بیش از سه دهه است که جمهوری اسلامی تصویری از یک قدرت منطقهای ترسناک با شتابی مهارناپذیر ساخته است، اما در جریان جنگ ۱۲ روزه، این تصویر آسیبی جدی دید.
برای کشورهایی که غرششان بسیار ترسناکتر از چنگ و دندانشان است اصطلاحی وجود دارد: ببر کاغذی. این عبارت به کشوری اشاره دارد که از دور تهدیدآمیز بهنظر میرسد اما پای آزمون که برسد، زیر فشار فرو میپاشد.
جالب اینکه مائو تسهتونگ این اصطلاح را در دهه ۱۹۵۰ برای توصیف آمریکا به کار برد، اما امروز شاید کاربرد دقیقتری برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد.
جمهوری اسلامی طی بیش از سه دهه با پنهان کردن تاسیسات هستهای در اعماق کوهها، نمایش موشکها در خیابانهای تهران، و لفاظی ستیزهجویانه انقلابی، چهرهای از یک قدرت منطقهای مهارناپذیر برای خود ساخته بود. اما در جنگ ۱۲ روزه در ماه ژوئن، این تصویر ساختگی ضربهای سنگین خورد.
از آن زمان، بحثها بیشتر متمرکز بر یک پرسش فنی بوده است: برنامه هستهای جمهوری اسلامی چقدر عقب افتاد؟ اما نکته اساسیتر نادیده گرفته شده است: این حملات یک توهم را برملا کرد. جمهوری اسلامی نه در قامت غولی مهیب، بلکه ببری کاغذی آشکار شد.
و افشای این واقعیت ممکن است پیامدهایی عمیق، چه در منطقه و چه در داخل ایران، داشته باشد.
یکی از نتایج فوری، تغییر لحن دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، است که گفت برای ازسرگیری مذاکرات هستهای عجلهای ندارد، زیرا معتقد است تهران دیگر خطری ندارد.
این سخنان نه تنها درباره توانمندیهای جمهوری اسلامی، بلکه درباره «اهرم فشار» نیز گویا است. از نگاه ترامپ، وقتی طرف مقابل تهدید جدی باشد، باید سریع وارد مذاکره شد؛ اما تهدیدهای تهران اکنون توخالی جلوه میکند و موضعش در مذاکره تضعیف شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
حملات آمریکا و اسرائیل در ماه گذشته فقط به مقامها و تاسیسات هستهای آسیب نزد، بلکه هاله رمزآلودی را که جمهوری اسلامی سالها دور خود کشیده بود، فرو ریخت. تاسیسات فردو فقط یک دارایی فیزیکی نبود، بلکه نمادی راهبردی بود که به تهران امکان وقتکشی و اعمال فشار در مذاکرات میداد. اکنون، آن برتری روانی از بین رفته و واقعیت در معرض دید قرار گرفته است.
در جریان جنگ ۱۲ روزه، توهم شکستناپذیری جمهوری اسلامی فرو ریخت، و نه فقط زیرساخت هستهای، بلکه بازدارندگی متعارفش نیز آسیب دید و بازسازیاش زمانبر خواهد بود، البته اگر آمریکا و اسرائیل اجازه بدهند.
این تغییر تصویر دیپلماسی را نیز متحول کرده است. بریتانیا، فرانسه و آلمان برای توافق هستهای جدید تا پایان اوت ضربالاجل تعیین کردهاند. اگر تهران این فرصت را از دست بدهد، با فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگشت موج تحریمهای شدید سازمان ملل روبهرو خواهد شد.
پس از این شکست نظامی، تهدید جمهوری اسلامی به خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای نیز تاثیر زیادی ندارد. در گذشته، چنین شرایطی باعث نگرانی کشورهای منطقه، افزایش قیمت نفت و آمادهباش پایگاههای آمریکا در عراق میشد. اما اکنون بازارها آراماند، آمریکا بیتفاوت و اسرائیل خونسرد است. این آرامش از اطمینانی میآید که در پی افشای ضعف دشمنی دیرینه به دست آمده است.
سالها بود هشدار داده میشد که حمله به تاسیسات هستهای ایران ممکن است آغازگر جنگی منطقهای شود یا فقط مسیر جمهوری اسلامی به سمت سلاح هستهای را به تاخیر بیندازد. اما حملات ماه ژوئن نه جنگی به راه انداخت و نه سپاه پاسداران را وارد عمل کرد، بلکه چهره واقعی جمهوری اسلامی را آشکار کرد: قدرتی شکننده که منابعش را برای برنامه هستهای و راهبرد استفاده از نیروهای نیابتی به باد داده است.
برای اسرائیل، این حملات موفقیتی راهبردی بود. اگر سال ۲۰۲۳ با حمله ۷ اکتبر حماس، و سال ۲۰۲۴ با نابودی حزبالله به یاد آورده شود، ۲۰۲۵ احتمالا سالی خواهد بود که باد «فیل جمهوری اسلامی» خالی شد.
اکنون که سوریه نیز بهدلیل حملات به دروزیها دوباره در کانون توجه قرار گرفته است، جمهوری اسلامی که زمانی به چشم بزرگترین کابوس منطقه دیده میشد، بسیار کمخطرتر به نظر میرسد.
توهم شکستناپذیری جمهوری اسلامی فرو ریخته و تواناییاش برای نمایش قدرت در داخل نیز خدشهدار شده است. رژیم مضطرب است، اقتصادش در حال فروپاشی و این تحقیر نظامی ممکن است شکافهای موجود میان حکومت و مردم را عمیقتر کند.
تغییر رژیم هنوز دور به نظر میرسد، اما لحظاتی از این دست اهمیت دارند. در حکومتهای استبدادی کنترلشده «تصور» است که قدرت میآورد، و تصور قدرت جمهوری اسلامی ضربه جدی خورده است. پیامدهای داخلی این مسئله احتمالا در ماههای آینده نمایان خواهد شد.
با این حال، نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که رژیمی زخمی، اغلب خطرناکتر است. جمهوری اسلامی ممکن است همچنان از طریق نیروهای نیابتی یا سلولهای خفته تروریستی در خارج از کشور حمله کند تا بازدارندگیاش را احیا کند. اما حتی در این حالت هم موازنه سود و زیان برایش تغییر کرده است و چنین اقدامهایی اکنون با خطر تلافی شدیدتر همراه خواهد بود.
اگر اسرائیل در گذشته از زدن سر اختاپوس پرهیز میکرد و فقط به بازوهایش حمله میکرد، اکنون دیگر اینگونه نیست.
سر اختاپوس آشکار شده و بسیار کمخطرتر از آن است که پیشتر تصور میشد. این بهمعنای بیخطری جمهوری اسلامی نیست؛ حتی یک ببر کاغذی هم وقتی به گوشه رانده شود، ممکن است به شکلی پیشبینیناپذیر دست به حمله بزند.
اما توهم از بین رفته است. و وقتی تصویری که بادقت ساخته شده است فرو میریزد، کنار هم گذاشتن دوبارهاش بسیار دشوار است. بحث درباره میزان تخریب برنامه هستهای جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد، اما موضوع انکارناپذیر تغییر شگرف در «تصور» داخلی و منطقهای از قدرت جمهوری اسلامی است.
و در این منطقه از جهان، «تصور» اهمیت دارد… بسیار زیاد.
برگرفته از اورشلیم پست