مراسم همچنین نسخه کامل فیلم «موسیو کلاین» ساخته جوزف لوزی که حاوی یکی به یاد ماندنی‌ترین نقش آفرینی‌های دلون است، به نمایش درآمد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

دلون نخل را به دراماتیک‌ترین شیوه قابل تصور دریافت کرد. او نه تنها اشک ریخت، که در پایان گفت دارد برای همیشه از سینما خداحافظی می‌کند. سخنان آخر او گویاتر از هر چیز دیگری بود: «ممنون و خداحافظ». مطابق رسم معمول کن همه صحبت‌ها به زبان فرانسه بود و غیرفرانسه‌زبان‌ها برای ترجمه دست به دامن بغل‌دستی‌هایشان شده بودند. اظهارات دلون در مورد رفتارش با همسر سابقش، مخالفتش با فرزند داشتن زوج‌های هم‌جنس‌گرا و دفاعش از گرایش راست افراطی در فرانسه باعث شده بود خیلی‌ها مخالف اعطای این جایزه به او باشند. فرمو اما از تصمیم جشنواره دفاع کرده و گفته بود نخل طلا را به خاطر هنرمندی‌های دلون به او می‌دهند و نه بخاطر دیدگاه‌های سیاسی‌اش.

دیگر ستاره بزرگ که قرار بود امشب روی فرش قرمز کن جولان دهد دیه‌گو مارادونا، ستاره آرژانتینی بود که موضوع مستندی ساخته آصف کاپادیایی بریتانیایی است. اما در لحظه آخر اعلام شد که او از ناحیه شانه آسیب دیده و قادر به سفر به کن نیست. به همین دلیل نمایش «مارادونا» بدون حضور او انجام شد. واکنش‌های اولیه منتقدین به این فیلم عموما منفی بود. کاپادیا فیلم را بر اساس ۵۰۰ ساعت فیلم‌ خصوصی ساخته که بسیاریشان پیش از این دیده نشده بودند. مارادونا این فیلم‌ها را در زمان حضورش در باشگاه ناپل ایتالیا در دهه ۱۹۸۰ گرفته بود. منتقدین می‌گویند فیلم نتوانسته آن‌طور که باید به شخصیت مارادونا و پیچیدگی‌هایش جان دهد. اوون گلایبرمن از مجله «ورایتی»‌ گفته کاپادیا سعی کرده فیلمی مشابه مستندهایش راجع به ایمی واین‌هاوس، خواننده بریتانیایی، و آیرتون سنا دا سیلوا،‌ راننده برزیلی فاتح فرمول یک، بسازد اما موفق نشده است. او نوشت: «رویکرد ویدئو-وریته کاپادیا در این‌جا بیشتر مورد استفاده قرار گرفته اما به نتیجه کم‌تری رسیده.» استفن دالتون، منتقد مجله «هالیوود ریپورتر» هم نوشته که فیلم «نقطه نظر منبع قوی و از لحاظ جزئیات ضعیف» بود.

در بخش مسابقه مطابق معمول هر روزِ کن، از دو فیلم دیگر رونمایی شد: «زندگی پنهان» ساخته ترنس ملیک، کارگردان شهیر آمریکایی که خیلی‌ها منتظرش بودند و «پرتره آتش‌گرفته یک زن» ساخته سلین سیاما، یکی از چهار زنی که امسال در بخش مسابقه حضور دارد و نامزد دریافت نخل طلا است. ملیک از مشهوترین کارگردانان جهان است و مدت‌ها است منتقدین منتظر تماشای فیلم سه ساعته او بودند. این فیلم داستان زندگی مردی اتریشی در زمان جنگ جهانی دوم است که حاضر نیست به هیتلر سوگند خورده و وارد ارتش شود و از همین‌رو باید با طرد شدن و زندان سر کند. 

فیلم ملیک دقیقا همان چیزی است که از او انتظار می‌رود. موسیقی متن با قرائت نامه‌های عاشقانه قهرمان داستان و همسرش در کنار تصاویر زیبایی از روستاهای اتریش؛‌ آن‌جا که اتریشیِ ضدهیتلر و همسرش باید با فشار اجتماع سر کنند. این نوع فیلم‌های سبک آرام و شاعرانه‌ماب طرفداران خاص خود را دارند و به نظر می‌رسد بسیاری از منتقدین نظر مثبتی به «زندگی پنهان» داشته‌اند. پیتر دبراج در «ورایتی» گفته است که این فیلم بهترین فیلم ملیک پس از «درخت زندگی» است. «درخت زندگی» درام حماسی-تجربی‌ای بود که سال ۲۰۱۱ با بازی برد پیت و شان پن در کن پخش شد و بسیاری از منتقدین را مسحور خود کرد. در نظرسنجی سال ۲۰۱۲ مجله «سایت اند ساوند» این فیلم به عنوان یکی از ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینمای جهان شاخته شد. دبراج «زندگی پنهان» را به خاطر «پرسیدن سوال‌های سخت در مورد ایمان شخصی در دنیایی که به بیراهه رفته» و ملیک را به خاطر بازگشت به سبک حماسی ستوده است. دیوید ارلیچ در «ایندی‌وایر» نیز گفته این بهترین فیلم ملیک پس «درخت زندگی» است و کارگردان را به خاطر پایان «هفت سال گشت و گذار در برهوت» تحسین کرده. او فیلم جدید را «داستانی قدرتمند و تکان‌دهنده در مورد ایمانِ بحران زده» خوانده است.

اما دیگر فیلم روز دوشنبه بخش مسابقه که شانس بالایی برای تصاحب نخل طلا دارد فیلم «پرتره آتش‌گرفته یک زن»‌ است؛ داستانی ساده که تنها چهار بازیگر اصلی دارد. در قلعه‌ای دورافتاده در گوشه‌ای از فرانسه قرن هجدهم، مادر و دختری از خانواده‌ای اشرافی به همراه خدمتکارشان- به ترتیب با بازی آدل هانل، والریا گولینو و لوآنا برجامی-  زندگی می‌کنند. مادر قصد دارد دخترش الوزی را به نجیب‌زاده‌ای در میلان شوهر دهد و برای انجام این کار قرار است پرتره‌ای از او کشیده و به مرد نشان داده شود. الوزی اما دل خوشی از این وصلت ندارد و همین است که مقاومت می‌کند و نمی‌خواهد صورتش را به نقاش‌ها نشان دهد. به همین دلیل مادر نقاشی را به خدمت گرفته که به بهانه دوستی و همراهی با دختر وارد قلعه شود و به طور پنهانی او را نقاشی کند. این نقاش، ماریان با بازی خیره‌کننده نوآمی مرلانِ فرانسوی است. «پرتره آتش‌گرفته یک زن» داستان رابطه عاشقانه‌ای است که بین ماریان و الوزی درمی‌گیرد — رابطه‌ای که زمان چندانی برای پا گرفتن ندارد چرا که مادر تنها برای پنج روز از قلعه رفته است. به قول منتقد «هالیوود ریپورتر» این فیلم «داستان عشاقی است که یک لحظه هم برای از دست دادن ندارند» و چقدر خوب که در خود فیلم ۱۲۱ دقیقه‌ای هم «یک لحظه هم هدر نمی‌رود».

سه بازیگر زن اصلی هر یک بهتر از دیگری درخشیده‌اند. هانل و مرلان رابطه‌ای پرشور اما لطیف و انسانی را تصویر کرده‌اند که می‌تواند به یکی از کلاسیک‌های عاشقانه بدل شود. در عین حال برجامی نیز در نقش دختر خدمتکار ظرافت و هنرمندی بسیار نشان داده و حتی می‌توان از شکل گرفتن رابطه پر از همبستگیِ خواهرانه بین این سه سخن گفت که نیروی پیش‌برنده فیلم است. عوامل جنبی همه برای پیش بردن داستان و غنا بخشیدن به آن درست و به جا مورد استفاده قرار گرفته‌اند. موسیقی کلاسیک که عشق مشترک الوزی و ماریان است- به خصوص چهار فصل ویوالدی که نقش مهمی در پی‌رنگ داستان بازی می‌کند؛ سفر کوتاه سه زن به محفلی محلی در بریتانیِ فرانسه و رقص و آواز آن‌ها؛ استفاده از ساحل پرشکوه اقیانوس اطلس با آن صخره‌های هراسناک و پرشکوه. به نظر می‌رسد سیاما  شانس بالایی برای دریافت نخر طلا داشته باشد. البته هنوز باید منتظر رونمایی از بقیه فیلم‌ها باشیم. در روزی که با پخش «مسیو کلاینِ» آلن دلون از سال ۱۹۷۶ به یادمان آمد که تصاویر رابطه عاشقانه در سینما زمانی چقدر مردمحور بوده، فیلم سیاما خبر از راه درازی که در این سال‌ها طی شده می‌دهد. شاید حتی بتوانیم این دو تصویر را کنار هم قرار دهیم و آن‌ها را نماد گذشته و آینده سینما بدانیم: دلونی که خداحافظی کرد و کنار رفت؛ و سیاما و هانل و مرلان و برجامی که در میان کف‌زدن‌های ممتد هزاران نفر در سالن بزرگ لومیر مثل قهرمانان پیروز در مسابقه‌ای ورزشی بودند.

در روز ششم در بخش نوعی نگاه هم شاهد نمایش کمدی فرانسوی «اتاق ۲۱۲» کریستوفر اونوره بودیم که بازیگر اصلی آن کیارا ماسترویانی است، دختر دو نفر از مشهوترین بازیگران تاریخ سینمای اروپا، مارچلو ماسترویانی و کاترین دونوو. در فیلم‌های کمدی فانتزی به دنیا بازگشتن اشباح را زیاد دیده‌ایم، اما ویژگی این فیلم این است که اشباحی که وارد بازی می‌شوند نه فقط متعلق به آدم‌های درگذشته که متعلق به دوران جوانی دو شخصیت اصلی فیلم هستند: زن و شوهری که رابطه‌شان وقتی دچار اختلال می‌شود که مرد متوجه می‌شود که همسرش، که استاد دانشگاه است، نه تنها با یکی از دانشجوهایش رابطه دارد که در طول سال‌ها بارها به او خیانت کرده است. در کمدی دیوانه‌وار و گروتسکِ اونوره، شبح دوران جوانی مرد برمی‌گردد تا زن، دورانی که عاشق شوهرش بوده را به خاطر بیاورد. در این میان شبح ده‌ها نفر از عشاق قدیمی زن نیز به دنیا بازمی‌گردند تا شاهد یک شب جادویی و غریب باشیم که در آن معنی عشق و وفاداری و رابطه به چالش کشیده می‌شود. فیلم اونوره نشان می‌دهد که سنت کمدی‌های فرانسوی همچنان جای پای محکم خود روی فرش قرمز جشنواره کن را حفظ کرده است. هرچند این گونه فیلم به نوعی حاشیه‌ای بودن خاص خود را هم دارد، به طوری که تصور اعطای جایزه اصلی این بخش به اونوره دشوار به نظر می‌رسد.

بیشتر از فیلم