از بینوایان معاصر تا دهکده برزیلی

روز دوم جشنواره کن

بعد از افتتاح سرخوشانه جشنواره با فیلم جیم جارموش که منتقدین را راضی نکرد‌، جشنواره کن چهارشنبه وارد دومین روز خود شد. دو فیلم از بخش مسابقه و دو فیلم از بخش نوعی نگاه و اولین فیلم‌های سه بخش جنبی جشنواره به نمایش درآمدند. در عین حال در حالی که منتقدین آرام آرام فیلم‌ها را مزه مزه می‌کنند و به دنبال آخرین هنرمندی‌های بزرگان سینما هستند، بازار خریدو فروش کن که مهم‌ترین از نوع خود در جهان است به سرعت پیش می‌رود و در همین دو روز اول خیلی فیلم‌ها فروش رفته‌اند.

منتقد ایندپندنت فارسی روز را با تماشای «پوست گوزن»، کمدی فرانسوی ساخته کوئنتین دپلو آغاز کرد که فیلم افتتاحیه بخش جنبی «دو هفته با کارگردانان» امسال بود. فرانسه مهد سبک آبزوردیسم و کمدی معروف به «بیزار» یا غریب است و جشنواره ‌روها عادت دارند هر سال چندین فیلم از این سبک ببینند. شخصیت اصلی «پوست گوزن» پرسوناژی آشنا در این سبک است: مردی مطلقه که به دنبال معنای زندگی به جاده می‌زند تا سرخوردگی‌های زندگی شخصی را دور از فضای آشنای زندگی‌اش حل کند. این گونه فیلم‌ها معمولا به شدت مردانه هستند و حول عقده‌های فتیش‌وار شخصیت مرد اصلی می‌چرخند. «پوست گوزن» نیز چارچوبی مشابه دارد اما آن‌چه فیلم را نجات می‌دهد و به اثری متفاوت بدل می‌کند بازی آدل هانل، بازیگر ۳۰ ساله فرانسوی و از درخشان‌ترین استعدادهای بازیگری سینمای اروپا است. هانل در چند سال گذشته چند بازی درخشان در کن داشته است: درام سیاسی «۱۲۰ ضربه در دقیقه» از رابین کامپیو (که امسال جزو هیات داوران کن است) و درام اجتماعی «دختر ناشناخته» (ساخته دوقلوهای داردن،‌ دو کارگردان بلژیکی که امسال هم با «احمد جوان» در بخش مسابقه حضور دارند.)‌

هانل در «پوست گوزن» نشان می‌دهد که گستره توانایی‌هایش محدود به یک ژانر نیست. نقش‌آفرینی او فضای مردانه فیلم را عوض می‌کند و طولی نمی‌کشد که این دختر پیشخدمت در بار محل به شخصیت اصلی بدل می‌شود. پس از نمایش فیلم از هانل در مورد دشواری‌های انتقال از درام به کمدی پرسیدم و او گفت از زاویه ژانر به قضیه نگاه نمی‌کند و سعی می‌کند به هر شخصیتی به نوبه خود جان ببخشد. او در ضمن گفت در نسخه اولیه فیلم، رابطه دختر و مرد بیشتر در چارچوب اغوا بوده و اما او آن‌‌را بیشتر به سمت دیوانه‌واری خاص فیلم‌های کمدی سوق داده است.

مهم‌ترین بخش کن اما بخش مسابقه است. مهمترن منتقدین دنیا با انتظار بسیار منتظر نمایش هر فیلم می‌شوند و بیش از همه به این سوال فکر می‌کنند که برنده امسال نخل طلای کن، مهمترین جایزه سینمایی جهان، چه کسی خواهد بود. در روز دوم دو فیلم «بینوایان» ساخته لادج لی از فرانسه و «باکورائو» ساخته کلبر فیلیو و جولیانو دورنلس از برزیل در بخش مسابقه به نمایش در آمدند.

لادج لی ۳۹ ساله متولد پاریس است اما تبارش به غرب آفریقا بازمی‌گردد. او در گفتگو با رسانه‌ها گفته هدفش از فیلم ضبط واقعیت اجتماعی حومه‌های آفریقایی‌نشین حومه پاریس است اما هرگز خواب این را هم که فیلمش به بخش مسابقه پیدا کند نمی‌دیده. او به ورایتی می‌گوید: «فکر می‌کردم شاید امکان خیلی کوچکی باشد که به بخش دو هفته با کارگردانان راه پیدا کنم اما بخش مسابقه — وای!». در روز اول جشنواره هنوز فیلم او به نمایش درنیامده بود که «کریتیو آرتیست»، از مهمترین آژانس‌هاس هنری جهان، لی را به خدمت گرفت.

داستان «بینوایان» لی حول یک گروه سه نفره پلیس در پاریس معاصر و تلاش‌شان برای کنترل محله‌های سرسخت حومه پاریس با دار و دسته‌های مختلف‌شان می‌گردد:‌ از گروه‌های مرتبط با اخوان مسلمین تا سیرک‌های اقلیت رومانیایی تبار. فیلم در نگاه اول ارتباطی به رمان کلاسیک ویکتور هوگو ندارد. اما بخشی از رمان هوگو در محله کارگری مونفرمیل می‌گذرد که لی در آن بزرگ شده. خودش به ورایتی گفته: «یک قرن گذشته و این محله هنوز پر از بینوایان است. خشونت پلیس همچنان از عوامل مهم است.»

نقطه قوت «بینوایان» این است که به دام چارچوب آشنای «پلیس بد، پلیس خوب» معمول فیلم‌های آمریکایی این ژانر نمی‌افتد. با تم آشنای پلیس جدیدی که به گروه تازه‌وارد است و هنوز آلوده قانون‌شکنی‌های معمول آن‌ها نشده روبرو هستیم اما فیلم موفق می‌شود واقعیت پیچیده حومه‌های پاریس را نشان ‌دهد و یادآور می‌شود که «دولت ناکام» تنها وضعیت کشورهایی همچون سومالی و کنگو نیست که در قلب اروپا و شهرهایی مثل پاریس هم جاری است. در فیلم می‌بینیم که تصویر خیر و شر در این محله واضح نیست و پلیس هم دار و دسته‌ای مثل سایر دار و دسته‌های محل است که هر یک می‌کوشند نظم موجود را حفظ کنند اما اول از همه به دنبال حفظ منافع شخصی خود هستند. بعید است «بینوایان» بتواند فاتح نخل طلا باشد اما به احتمال بسیار یک یا چند مورد از سایر جوایز را مال خود می‌کند.

«باکورائو»ی برزیلی فیلمی غریب با الهام از سنت رئالیسم جادویی آمریکای لاتین است. در جشنواره‌های هنری عادت داریم فیلم‌های «غریب» ببینیم اما این فیلم حتی از حد معمول هم غریب‌تر است. چنان‌که از کارگردان چپ‌گرایی مثل فیلیو انتظار می‌رود فیلم را می‌توان اعتراضی قوی به راست‌گرایان برزیل و دولت افراطی بولسوناریو در این کشور دید. داستان این‌که چطور نخبگان محلی جان مردم دهکده کوچک «باکورائو» را فدای معاملات خود با دار و دسته‌ای خارجی می‌کنند جانمایه اصلی فیلم است. اما شاید همین تم قوی سیاسی باعث شده «باکورائو» بعضی مواقع زیادی گل‌درشت باشد. «باکورائو» با این حال اینقدر خوش‌ذوقی و صحنه‌های به یادماندنی دارد که محبوب خیلی از منتقدین باشد و شاید حتی بتواند عزم جایزه‌های بزرگ کند.

در بخش «نوعی نگاه» شاهد نمایش فیلم افتتاحیه به نام «زن برادرم‌» ساخته مونیا شکری از کانادا بودیم. داستان فیلم در ایالت فرانسوی‌زبان کبکِ‌ کانادا می‌گذرد و می‌توان آن‌را در همان سنت کمدی‌های ابزرودی دانست که در بالا وصفش رفت. مونیا شکری ۳۵ ساله تبار آفریقای شمالی دارد و متولد کبک است. او را بخاطر بازی در فیلم‌های زاویه دولانِ‌ کبکی می‌شناختیم که از به‌نام‌ترین کارگردانان جوان جهان است و در نمایش فیلم نیز حضور داشت (دولان خود در بخش مسابقه امسال هم فیلم دارد.) «زن برادرم» داستان زندگی دانشجوی دکترای فلسفه تونسی‌تباری است که با مشکلات رایج گروه اجتماعی خود روبرو است:  سوفیا دکترایش را گرفته اما موفق به استخدام در دانشگاه نمی‌شود و باید با دشواری‌های زندگی روبرو شود. نیروی پیش‌برنده فیلم سرخوردگی‌های این شخصیت و تضادهایش با خانواده است: برادری که به نظر زندگی خیلی موفق‌تری دارد و پدر و مادری که از هم جدا شده‌اند اما همچنان زندگی پر عشق و شوری دارند که دور از زندگی ازخودبیگانه و پراضطراب سوفیا است. «زن برادرم» چند سکانس خوب دارد اما در نهایت فراتر از فیلم‌های متوسط این ژانر نمی‌رود و احتمالا این‌که افتخار افتتاح این بخش را به آن داده‌اند باعث تعجب و انتقاد خیلی از منتقدین خواهد شد.

«گاو وحشی» ساخته آن سیلورشتاین دیگر فیلم بخش نوعی نگاه بود که دیروز نمایش یافت. این فیلم نیز در محدوده‌های سنت و ژانر خاص خود و این بار، سینمای مستقل آمریکا قرار دارد. فیلم در بخش‌های روستایی ایالت تگزاس در جنوب آمریکا می‌گذرد و دو شخصیت اصلی آن دوستی بعیدی را به هم می‌زنند: مرد میان‌سال سیاه‌پوستی که در نمایش‌های گاوبازی تگزاس ایفای نقش می‌کند و دخترک سفیدپوستی که مادرش در زندان است. ورزش پرهیجان گاوبازی دنیایی متفاوت را به دختر خردسال معرفی می‌کند: دنیایی که می‌تواند در آن احساس قدرت کند. سنت سینمای مستقل آمریکا همیشه کوشیده در مقابل هالیوود «رویای آمریکایی» را زیر سوال ببرد و بخصوص زندگی پربحران و شکننده آمریکایی‌هایی را نشان دهد که در حاشیه جامعه پر زرق و برق‌شان زندگی می‌کنند؛ دنیایی آکنده از زندان و مواد مخدر که کودکان اغلب قربانیان اصلی آن هستند. نقطه قوت فیلم تصویر انسانیِ دوستی مرد میان‌سال و دختر خردسال است و همین باعث شده نمونه موفقی از این سنت و ژانر باشد، حتی اگر فراتر نرفتن از قالب‌های آن باعث شود نتوانیم آن‌را فیلم درجه یکی بدانیم.

اخبار بازار

در حالی که خبرنگاران در سالن دبوسیِ قصرِ جشنواره، فیلم‌های بخش اصلی را تماشا می‌کنند، بازار داغ فروشنده‌ها و خریداران فیلم در هتل‌های نزدیک قصر واقع در خیابان معروف کروازیر که در کنار ساحل دریای مدیترانه واقع شده گرم است. در این‌جا نگاهی گذرا داریم به مهمترین خبرهای دیروز این بازار:

— رابین رایت با بازی در نقش زن رئیس‌جمهور و سپس خود رئیس‌جمهور در سریال نت‌فلیکسی «خانه پوشالی» به شهرت رسید. او اکنون قرار است اولین فیلم بلند خود را با «زمین» بسازد، فیلمی که ساخت آن از تابستان امسال در ایالت کوهستانی بریتیش کلمبیا در غرب کانادا آغاز می شود. خبرها حاکی از آن است که فیلم در کن موفق به جذب سرمایه لازم شده.

— چین یکی از مهم‌ترین بازارهای رو به رشد سینمای دنیا است و امسال ۶۰۰ نفر از این کشور به کن آمده‌اند، که میزانی مشابه سال گذشته است. اما انتظار می‌رود چینی‌ها امسال در خرید محتاطانه‌تر عمل کنند. شرکت توزیع «تایم این پورتریت» در همان آغاز جشنواره حق پخش چند فیلم بخش مسابقه را برای چین خریده: «آمدیم خانه نبودید» ساخته کن لوچ بریتانیایی، «وای مرسی!» ساخته آرنو دپلشان فرانسوی و «باید بهشت باشد» ساخته الیا سلیمان فلسطینی.

— چینی‌ها البته فقط خریدار نیستند و در ضمن آمده‌اند تا فیلم‌های خود را بفروشند. «آتش آسمان» اولین فیلم بودجه بالای چینی با تم فاجعه طبیعی است که تهیه‌کنندگان امیدوارند خریداران بزرگی برایش پیدا کنند. چینی‌ها اخیرا با «زمین سرگردان» اولین فیلم بودجه بالای علمی تخیلی خود را به سینماهای آمریکا آوردند (فیلم البته با وجود موفقیت نجومی‌اش در خود چین موفق به فروش چندانی در غرب نشد.) باید دید فیلم‌های چینی می‌توانند با همتایان هالیوودی خود در این زمینه رقابت کنند یا نه.

— از دیگر پروژه‌های جالب توجه بازارِ فیلم «اسکوبار با اسکوبار» مجموعه‌ مستندی دباره  پدرو اسکوبار، سرکرده معروف گروه مافیای مواد مخدر در کلمبیا است. این مستند چهار قسمتی بر اساس کتابی است که پسر اسکوبار درباره پدرش نوشته است.

بیشتر از فیلم