در برنامه تلویزیونی به همراه کارشناسی غیر ایرانی درباره وضعیت کنونی ایران صحبت میکردیم. تحلیل درباره احتمالات ورود ایالات متحده آمریکا به درگیری اسرائیل و جمهوری اسلامی و حمله به ایران بود.
احتمالات را بررسی میکردیم که در چه شرایطی و چگونه ممکن است این حمله به تاسیسات هستهای به خصوص به فردو اتفاق بیافتد و پیامدهای این حمله برای ایران چه خواهد بود.
مهمان برنامه تحلیل خود را با این عبارت که تمامی وقایع و اتفاقاتی که رُخ داده و یا در حال وقوع هستند، پیشاپیش برای آنها برنامهریزی شده بود، آغاز کرد.
اینکه حتی ترامپ و نتانیاهو دقیقا میدانند که در ساعات و روزهای آینده چه خواهند کرد و چه سناریویی اجرا خواهد شد و این تصمیمات نه امروز و هفته پیش، بلکه مدتها قبل گرفته شده است. و در ادامه گفت حتی واکنشهای آنها (آمریکا و اسرائیل) نیز از پیش برنامهریزی شده است.
مجری برنامه الشرق از او پرسید که به عواقب این حمله فکر کردهاند؟ به بحرانی که در خاورمیانه ایجاد خواهد کرد و وضعیت آشفته ایران و تبعات آن؟
مهمان برنامه بیدرنگ پاسخ داد، که چه دلیلی وجود دارد که بخواهند مطمئن باشند که ایران به ثبات باید برسد و یا حتما داشتن ثبات شرط اصلی عملیات است؟ نمونه آوردند که وضعیت لیبی را ببینید یا وضعیت سوریه که پس از انقلاب داخلی سالها بیثبات بود. «چه مشکلی وجود دارد که همانطور از هم گسیخته و بیثبات بماند؟ و موضوع اقوام مختلف نیز در میان است که کشور را تقسیم کنند.»
میشنیدم و در مقابل دیدگانم، کشور در مقابل چشمانم مانند نقشهای گسترده شده بود. جغرافیایش، آبهای گرم و ساحل نیلگونش در جنوب و آبهای سبز آغشته به بوی زُهم خزه و جلبک در شمال. از کردستان و بندرعباس و آبادان و اهواز تا تبریز و بروجرد و سمنان. از زاهدان تا البرز و خراسان تا شهر خوبم تهران.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پاسخی که در ذهنم داشت شکل میگرفت، شبیه به تصویر کشتهشدگان در جنگ ایران و عراق بود. شبیه به تصویر غواصان اسیری بود که در جنگ با عراق آنها با دستان بسته زنده به گور کرده بودند. شبیه به تصویر مردان و زنان جوانانی بود که با دستان خالی در خرمشهر از شهر و کشور دفاع کرده بودند، آن پنج نفری که از روی پل میگذشتند… شبیه به تصویر ندا آقاسلطان بود که سینه دریدهاش با گلوله، بغض در گلو خفه شده همه ایرانیان بعد از سه دهه استبداد جمهوری اسلامی بود. شبیه به ستار بهشتی کارگر جوان و بیآزاری بود که شکنجه شد. شبیه به مهسا امینی بود که چهار دهه بعد مظلومانه با چماق ستم کشته شد. شبیه به متین منانی بود که برای غریبی مهسا به خیابان آمد و سوی دو چشمش در ۲۴ سالگی از او گرفته شد. و پاسخم شبیه به هشتاد میلیون ایرانی است که امروز اسیر، در برابر سیستم سرکوبگر جمهوری اسلامی و بیدفاع در برابر حملات اسرائیل ماندهاند.
اسرائیل برای حفظ امنیت شهروندانش به ایران حمله کرده است تا برنامه هستهای جمهوری اسلامی را از بین ببرد. اسرائیل برای آزاد کردن ایرانیان از یوغ نظام استبداد و فرقه دینی حاکم بر ایران، به میدان جنگ نیامده است. نخست وزیر اسرائیل و سایر مقامات رسمی این کشور بارها در یک هفته گذشته گفتهاند که برای تغییر حکومت به ایران حمله نکردهاند هر چند که ممکن است بر اثر این حملات و کشته شدن فرماندهان سپاه و ارتش، رژیم سقوط کند. پاسخم را اینگونه شروع کردم که کاملا با گفتههای مهمان برنامه موافق هستم به جز یک نکته مهم: که او نیروی قوی ملیگرایی در بین ایرانیان را نادیده گرفت و همچنین، ایران کشوری با پیشینه کهن و تمدنی باستانی، لیبی و سوریه نیست که مرزها و جغرافیای آن در دوره معاصر تعریف شده باشد.
گذشته از سیر وقایع تاریخی و هجوم اقوام و گروههای مختلف به ایران و زخمهایی که بر پیکره کشور خورده است، ایرانیان در طول هزارههای گذشته توانستهاند بر اشغال و هجوم بیگانه چیره شوند.
آخرین رویداد بزرگ در کشور، سال ۱۳۵۷ و با خروج شاه فقید از کشور و انقلاب رخ داد.
و اینک ۴۶ سال پس از آن واقعه بزرگ، ایران بار دیگر در وضعیتی جنگی و از سوی دیگر احتمال تغییر حکومت و یا واقعهای بزرگ قرار دارد.
آیا انقلاب و یا رخدادی بزرگ در پیش است یا نظام جمهوری اسلامی میپذیرد قدرت را به ملت باز گرداند؟ ملیگرایی ایرانیان که در دو سال گذشته به وضوح و در تجمعات اعتراضی و غیراعتراضی تبلور چشمگیری داشته است، همان قدرت بازدارندهای است که ایرانیان و ایران را یکپارچه در مقابل تهدیدات و خطرات در پیش رو حفظ خواهد کرد.
از من پرسیده شد که اگر آمریکا و جمهوری اسلامی توافق کردند یا اسرائیل به هدف نابودی برنامه هستهای رسید و نظام سقوط نکرد، تکلیف مردم ایران چه میشود؟
به آرامی پاسخ دادم که منتظر فرصت دیگری میمانند. آنها سالیان سال است که در تلاشند تا این حکومت را تغییر دهند و در نهایت این فرصت را به دست خواهند آورد. و اما نوروزی که گذشت، ایرانیان زیباترین جلوههای ملیگرایانه خود را به نمایش گذاشتند. نمایشی از قدرت و انسجامی خدشه ناپذیر. به همین اعتبار میتوان گفت که ملت ایران هشیار و بیدار است و در بزنگاههای تاریخی توانسته است از کیان کشور و ملت دفاع کند.
و برای من، با همه فراز و نشیبهایی که در این ۴۶ سال تجربه کردهام، اگر فرصت تولدی دیگر داشته باشم، با افتخار بار دیگر ایرانی بودن و تولد در این خاک اهورایی را انتخاب خواهم کرد. ایران، جاویدان شکوه تو باد.