واکنش منفعلانه چین و روسیه در برابر حمله نظامی گسترده اسرائیل به خاک ایران، بار دیگر پرسشهایی اساسی را درباره واقعیت توافقنامههای دو کشور با جمهوری اسلامی ایران و کارآمدی آنها در بزنگاههای ژئوپولیتیکی پیش آورده است. توافقنامههایی که با عنوان «همکاری استراتژیک بلندمدت» معرفی شدند، اکنون در مهمترین لحظه آزمون، از حمایت موثر و معنادار از ایران عاجز ماندهاند.
در حالی که اسرائیل در چندین نوبت پیاپی نقاطی در خاک ایران را هدف قرار داد، چین و روسیه، متحدان بهظاهر راهبردی جمهوری اسلامی، صرفا به ابراز نگرانی و دعوت طرفین به آرامش بسنده کردند؛ اقدامی که در مقایسه با حمایت فوری و بیقید و شرط آمریکا از اسرائیل، نشاندهنده شکاف عمیق میان «ادعای اتحاد» و «حمایت واقعی» است.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، در واکنش به حمله اسرائیل به تهران، در تماس تلفنی با مسعود پزشکیان و بنیامین نتانیاهو تنها نقش میانجی را برعهده گرفت. این در حالی است که حتی کرملین نیز هیچ اشارهای به محکومیت صریح حملات نظامی اسرائیل به ایران نکرده است.
از سوی دیگر، دولت چین نیز تنها به ابراز «نگرانی عمیق» اکتفا کرده و در نخستین بیانیه رسمیاش عنوان کرده است: «از حمله اسرائیل به ایران و عواقب آن بسیار نگرانیم.» به زعم بسیاری از تحلیلگران بینالمللی این موضع نهتنها با استانداردهای یک اتحاد راهبردی فاصله دارد، که حتی از سطح دیپلماسی محتاطانه نیز عبور کرده و به حوزه بیطرفی منفعلانه نزدیک شده است.
انتقاد کارشناسان داخلی از کارنامه این دو پیمان
ساسان کریمی، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران، با اشاره به رفتار روسیه و چین، گفت: «به نظر نمیرسد که این دو کشور تمایلی به حمایت قاطع و ملموس از ایران داشته باشند. آنها احتمالا تنها به محکوم کردن حمله و دعوت دو طرف به صلح بسنده خواهند کرد؛ رویکردی که از نظر افکار عمومی ایرانیان پذیرفتنی نیست.»
این موضع انفعالی در حالی اتخاذ میشود که، به باور بسیاری از ناظران، یکی از محورهای مهم توافقنامههای بلندمدت ایران با چین و روسیه، تقویت ساختارهای نظامی و دفاعی کشور در برابر تهدیدات خارجی بوده است- موضوعی که اکنون در میدان واقعی جنگ به چالشی بزرگ تبدیل شده است.
یکی از سوالات اصلی این روزها، وضعیت نامشخص جنگندههای سوخوی روسی است که پیشتر رسانههای نزدیک به حاکمیت با افتخار از تحویل آنها خبر داده بودند. نهتنها تاکنون هیچ تصویر مستندی از استقرار این جنگندهها در پایگاههای نظامی ایران منتشر نشده، که استفاده نشدن از آنها در واکنش به حملات اسرائیل ابهامات را بیشتر کرده است.
نیروهای مسلح ایران تاکنون پاسخ روشنی به این پرسشها ندادهاند: آیا این جنگندهها واقعا به ایران تحویل شدهاند؟ اگر بله، چرا در مقابله با حملات اسرائیل به کار گرفته نشدند؟ و آیا در همان ساعات اولیه از بین رفتهاند یا ایران توان استفاده موثر از آنها را ندارد؟
استفاده گسترده روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ با اوکراین نیز به موضوعی جنجالی تبدیل شده است. برخی از شهروندان و تحلیلگران معتقدند که تمرکز بیش از حد بخش نظامی ایران بر تولید پهپاد برای روسیه، به تضعیف توان دفاعی کشور منجر شده است. این در حالی است که روسیه در مقام پاسخگویی تاکنون اقدام مشخصی برای حمایت مستقیم از ایران انجام نداده است.
ابهامات درباره سامانههای دفاعی اس-۳۰۰
در کنار جنگندهها و پهپادها، سامانههای دفاعی اسـ۳۰۰ روسی نیز یکی دیگر از نقدهای وارد بر قراردادهای نظامی میان دو کشور است. در جریان حملات هوایی اسرائیل در آبان ۱۴۰۳، گزارشهایی درباره تخریب گسترده سامانههای پدافند فرودگاه امام خمینی منتشر شد، سامانههایی که ادعا میشد بخشی از آنها به اسـ۳۰۰ مجهزند.
کارشناسان نظامی معتقدند که روسیه میتوانست در چارچوب توافقنامه جامع راهبردی با ایران، با سرعت و شدت بیشتری بخش دفاعی کشور را تجهیز کند تا بتواند دستکم در برابر حملات موشکی و پهپادی از خود دفاع کند. این در حالی است که حتی در این شرایط اضطراری نیز نشانی از ایفای نقش موثر روسیه دیده نمیشود.
اما چین؛ همگرایی آشکار این کشور با اسرائیل و برخی کشورهای عربی منطقه سیاست انفعالی آن در برابر حملات اسرائیل را توضیح میدهد. چین بهرغم دریافت تخفیفهای گسترده نفتی از ایران، بارها در واکنش به تحریمهای آمریکا میزان خرید نفت از ایران را کاهش داده و در زمینه پرداخت مطالبات نیز ترجیح داده است از طریق تهاتر یا فروش کالاهای مصرفی مطالباتش را تسویه کند.
براساس مفاد فاششده از توافقنامه همکاری ۲۵ ساله، پکن حتی در حوزه نظامی نیز وعدههایی داده بود، ازجمله احتمال واگذاری جنگندههای نسل جدید به ایران، اما این وعدهها هرگز عملی نشدند، در حالی که همین مدل جنگندهها به پاکستان تحویل داده شده و در درگیریهای آن کشور با هند نقش موثری داشتهاند.
به باور ناظران، دلیل اصلی خودداری چین از حمایت از ایران نگرانی از تاثیر منفی این حمایت بر روابطش با اسرائیل و کشورهای عربی منطقه است. چین در حال حاضر منافع اقتصادی و تجاری گستردهای در اسرائیل دارد و نمیخواهد با تقویت نظامی ایران توازن منطقهای را به سود تهران برهم بزند.
قراردادهایی یکطرفه و بدون خروجی روشن
وعدههایی مانند «بیاثر کردن تحریمها از طریق تبادلات پولی محلی» یا «اتصال نظام بانکی ایران به شبکه روسیه» نیز تاکنون هیچ دستاورد عملی نداشتهاند. حتی فروش نفت در ازای یوآن چین نیز نتوانسته است مانع کاهش واردات نفت ایران ازسوی پکن شود.
در این میان، واگذاری امتیازاتی مانند حق صید انحصاری در سواحل جنوبی کشور به شرکتهای چینی، بدون دریافت حمایت راهبردی و موثر در ازای آن، این تصور را تقویت میکند که جمهوری اسلامی در این توافقنامهها بیشتر به یک طرف ضعیف و صرفا امتیازدهنده بدل شده است تا یک شریک برابر.
با نگاهی کلی به دو توافقنامه بلندمدت ایران با چین و روسیه، میتوان گفت این دو کشور بیش از آنکه به ایران بهمنزله یک شریک استراتژیک بنگرند، از آن همچون ابزار فشاری علیه غرب استفاده میکنند- رویکردی که در ماجرای توقف احیای برجام در اواخر دولت روحانی و اوایل دولت رئیسی نیز نمود یافت.
براساس برخی گزارشها، در یکی از مراحل مذاکرات احیای برجام، روسیه مستقیما خواستار توقف پیشروی بهسوی توافق شد تا بتواند از ایران همچون اهرم فشار بر اروپا و آمریکا در جنگ اوکراین استفاده کند. سیاستی که باعث شد منافع ملی ایران در تقابل ژئوپولیتیکی شرق و غرب قربانی شود.
در ماجرای ادعای مالکیت جزایر سهگانه ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ نیز، روسیه و چین ترجیح دادند با کشورهای عربی منطقه همسو شوند. این در حالی است که انتظار میرفت، چنانچه ادعای «اتحاد راهبردی» با ایران واقعی بود، این دو کشور از موضع تمامیت ارضی ایران حمایت کنند.
اما آنچه دیده شد بیطرفی آشکار یا حتی حمایت ضمنی از موضع امارات بود، اقدامی که افکار عمومی ایران را به ماهیت این توافقنامهها و تعهدات متقابل بیشازپیش بیاعتماد کرد.
به این ترتیب تنها خروجی ملموس این توافقنامهها برای جمهوری اسلامی، احتمالا تجهیزات امنیتی برای سرکوب اعتراضات داخلی بوده است؛ دوربینهای تشخیص چهره، تجهیزات فیلترینگ و سامانههای نظارت گستردهای که چین و روسیه به ایران دادهاند.
در نهایت، به نظر میرسد جمهوری اسلامی درحالی از «شراکت استراتژیک» با چین و روسیه سخن میگوید که در عمل، تنها چیزی که نصیبش شده ایفای نقش «شریک ضعیف و امتیازدهنده» در بازی ژئوپولیتیکی این دو قدرت جهانی بوده است.