زخم جنگ بر تن جامعه ایران؛ مهاجرت اجباری، فشار روانی، فقر

با شدت گرفتن حملات هوایی و نبود برنامه‌ریزی حکومتی، صدها هزار ایرانی ناگزیر خانه‌هایشان را ترک کرده‌اند. آوارگی گسترده در بستر بحران اقتصادی و اجتماعی، جامعه را در آستانه فروپاشی و بی‌ثباتی کامل قرار داده است

در پی یک هفته بمباران بی‌وقفه ارتش اسرائیل و ناکارآمدی ساختاری حکومت جمهوری اسلامی، تهران و بسیاری دیگر از شهرهای ایران به صحنه یکی از گسترده‌ترین جابه‌جایی‌های اضطراری جمعیت در تاریخ معاصر کشور بدل شده‌اند.

صدها هزار نفر از شهروندان، بدون آمادگی قبلی، ناگزیر خانه‌هایشان را ترک کرده و به مناطق نسبتا امن‌تر پناه برده‌اند. براساس گزارش‌ها، در جریان حملات هوایی اخیر، تاکنون نزدیک به صدها نفر کشته یا زخمی شده‌اند. این مهاجرت‌های ناگهانی و بی‌برنامه، اگرچه فاجعه‌بار، اما با توجه به شدت درگیری‌ها، برای بسیاری اجتناب‌ناپذیر است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

مسئله قابل توجه در این میان آن است که این آوارگی‌ها در بستری مملو از بحران‌های مزمن اقتصادی، اجتماعی و روانی رخ داده‌ است- بستری که طی سال‌ها از طریق گسترش فقر، تورم افسارگسیخته، فساد نهادینه‌شده، و بی‌کفایتی مدیریتی، ساختار جامعه ایران را به مرز فروپاشی رسانده است. اکنون با آغاز یک جنگ تمام‌عیار، وضعیت دشوار میلیون‌ها شهروند ایرانی بحرانی‌تر شده و به مرحله‌ای تحمل‌ناپذیر رسیده است.

در حالی که خطر حملات هوایی و موشکی امنیت و جان مردم را تهدید می‌کند، قطع اینترنت، اختلال در خدمات شهری و دسترسی نداشتن به حداقل امکانات شرایط را به جایی رسانده که می‌توان آن را مشابه وضعیت جوامع جنگ‌زده دانست.

کارشناسان اجتماعی و اقتصادی هشدار می‌دهند که اگر این روند تنها چند هفته دیگر ادامه یابد، ایران با بحران‌های عظیمی مواجه خواهد شد، بحرانی که نه‌تنها بر زندگی روزمره مهاجران اثر می‌گذارد، که ساختارهای روانی، خانوادگی و اجتماعی جامعه را نیز در معرض فروپاشی قرار خواهد داد.

دولت و حکومت بی‌برنامه در برابر مهاجرت اجباری مردم

در شرایطی که هر روز بر تعداد مهاجران در شهرهای مختلف ایران افزوده می‌شود، نبود برنامه‌ریزی مشخص دولت و حاکمیت، انسداد رسانه‌های مستقل، سانسور شدید و فقدان شفافیت در اطلاع‌رسانی، موجب شده است که بحران آوارگی به نوعی بن‌بست مدیریتی گرفتار شود.

در این میان حتی نهادهای امدادرسان نیز، چه دولتی و چه غیردولتی، توان پاسخگویی به حجم عظیم تقاضاهای مردمی را ندارند. وضعیت موجود نه‌تنها بیانگر یک بحران انسانی، که نشانه فروپاشی نظم اجتماع و زوال اعتماد عمومی به نهادهای حاکمیتی است.

البته آوارگی و جنگ‌زدگی برای مردم ایران وضعیت جدیدی نیست. میلیون‌ها نفر از شهروندان هنوز خاطرات تلخ جنگ هشت‌ساله ایران و عراق، کمبود کالاهای اساسی، صف‌های طولانی و اضطراب دائمی را به خاطر دارند.

با این حال، شرایط فعلی تفاوت‌هایی اساسی با آن دوران دارد. در آن زمان جامعه ایران منسجم‌تر بود و منابع عمومی به اندازه امروز آسیب ندیده بود. اما اکنون ایران در وخیم‌ترین وضعیت اقتصادی نیم قرن اخیر قرار دارد. رکود، بیکاری گسترده، فرار سرمایه و کاهش بی‌سابقه قدرت خرید، معیشت اقشار آسیب‌پذیر را به پرتگاه نابودی کشانده است.

فروپاشی زیربناهای خدماتی و تنش‌های اجتماعی

تحلیلگران تاکید می‌کنند که کوچ ناگزیر صدها هزار نفر، آن هم در شرایطی که زیرساخت‌های اساسی مانند خدمات درمانی، حمل‌ونقل، آب، برق و ارتباطات با بحران مواجه‌اند، صرفا یک بحران ثانویه نیست.

این جابه‌جایی‌ها به‌شکل مستقیم انسجام اجتماعی را هدف گرفته‌اند. به‌ویژه در شهرها و مناطق میزبان که اکنون با افزایش جمعیت و فشار مضاعف بر منابع روبه‌رو شده‌اند، ناکافی بودن منابع محلی، کمبود فضای اسکان اضطراری و نبود هماهنگی بین نهادها، موجب گسترش نارضایتی عمومی و افزایش خطر بروز ناهنجاری‌های اجتماعی شده است.

این وضعیت در حالی است که مقام‌های رسمی کشور طی هفته‌ گذشته با وعده‌های غیرواقعی کوشیده‌اند تا شرایط را عادی جلوه دهند. این تلاش‌ها اما در میدان واقعیت، با واکنش مردم، نگرانی عمومی و احساس ناامیدی روبه‌رو شده است.

تبعات روانی و معیشتی مهاجرت اجباری

در این میان کارشناسان مسائل اجتماعی عقیده دارند مسائل شهروندان جنگ‌زده تنها به جابه‌جایی مکانی محدود نیست. مهاجرانی که دارایی‌هایشان را از دست داده‌اند یا ناچار شده‌اند کار و محل زندگی رها کنند، اکنون در غیاب حمایت اجتماعی و نبود فرصت‌های شغلی، دچار مشکلات بسیاری خواهند شد. در چنین فضایی، انواع ناامنی در کشور تشدید خواهد شد.

از سوی دیگر، فشار روانی ناشی از آوارگی، بی‌خانمانی، بلاتکلیفی و اضطراب مداوم، زمینه‌ساز افزایش افسردگی، اضطراب و حتی استرس پس از سانحه  می‌شود. با توجه به اینکه هیچ سازوکاری برای حمایت روانی و خدمات سلامت روان برای آوارگان در نظر گرفته نشده است، این گروه در معرض آسیب‌های روانی ماندگار قرار دارند. همچنین نبود پوشش بیمه‌ای، اختلال در خدمات بانکی و دسترسی نداشتن به درمان، عملا میلیون‌ها نفر را از دایره زندگی عادی خارج خواهد کرد.

در مجموع، بحران جنگ و پیامدهای آن بار دیگر فقدان تصمیم‌گیری درست و کارآمد را در جمهوری اسلامی نمایان کرده است. در شرایطی که کشورهای درگیر جنگ، به‌طور معمول، با تشکیل ستادهای بحران و استقرار فوری سازوکارهای حمایت اجتماعی از فروپاشی نظم عمومی جلوگیری می‌کنند، دولت ایران همچنان در مرحله انکار بحران و وعده دادن بی‌پشتوانه است.

کارشناسان هشدار می‌دهند که با ادامه این وضعیت، مردم ایران، به‌خصوص ساکنان تهران، با موج جدید بی‌ثباتی اجتماعی، اعتراض و تشدید انواع فلاکت و فقر روبه‌رو خواهند شد. آنچه اکنون به‌روشنی مشاهده می‌شود، نه یک جنگ نظامی، که فروپاشی اجتماعی است، و اگر این بحران مهار نشود پیامدهای آن بسیار فراتر از میدان‌های نبرد، بر تمامی ارکان جامعه تاثیرگذار خواهد بود.